Blue LOVE
CHIMOبا تمام انرژیاش به اعماق اقیانوس شنا میکرد سرش نبض میزد و مطمئن بود برای جیمین اتفاقی افتاده.
عشق بینشون واقعی و مثال زدنی بود همین باعث میشد هر موقع اتفاقی واسه طرف مقابل میافته باعث درد جسم دیگری بشه.
به عمیقترین نقطه اقیانوس که رسید پسرکش رو صدا زد.
" جیمین... ".
" جیمین عزیزم کجایی؟! ".
نگرانی به تمام وجودش چنگ میزد برای اخرین بار با تمام قدرت، وجودش رو صدا زد.
" جیمین ".
سرش رو بین دستهاش فشرد که صدای ضعیفی به گوشش رسید.
" یو...یون...یونگی ".
صدای خودش بود، دور خودش چرخید و بلاخره پیداش کرد.
پسرک در حالی که دم آبی رنگش بین طنابها گیر افتاده بود و اطرافش رو مرجانها فرا گرفته بودند یونگی رو صدا میزد.
نفهمید کی و حتی چطور خودش رو به جیمین رسونده اما با سرعت مشغول باز کردن طنابهای ماهیگیری شد که عاملش انسانهای بی رحم خشکی بود.
" اروم باش دلبندم الان تموم میشه ".
اخرین طناب رو هم از دم نازنین پسرش دور کرد و به قرمزی خون خیره شد.
چشمهاش رو عصبی فشار داد.
دستش رو زیر پاهای پسر برد و جوری که به دم اسیب دیدهاش فشار وارد نکنه روی دستهاش اون رو بلند کرد.
مثل رقاصی که با ظرافت تنش رو بین ریتم ساز تکون میداد در حال شنا بود.
" یونگی ".
سرش رو پایین برد و موهای پسرش رو بویید.
" جونم رو بخواه آبی جونم رو ".
با مشت اروم به سینهی یونگی زد و اخم ریزی روی صورت زیباش نشوند.
" وایستا کارت دارم ".
حرکاتش رو متوقف کرد و منتظر به چشمهای معشوقهاش خیره شد.
" میشه قبل اینکه بریم پیش تهیونگ تا زخمم رو ببنده، ببوسیم؟ ".
مردن در لحظه چه شکلی بود؟ اصلا وجود داشت؟.
قطعا وجود داشت چون مرد برای ثانیهای نفس نکشید، لحظهای تپش قلبش رو حس نکرد.
" اخر با این دلبریهات منو میکشی ".
سرش رو پایین برد و پسرکش رو به خواستهاش رسوند.
دقیقهها گذشتند و در نهایت بوسه با عقب نشینی جیمین شکسته شد.
مرد بوسه سطحی دیگهای به لبهای صورتی مقابلش زد و به سمت خونهی تهیونگ جهت درمان دم پسرش به راه افتاد.
𖡻 #Scenario #Fanart
· ─┉─┈┉─┉┈─┉─ ·
༤ @YoonminRealm𝀕 #CHIMO