Bodyguard - Part 23

Bodyguard - Part 23

t.me/DonoJEON

_سویون گفت دو روزه از اتاق بیرون نیومدی. چرا؟

کوک که مشغول گیم بازی کردن بود، بدون نگاه به تهیونگ جواب داد: دروغ میگه. بخاطر دستشویی و شستن صورتم رفتم.

تهیونگ آهی کشید و تصمیم گرفت باهاش بحث نکنه. کنارش نشست و با تردید دستش رو توی موهای خوش فرم پسر برد و نازش کرد.

جونگ‌ کوک جا خورد اما سرش رو همچنان پایین نگهداشت.

انگشت های کشیده تهیونگ راهشون رو سمت کنار گوش، مژه ها و گونه هاش پیدا کردن. لمس پوست نرم کوک زیر دستاش حس جادویی داشت. فکر میکرد خوابه و این پسری که اینجاست یه روح خیالیه.

همونطور که شستش رو روی لپ کوک میکشید، کمی خودش رو سمت جلو هول داد، بعد اروم موهام پسر رو سمت عقب کشید تا سرش بالا بیاد و بوم..

لب های درشتش رو به لب های جونگ کوک رسوند!

چند لحظه همینطوری ثابت و بی حرکت موند. چشم هاش رو بست و نسبت به شوک زدگی کوک بی توجه بود. خیلی آروم لب هاش رو روی لب های پسر کشید. اینقدر میخواستش که زبونش رو روی لب پایینش کشید و بعد مثل گرسنه ها توی دهنش کشید.

جونگ کوک هنوز هم بی حرکت بود و تهیونگ بابت این قضیه ممنون بود. میخواست بدون هیچ دخالتی، این موجود خوشمزه رو ببوسه و بمکه اینقدر که دلتنگیش جبران بشه.

برای راحت بوسیدنش جلو تر رفت و کوک رو روی تخت خوابوند.

یک دستش توی موهای پسر می‌رقصید و دست دیگش سمت سینه و گردنش بود. پاش وسط رون های کوک بود پس رون گوشتی پسر رو لمس میکرد و گاها با زانوش به عضوش ضربه میزد.

نفس های کوک تند شده بود. نمیخواست اینقدر سریع پیش برن چون اصلا از نظر روانی آمادگی ذهنی نداشت اما شهوت، دلتنگی و بدن نیازمندش توانایی پس زدن بادیگارد رو ازش گرفته بود.

وقتی زبون تهیونگ توی حفره دهنش چرخید، تمام حس خوب گذشته تنش رو درآغوش گرفت، کل وجودش آروم شد و جوری انقباض بدنش از بین رفت که خود تهیونگ هم متوجهش شد.

پسر به آروم لب هاش رو تکون داد و پارچه لباس بادیگارد رو بین دستان کوچکش فشرد، تهیونگ رو سمت خودش پایینر اورد و مرد هم از خدا خواسته بیشتر روی تن پسر خیمه زد. خیلی آروم پیش می‌رفت. نمیخواست به تن آزارده کوک فشار بیاره یا کاری کنه که پس زده بشه.

چند دقیقه بعد بوسه خیس و صدا داری توی گودی گلو جونگ کوک کاشت. پسر لرزید و ته با لبخند بدجنسی دوباره کارش رو تکرار کرد و دستش رو زیر پیرهن پشمی پسر برد، نوک هردو سینش رو آروم فشرد و چندین بار دیگه قسمت های مختلف بالا تنش رو بوسید.

کوک صدا دار نفسش رو بیرون فرستاد مخصوصا وقتی که تهیونگ با سر زانو به عضوش فشار میارد.

دلش میخواست سریعتر از شر لباس هاشون خلاص بشه برای همین دستش رو سمت پیراهن مشکی ته برد و کمی بالا زد. تهیونگ متوجه منظورش شد پس برای چند لحظه از پسرش جدا شد، لباس تیره رو درآورد و بعد سراغ لباس گرم کوک رفت.

وقت هردو‌ لخت شدن دوباره توی بغل هم فرو رفتن و بوسیدن لب های همو از سر گرفتن. تهیونگ قفسه سینش رو به مال کوک می‌مالید و جوری روش دراز کشیده بود که عضو متورمشون هم به هم کشیده میشدن.

کمی بعد مرد شورت و شلوار خودش و کوک رو تا زانو پایین کشید تا دیک های لختشون بدون هیچ مزاحمتی روی هم کشیده بشه.

کوک ناخوادگاه دستش رو سمت پایین برد، عضوهاشون رو گرفت و کلاهک هایی که به خاطر پری‌کام خیس شده بود رو بهم مالید. تهیونگ توی دهن پسر آه مردونه خفه ای کشید و محکم زبون کوک رو مکید و گاز گرفت. جونگ کوک با دست دیگش بالز های مردو رو فشار داد و عضو خودش رو رها کرد تا با دست راستش کل دیک ته رو پمپ کنه.

دوباره آه مردونش توی گوش های پسر پیچید و کوک که از این ریکشن ها خوشش اومده بود بیشتر به کارش ادامه داد.

