Emam Ali...

Emam Ali...



🔰بدترین مملکتها

علی ابن ابیطالب علیهما السلام دو نشانه برای شناختن بدترین مملکتها بر می شمارد، می فرماید:


شَرُّ الْبِلادِ بَلَدٌ لا اَمْنَ فيهِ وَ لا خِصْبَ


 بدترين مملکتها جایی است كه نه #امنيت در آن باشد و نه #ارزانى (رفاه و نعمت و آرامش خاطر) .


(غررالحکم / حدیث ۵۴٨۶)


نشانه اول :عدم امنیت که شامل تمام اقسام امنیت می شود. امنیت جانی، مالی، شغلی، اقتصادی و امنیت در اظهار نظر و ابراز عقیده و قس علی هذا. یعنی مملکتی که در آن جان و مال و ناموس و شرف و آبرو و آینده انسان در امنیت نیست. آنجا که به وزیر و وکیل و دکتر و صاحب منصب و قدرتمندتر و بزرگتر از خودت نمی توانی بگویی که بالای چشمت ابروست. علی علیه السلام در جایی دیگر می فرماید:

«فانّی سمعتُ رسول الله (ص) یقول فی غیر موطن: لن تقدس امة لایؤخذ للضعیف فیها حَقَّهُ من القوی غیرُ متتعتع»

  «بارها از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود هرگز امتی(جامعه ای) پاك و آراسته نگردد كه در آن امت(جامعه)، ناتوانان نتوانند بدون لكنت زبان و نگرانی با قدرتمندان، سخن خویش را بگویند و حق خود را بگیرند.»

ایضا امام در فرمان حكومتی خویش به مالك اشتر چنین نوشته است:

« تُعقد عَنهم جُندك و اعوانك من احراسك و شُرطِك حتیُ یُكلمَِّكَ متكلمُهُم غَیِرَ مُتعتع »

  «در برابر مردمی كه نیازها و مطالباتی دارند، با فروتنی بنشین و نگهبانان و حامیان و اعوان و دربانان و مأموران را بازدار و مرخص کن، تا مردم بتوانند بدون لكنت زبان (بدون ترس و اضطراب و نگرانی) سخن خویش را بگویند.»


نشانه دوم: عدم ارزانی. آن مملکتی که علی رغم بهره مندی از منابع و معادن و ذخایر و ثروتها و موهبتهای خدادادی اکثریت مردمانشان با فقر و عسرت و نقمت و نکبت دست و پنجه نرم می کنند و اقلیتی متملقِ منافق سیرتِ ابن الوقتِ عافیت طلب در میدان مراد دو اسبه می تازند. آنجا که هر که جاه و مال و ارادت و برش و نفوذش بیشتر است، از عنایات بیشتری برخوردار می شود. مملکتی که در آن دولتمند روز به روز بر ثروتش می افزاید و مستمند روز به روز درمانده تر می شود.


البته امیرالمؤمنین ضمن همین کلام و در بطن همین حدیت نشانه ی بهترین مملکتها را هم متذکر شده است. بنابراین معلوم می شود که طبیعتا بهترین مملکتها هم مملکتی است که در آن امنیت و ارزانی باشد.


اما سؤال اینجاست که علی علیه السلام چرا نشانه های دیگری ذکر نکرد؟ چرا نفرمود بدترین مملکتها، مملکتی است که مردمان آن نماز نمی خوانند، یا بدترین مملکتها مملکتی است که مردمان آن روزه نمی گیرند، یا بدترین مملکتها مملکتی است که مردمان آن حجاب را رعایت نمی کنند و نشانه هایی از این دست؟


جواب این است که هیچ اندیشه و مکتبی جز بر پایه امنیت و ارزانی، ثبات و قوام نمی یابد.امنیت و ارزانی بسترساز شکوفایی جامعه است، بسترساز شکوفایی دین است، بسترساز شکوفایی ایمان است، بسترساز شکوفایی اخلاق است. بسترساز شکوفایی فرهنگ است، بسترساز شکوفایی علم و ادب و هنر است. تا امنیت و ارزانی نباشد کسی نمی تواند به نماز خواندن و روزه گرفتن و حجاب داشتن و دیگر آداب و مناسک و به طور کل دین و ایمان و معنویت، حتی بیندیشد.


