Cognitive resources

Cognitive resources



همیشه این بحث مطرح بوده است که در فرآیند درمان افراد مبتلا به اختلال شخصیت ، تکنیک ها باید بر کدام مولفه محوری متمرکز شوند. تا به حال به این مولفه ها اشاره شده است : ناتوانی ایگو و مکانیسم های دفاعی ناپخته ، تعارض ها ، هیجان ها، راهبردهای مقابله ای ناسازگار، کمبود مهارت ها ، آسیب های ناشی از دلبستگی نا ایمن ، مرزهای ایگو، نامتمایز یافتگی ونظام باورها .

جیان کارلو دیماگو که نویسنده مقاله فعلی است بر مولفه دیگری انگشت گذاشته است . او اعتقاد دارد که طرح واره های بین فردی ناسازگار را باید در روان درمانی افراد مبتلا به اختلال شخصیت، محور درمان قرار داد. طبق نظر نویسنده ، افرادی که از اختلال های شخصیت رنج می برند، اغلب در ذهن شان توقعات مسئله سازی شکل گرفته است . مرکز ثقل این توقعات همان آرزوهایی هستند که افراد در روابط بین فردی سخت به دنبال برآورده سازی شان میگردند. به عنوان مثال ، برخی از افراد نه تنها انتظار ندارند که نیازهای شان به دلبستگی برآورده شود بلکه پیش بینی می کنند که از طرف دیگران طرد و کنترل شوند یا حتّی با بدرفتاری مواجه شوند. تفسیرهای برخواسته از طرح واره ها می توانند سخت دردسرساز شوند. دامنه توقعات حتّی ممکن است به عوامل برانگیزان افسردگی یا اضطراب نیز کشیده شود. به عنوان مثال ، فرد انتظار دارد که اگر طرد شد یا مورد انتقاد قرار گرفت ، مضطرب شود یا اگر شکست خورد به افسردگی مبتلا گردد.طرح واره های ناسازگار بین فردی در بطن خود راهبردهای مقابله ای نیزدامن می زنند . بسیاری از نظریه پردازان فعلی حوزه روان درمانی اختلال های شخصیت (مثل بنجامین،کلارکین،لیوسلی، یانگ و رایل ) اعتقاد دارند که ناکارآمدی در حوزه بین فردی، عامل اصلی و مشخصه بارز افراد مبتلا به اختلال های شخصیت است.نویسنده در ادامه مقاله به دو موضوع مهم پرداخته است: 1- ساختار طرح واره های بین فردی 2- سطح هشیاری بیمار از طرح واره ها .

طبق نظر نویسنده ، طرح واره ها فراتر از بازنمایی خویشتن یا دیگران در ذهن به شمار می روند . اوّل این که طرح واره ها در بطن خود به عواطف دامن می زنند . دوّم این که طرح واره ها ، آرزوها و نیازها را نیز در بر میگیرند. بنابراین نباید طرح واره ها را موضوعی صرفا شناختی قلمداد کرد. نکته مهمی که در صفحه 4 مقاله اشاره شده است ، اصلاح " منابع شناختی"                                

(Cog nitive resources ) است . طرح واره های ناسازگار بین فردی باعث می شوند که افراد منابع شناختی لازم را برای آرام سازی خود از دست بدهند یا اصلا فاقد چنین منابعی باشند. شاید این موضوع بتواند پاسخی به این سوال باشد که چرا برخی از افراد با وجود یادگیری مهارت های آرامش بخشی بازهم نمی توانند به تنهایی اضطراب و آشفتگی خود را کم کنند؟

نویسنده در بخش دوم مقاله به بحث میزان آگاهی بیماران از طرح واره های ناسازگار بین فردی پرداخته است. طرح واره ها می توانند در سطح هشیاریا ناهشیار عمل کنند . اگر طرح واره ها ناهشیار باشند، چنانچه که اکثر پژوهش ها حاکی از همین امر است . پس تکمیل پرسشنامه طرح واره نمی تواند راه دقیقی برای شناسایی طرح واره ها باشد. بهتر است روایت بیمار را به طور دقیقی و جزئی گوش بدهیم و با سوال های هوشمندانه بتوانیم به سه گره اساسی دست یابیم : 1- آرزوهای بیمار در تعامل هایش با دیگران 2- پاسخ دیگران به این آرزوها 3- پاسخ بیمار به خودش (منظور از پاسخ بیمار به خودش، همان تفسیرها، افکار و واکنش ها هستند).

نکته دیگری که نویسنده در صفحات آخر مقاله به آن اشاره می کند، بحث علایم افراد مبتلا اختلال شخصیت است . یکی از اساسی ترین علایم افراد مبتلا به اختلال شخصیت ،ناتوانی در تنظیم خشم است . نویسنده اعتقاد دارد که در برخی از روش های درمانی ( مثل رفتاردرمانی دیالکتیکی) به سمت تنظیم هیجان (مثل خشم ) حرکت می کنند. اگر خشم بیمار سامان یابد، ممکن است بسیاری از نکات و مولفه های اصلی مشکلات بیمار را از دست بدهیم . مثال صفحه 42 کتاب از این نظر جالب توجه است.

اصل مقاله به پیوست ارسال می گردد.

Report Page