زیر دل تهیونگ پیچ خورد. جونگ کوک نقطه ضعفش رو پیدا کرده بود و با بدجنسی خیلی محکم و سکسی پمپش میکرد. تهیونگ از لب هاش جدا شد و به دست های پسر نگاهی انداخت و زیر لب کلمه فاک رو زمزمه کرد. میدونست اگه یکم دیگه به دست ها، مالش بالز های دیکش و لبخند شرورانه کوک نگاه کنه ارضا میشه پس روی دست پسر زد و گفت: آه فاک.. دستتو از روی کیرم بکش کنار.

کوک ابرو بالا انداخت و نتونست لبخند شیطانیش رو کنترل کنه: چرا ددی؟

کوک کنار گوشش هیسی کشید و با صدای دورگش گفت: اگه بکام برسم دوباره سوراخت بی‌ نصیب می‌مونه!

کوک انگشتش رو روی کلاهک عضو تهیونگ کشید و نگاهش کرد: چقدر بی جنبه شدی دَد.

تهیونگ به پهلو خوابوندش و اسپنکی به باسنش زد. کم طاقتم نه بی جنبه!

دو لپ باسنش رو باز کرد و با انگشت اشاره حسابی باهاش ور رفت.

_واسه چی بی طاقتی؟

تهیونگ لاله گوشش رو زبون زد و تا گردن لیسیدش. همونطور که انگشت بلندِ اشارش رو وارد سوراخ باکره و تنگ کوک‌ میکرد جواب داد: واسه تو. واسه عطر تو. واسه طعم تو. واسه اینکه کیرم توی سوراخت کوبیده بشه و جوری بگامت که زیرم بلرزی. واسه اینکه ارضا شدنتو ببینم و بعد تو بغلم آروم بگیری.

انگشتش رو توی کوک چرخوند و با آهی گفت: واسه همه چیزت دلتنگ و بی طاقتم حتی شیطنت و لجبازی هات!

کوک از حس چیز اضافه ای که توی بدنش بود کمرش رو جلو برد و پلک هاش رو بهم فشرد.

_منم.. عاح منم دلم واست تنگ شده..

ته سرشونه لختش رو بوسید: میخوام سریعتر آمادت کنم عسلم. فقط قول بده خیلی داد نزنی چون نمیخوام سویون بیدار بشه و اینطوری پیدامون کنه!

کوک سرتکون داد. درست مثل بچه های حرف گوش کن که نمیخوان کار اشتباهشون لو بره.

تهیونگ انگشت دومش رو هم وارد کوک کرد و قیچی وار درونش حرکت داد.

_اوووف حس خوبی داره.. آه تهیونگ..

تهیونگ باز هم باهاش ور رفت چون میدونست سایز آلتش دو برابر این دوتا انگشته و قطعا کوک اذیت میشه.

_من خودتو میخوام.. انگشت بسه ددی.

_نه هنوز خیلی تنگی. ممکنه خونریزی کنی.

کوک‌لبش رو به دندون گرفت و خودش با دو دستش هردو نوک سینش رو فشرد. آه های ریزی میکشید و کل بدنش نبض میزد.

چند دقیقه کوتاه گذشت و تهیونگ که می‌دونست دیگه کنترلی روی خودش نداره چون کوک مثل الهه های شهوت داره با خودش بازی میکنه و زیر دستش پیج و‌تاب میخوره، تصمیم گرفت خیلی اروم دیکش رو وارد بدن پسر کنه.

وقتی دو انگشتش رو بیرون کشید کوک حس خالی شدن داشت، ته گفت: پاهاتو یکم بیار بالا.

کوک همین کارو کرد و تهیونگ حالا دید بهتری به باسن شهوت انگیز پسرش داشت.

با دو انگشت سعی کرد سوراخش رو از هم فاصله بده و خیلی آروم سر عضوش رو واردش کرد.

کوک دوباره از این که با چیز بهتر و بزرگ تری پر شده بود راضی شد و ناله ای کرد.

_اوووومممم بیشتر. کلشو میخوام.

_اینقدر هورنی شدی که به خودت رحم نمیکنی نه؟

به حرف کوک گوش نکرد و باز هم خودش رو کنترل شده و خیلی اروم وارد پسر کرد. دیواره های باکره کوک حس فوق العاده ای میداد و جونگ کوک هم زیر دلش تیر کشید. پروانه ها پرواز کنن؟ نه! جوری حسش خوب و شدید بود که خیال کرد دایناسور ها توی بدنش بیدار شدن.

کوک به خوبی کل عضو تهیونگ رو توی خودش جا داد ولی وقتی مرد اولین ضربه رو زد متوجه درد عجیبی شد. پتو رو بین دندون هاش گرفت و تا ناله بلندش خفه بشه. بادیگارد موهاش رو ناز میکرد و درحین حرکت سرشونش رو ‌می‌بوسید.

آروم کنار گوشش میگفت: آفرین پسر خوب.. هیشش الان دردت تموم میشه..


https://t.me/JkSamabot?start=f9f7d70041f4a5d4bf9cfb5484f3cb93

Report Page