جامعه ای که امنیت و ارزانی در آن نیست، مصداق همان حدیت معروف نبوی است که فرمود: «كادَ الفَقرُ أن يَكونَ كُفرا» و سعدی در تأیید همین کلام شریف حضرت رسول(ص) ، در بوستان گفته است که: «درویشِ بی‌معرفت نیارامد تا فقرش به کفر انجامد. «کادَ الفَقْرُ أنْ یَکُونَ کُفْراً» که نشاید جز به وجودِ نعمت برهنه‌ای پوشیدن یا در استخلاصِ گرفتاری کوشیدن، و ابنای جنس ما را به مرتبهٔ ایشان که رساند و یَدِ عُلْیا به یَدِ سُفْلی چه ماند؟ نبینی که حق جَلَّ وَ عَلا در محکم تنزیل از نعیمِ اهلِ بهشت خبر می‌دهد که اولئِکَ لَهُم رِزْقٌ مَعلومٌ تا بدانی که مشغولِ کفاف از دولتِ عفاف، محروم است و مُلْک فَراغت، زیرِ نگینِ رزقِ معلوم


خداوندِ مکنت به حق مشتغل

پراکنده‌روزی، پراکنده‌دل.»


در پایان سخن، نقل قطعه زیبایی از دیوان پروین اعتصامی خالی از لطف نیست. پروین نیز در این حکایت یادآور می شود که اولین و اصلی ترین توقع مردم از حاکمیت یک کشور دو چیز است، یکی امنیت(در تمام شعبات و اقسام آن) و دودیگر، رفاه و ارزانی و برخورداری. می فرماید:


«بزرگمهر، به نوشین‌روان نوشت که: خلق

ز شاه، خواهش #امنیّت و #رفاه کنند


شهان اگر که به‌تعمیر مملکت کوشند

چه حاجت‌است که تعمیر بارگاه کنند!


چرا کنند کم از دسترنج مسکینان؟

چرا به مظلمه، افزون به‌مال و جاه کنند؟


چو کج روی تو، نپویند دیگران ره راست

چو یک خطا ز تو بینند، صد گناه کنند


به‌لشکر خرد و رای و عدل و علم گرای

سپاه اهرمن، اندیشه زین سپاه کنند


جواب نامهٔ مظلوم را، تو خویش فرست

بسا بود، که دبیرانت اشتباه کنند


زمام کار، به‌دست تو چون سپرد سپهر

به‌کار خلق، چرا دیگران نگاه کنند


اگر به‌دفتر حکّام، ننگری یک روز

هزار دفتر انصاف را سیاه کنند


اگر که قاضی و مفتی شوند، سفله و دزد

دروغ‌گو و بداندیش را گواه کنند


به‌سمع شه نرسانند حاسدان قوی

تظلّمی که ضعیفان دادخواه کنند


بپوش چشم ز پندار و عجب، کاین دو شریک

بر آن سرند، که تا فرصتی تباه کنند


چو جای خود نشناسی، به‌حیله مدّعیان

ترا ز اوج بلندی، به‌قعر چاه کنند


بترس زآه ستمدیدگان، که در دل شب

نشسته‌اند که نفرین به‌پادشاه کنند


از آن شرار که روشن شود ز سوز دلی

به‌یک اشاره، دو صد کوه را چو کاه کنند


سند به‌دست سیه روزگار ظلم، بس‌است

صحیفه‌ای که در آن، ثبت اشک و آه کنند


چو شاه جور کند، خلق در امید نجات

همی حساب شب و روز و سال و ماه کنند


هزار دزد، کمین کرده‌اند بر سر راه

چنان مباش که بر موکب تو راه کنند


مخسب، تا که نپیچاند آسمانت گوش

چنین معامله را بهر انتباه کنند


تو، کیمیای بزرگی بجوی، بی‌خبران

بهل که قصّه ز خاصّیت گیاه کنند.»


باشد که آن روز خجسته و همایون بیاید که رؤسا و حکام ملتها و جوامع به این دو بنیان شکوفایی جامعه و حق انسانی، الهی و مشروع مردمان احترام بگذارند.

#سیدعلی_میرمحمدی

Report Page