Disiplin nezamk

Disiplin nezamk

@TwitterMeligarayan

Disciplin Nezami


‏یکی از مظاهر جمهوری اسلامی لاابالی گری و دشمنی عجیب با دیسیپلین فردی و پوشش فاخر بوده و تجلی آن در نیروی نظامی مخصوص خود سپاه پاسداران است.سلام نظامی دارای یک پروتکل روشن و صریح است،انگشتان بطور کاملا کشیده در کنار لبه کلاه قرار میگیرد و دست چپ کاملا کشیده در کنار خط شلوار، گردن و سر رو به

‏بالا و سینه سپر،استفاده انگشتر غیر از یکی آنهم در دست چپ و انگشت حلقه ازدواج مجاز نیست.بگذریم که صورت باید کاملا شیو و یونیفورم باید کاملا فیت باشد.در حد سرلشگری استفاده از سردوشی پارچه‌ای فقط در عملیات جنگی مناسب است.یقه پیراهن میبایست معلوم و کروات مشکی کاملا سفت بسته شده باشد

‏در حد سرلشگری نشانه باید بر سر دستهای یونیفورم موجود باشد.و اتیکت نام و رسته و تمام علایم بطرز شایسته نصب شده باشد. و مهمتر اینکه صورت شخص سلام دهنده نباید میمیک یا حالت داشته باشد.در این عکس و مراسم رسمی قاسم سلیمانی هیچکدام را رعایت نکرده

‏نه سلام نظامی صحیح دارد نه اتیکت و علائم درست، نه لباس فیت، بدون فانوسقه، با انگشترهای درشت. حتی این سر لشگرها شعور نداشتند طوری بایستند تا زمان احترام نظامی دستانشان صورت همدیگر را نپوشاند! نیروی نظامی که نمیتواند حتی ادای اصول اولیه دیسیپلین نظامی را درآورد همان لفظ شبه نظامی

‏برایشان مناسب تر است. و اینگونه است که این کشور روی نظم و انضباط را حدود ۳۹ سال در هیچ بعدی ندید. نظامیانی که با دمپایی در دفاتر کارشان حضور پیدا میکنند به چیزی نمیتوانند مقید باشند.این عکس نمونه‌ای روشن از انضباط متعالی در بالاترین سطح حکومتی بود.انضباطی که در جهان انگشت شماره

‏کوچکترین ایرادی در رژه شاه و سرلشگرها و لباسشان وجود ندارد. شاید فیلم و عکسهایی از پادشاه دیده باشید که هنگام دادن بار یا شرفیابی خود بحالت خبردار میایستاد و لاجرم دیگران را به رعایت نظم و شوعنات ملزم میکرد. نظمی که ایرانی بسیار بسیار نیازمندش بود!

‎#WeStandWithPahlavi

‏این عکس مال امروزه و متعلق به یکی از پنج ارتش برتر دنیا، شما براحتی غیر پرفکت بودن این نظم را میتوانید شناسایی کنید. اینگونه میتوان متوجه شد ساختن چنان انضباطی در آن زمان و مکان چه اراده و پشتکاری لازم داشته

‏برسیم به سمبل نیروهای مسلح یعنی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح یا سمبل بی آبرویی! حتی یک آدم معمولی تا این حد آشفتگی از ظاهرش نمیبارد.استفاده از چفیه غیر سازمانی، وضعیت خجالت بار کمربند،احترام اشتباه بعلت دلایل فوق،۳ انگشتر درشت یکجا،بدون مدال افتخار،مشاهده چروک برروی تمام لباسها

‏دیسیپلین فردی ارتش ایران در جهان نمونه بود

‏حالا ببینید مزدورهای ج.ا چطور شروع به ماله کشی این موضوع کردند.برای مثبت جلوه دادن یک ضعف بزرگ کل تاریخ را وارونه کردند.ولی شما در تصویر صلابت را در کدام میبینی؟ آنکه سینه سپر کرده و با طمانینه مینگرد یا آنکه خمیده مرموزانه نگاه میکند؟از هر پیکسل فرتور شاه نظم و ثبات مخابره میشه

‏و تمام نظم و انضباط دوران پهلوی و آن تتمه‌ای که بعد آنها در ارتش و چند دستگاه کشوری دیگر باقی ماند فقط و فقط مرهون یک ابر مرد تاریخ ماست: ‎#رضاشاه_بزرگ

‎#پاینده_ایران

‏نمونه‌ای از دریافت گزارش توسط شاهنشاه آریامهر

روی صندلی نمی‌نشست، بلکه خبردار با یونیفورم و شمشیر می ایستاد. جدیت و کمال بیشتر از این در کشورداری ممکن نیست. اینطور کدام زیردستی حتی فکر کم کاری یا دزدی به مخیله‌اش راه پیدا خواهد کرد؟

‎#جاویدشاه

‏مطمئنم شما هم از این جزئیات لذت میبرید؛ به دست راست شاهنشاه و سرلشگر نشاط،فرمانده گارد جاویدان،نگاه کنید. دست شاهنشاه مشت شده و خبردار بی نقصیست. فقط یک نظامی حرفه‌ای در این سن عادت کرده که تمام جزئیات رسومات نظامی را بجا بیاورد. نظم و دیسیپلینی که به ایران داده بود در خون او بود

‏چقدر زیبا، پر درد و حیرت انگیز گفت فردوسی بزرگ:


چو با تخت منبر برابر کنند

همه نام بوبکر و عمر کنند


نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر

ز اختر همه تازیان راست بهر


بپوشد ازیشان گروهی سیاه

ز دیبا نهند از بر سر کلاه


نه تخت ونه تاج و نه زرینه کفش

نه گوهر نه افسر نه بر سر درفش

‏رباید همی این ازآن آن ازین

ز نفرین ندانند باز آفرین


نهان بدتر از آشکارا شود

دل شاهشان سنگ خارا شود


بداندیش گردد پدر بر پسر

پسر بر پدر هم چنین چاره‌گر


شود بندهٔ بی‌هنر شهریار

نژاد و بزرگی نیاید به کار


به گیتی کسی رانماند وفا

روان و زبانها شود پر جفا


‎‎‏از ایران وز ترک وز تازیان

نژادی پدید آید اندر میان


همه گنجها زیر دامن نهند

بمیرند و کوشش به دشمن دهند


بود دانشومند و زاهد به نام

بکوشد ازین تا که آید به کام


چنان فاش گردد غم و رنج و شور

که شادی به هنگام بهرام گور


نه جشن ونه رامش نه کوشش نه کام

همه چارهٔ ورزش و ساز دام

‏زیان کسان از پی سود خویش

بجویند و دین اندر آرند پیش


نباشد بهار و زمستان پدید

نیارند هنگام رامش نبید


چو بسیار ازین داستان بگذرد

کسی سوی آزادگی ننگرد


بریزند خون ازپی خواسته

شود روزگار مهان کاسته


دل من پر از خون شد و روی زرد

دهن خشک و لبها شده لاژورد

‏در همین رشتو نوشتم از نظامیانی که با دمپایی در دفاتر کارشان حضور پیدا میکنند سامانی نخواهد آمد.‌فرمانده کل قوای جاعش با دمپایی در بارگاهشون از فرماندهان داغون مثل خودش سان میبینه! شکمهای برآمده بدون فانسقه،یقه باز،بدون اتیکت،همه ژولیده، همین صحنه شده صحنه کل زندگی ما؛ آشفتگی.




@TwitterMeligarayan


Report content on this page


Report Page