Betting
@bts_smut2013
ا.ت: شوگا بلند شو صبح شده
شوگا: اومممم خب میگی چیکار کنم بیا مثل شب بخوابیم
ا.ت: نمیشه که من باید برم پیش پسرا
شوگا: امممم ات
ا.ت: هوممم
شوگا: حالا دلت رو زدم مگه نه
ا.ت: امممم خب آره من باختم
شوگا: گفته بودم
ا.ت و شوگا رفتن پیش پسرا و بلاخره روز کنسرت رسیده بود
ا.ت: سلام
جین: سلام
ا.ت: کوکی واسه کنسرت استرس داری؟
کوک: آره ولی دختری مثل تو باشه استرس از بین میره
ا.ت: عه عه عه جلو دوبین
شوگا: بله زشته کوکی جان
بعداز چند دقیقه کنسرت شروع شد
و رفتن روی استیج
بعداز اینکه کنسرت تموم شد
تهیونگ رفت پیش ا.ت
تهیونگ: یا ا.ت امشب میای بار
جیمین: آره ا.ت میای منم میام
ا.ت: باشه
تیهونگ: خیل خب امشب آماده باش
ا.ت رفت خونه
حاظر شد و منتظر موند که تهیونگ و جیمین بیان
بعداز چند مین تهیونگ زنگ زد به ا.ت و ا.ت گفت که باشه میام
__
ا.ت: برام یه زره دیگه هم میدی
جیمین: ا.ت زیاد نخوردی
تهیونگ: آره ا.ت جیمین راس میگه داری زیاده روی میکنی
ا.ت: اوممم نه من خوبم فقط یه زره دیگه بمونیم
تهیونگ: نمیشه بلند شو بریم
ا.ت: هوفففف
جیمین: برید منم میام
تهیونگ و جمین ا.ت رو رسوندن خونش و ا.ت به کمک تهیونگ رفت بالا
صبح ا.ت با سردرد بدی بلند شد
ا.ت: اوفف سرم
لباساش رو پوشید و رفت تا از پسرا عکاسی کنه
وارد استودیو که شد
شوگا رو دید که داشت میومد جلوش
شوگا: دیشب بهت خوش گذشت
ا.ت: ببخشید
شوگا: اوففف
تهیونگ: سلام ا.ت
ا.ت: سلام تهیونگا
تهیونگ: دیشب حالت خوب نبود الان بهتری
ا.ت: امممم ممنونم آره بهترم
شوگا: از این به بعد بدون اجازه من جایی نمیری