Count Dracula
⋆ ࣪˖Çoraﻬ࣪ ִֶָ ࣪ţale.˚⌜ #Cora ⌟
جیمین نگاهش رو از گردن برهنه و ترقوههای وسوسهانگیز دوستش گرفت و برای پرت کردن حواس خودش، به موهای پلـاتینی رنگش چشم دوخت؛ طبق عادت شات توی دستش رو چرخوند و بعد، بیربط به سوالی که اون کمی پیشتر ازش پرسیده بود گفت:
"خوشگل شدی، تهته."
دستی به موهای تازه رنگ شدهاش کشید و لبخند خجل و بامزهای گوشهی لبهاش نشست. میتونست داغ شدن گونههاش رو احساس کنه و برای فرار از جو عجیب بینشون، به اطراف چشم چرخوند.
"نگفتی هیونگ، جونگکوک کجاست؟"
از اونجایی که برای جیمین سخت بود تا دوباره به پوست گندم گونی که توی اون لباس حریر نازک، مقابل چشمهاش به زیبایی میدرخشید، نگاه نکنه؛ با اخم غلیظی که به دلیل غیبت طولـانی مدت پسر کوچیکتر روی پیشانیاش جا خوش میکرد، لیوان رو روی پیشخوان کوبید. جونگکوک همیشه پسری منزوی و گوشهگیر بود اما این اواخر انگار همه چیز بدتر شده بود.
"اون... اون عجیب شده!"
مستانه و خسته، در شلوغی کلـاب داد کشید. کمی سرگیجه داشت و الکلی سنگینی که توی رگهاش جاری بود، احساس عطش به ظاهر کنترل شدهاش رو تحریک میکرد. همونطور که بدن کرختش رو به سمت جمعیت رقصان میکشید، دستش رو جلو، به طرف تهیونگ برد:
"باهام میرقصی تدی بر؟"
چهرهی سوالی و نگران مو پلـاتینی با اون پیشنهاد خیلی زود باز شد و یک لبخند دلنشین به صورت رنگ پریدهی هیونگش زد بعد انگشتان باریک و کشیدهاش رو به دست منتظر مرد سپرد و گذاشت اون، با گرفتن کمر ظریفش هدایت رقص دونفرهشون رو به عهده بگیره.
جیمین سرمست و خمار عروسک زیبای توی آغوشش رو وسط استیج میچرخوند، غافل از خیرهگی یک جفت چشم سیاه بارانی که فقط کمی دیر کرده بود.
معما: کنت دراکولـا را پیدا کنید! ^~^
ادامه؟!
#MinVKook ៹ #Imagine
╰───────────╮
Ꮚ @JiminTopStan 𝀆ׅ