Ben 10 : Cosmic Alien

Ben 10 : Cosmic Alien

@Amir231105

نزدیک زمین بودیم که ناگهان یه چیزی به سرعت سمتمون میومد

کای : بچه‌ها اون طبیعیه؟

روک : درواقع فک کنم یه موشک جنگی باشه

کوین : بیا جلو تا موشکای این سفینه رو امتحان کنیم زودباش...

گوئن : کوین دست نگه دار اون...

بن : اونا جولی و شیپ هستن اما اینجا...

کوین در سفینه رو باز کرد و جولی و شیپ اومدن توی سفینه

شیپ از جولی جدا شد...

جولی : خوشحالم میبینمتون بچه‌ها ولی یه اتفاقی افتاده...

گوئن : ما کمکت میکنیم جولی مگه نه بن؟

بن : آره گوئن

جولی : دیشب داشتم تلویزیون تماشا میکردم که یهو شیپ اومد و منو زره پوش کرد ولی من دلیل کارشو نفهمیدم یهو یه صدای بلند شنیدم رفتم بیرون دیدم همه جا داره منفجر میشه و شیپ فورا منو از زمین دور کرد...وقتی داشتیم میومدیم یه لحظه ویلگکس رو توی اتیش دیدم...

بن : ولی ممکن نیست...وقتی با استفاده از مالور خودشو تقویت کرد ، من اونو به هسته انرژی سفینه‌ش زدم...فک میکردم نابود شده باشه...

جولی : نمیدونم بن ولی الان خیلی نگران پدر و مادرمم...

بن : بچه‌ها من باید زودتر از شما به زمین برگردم اگ چیزی که جولی میگه درست باشه یه قهرمان بازی حسابی تو راهه...اینفینیتریکس

⏳جتری⏳

Jetray

کای : بن تنها نرو خطرناکه...

بن : اتفاقی نمیوفته کای...شما زمین نیایین برین پایگاه فضایی پلامرا تو مدار زمین

سریع به سمت زمین رفتم وقتی رسیدم چیزی رو که میدیدم باور نمیشد... واقعا ویلگکس برگشته بود اما این چطور ممکنه...

بن : ببینم کله هشت‌پایی با یه کتک کاری حسابی چطوری...اینفینیتریکس

⏳هیومانگاسور(عظیم الجثه)⏳

Humungousaur

به سمت ویلگکس حمله ور شدم ،سر جاش وایستاده بود وقتی بهش رسیدم و میخواستم مشت بزنم ، دستمو گرفت و منو پرت کرد...

ویلگکس : پس شایعاتی که راجب به ساعت تبدیل شنیدم درسته اونو بدش به من همین الان

ناگهان یه پیغام از طریق اینفینیتریکس‌م دریافت کردم...

کای : بن ویلگکس اینجاست بیشتر پلامرا رو قتل عام کرده کوین باهاش درگیر شد ولی فک نکنم زیاد دووم بیاره

بن : ولی کای من الان دارم روی زمین با ویلگکس میجنگم

کای : بن صدامو میشنوی...زود خودتو برسون اینجا...

بن : هی ویلگکس میخوایی یکم از قهرمان بازیات واسم بگی؟

ویلگکس : ساکت شو انسان بی مصرف من ساعت تبدیل رو از رو جسدت برمیدارم

بن : خب ویلگکس خودمون هم از این حرفا میزد ولی اینقد دیگه خشن نبود...

ویلگکس : من ویلگکس نابودگر یک دنیا ، این دنیا رو هم نابود میکنم و دنیای جدیدی میسازم...

بن : خب فک کنم تو ویلگکس من نیستی...

ویلگکس : من به کسی تعلقی ندارم شما باید فرمانبردار من باشید حالا کم تر حرف بزن و اون وسیله رو به من بده

بن : خب ببخشید اینجا تنهات میزارم ولی دوستام کمک لازم دارن

از هیومانگاسور به جتری تبدیل شدم و به محض اینکه خواستم برم ویلگکس پرید و منو زمین کوبید...مشت های محکمی بهم میزد

گوئن ارتباط برقرار کرد: بن ویلگکس اینجاست تو کجایی ما هممون زخمی شدیم بیشتر پلامرا مردن یه محافظ مانا درست کردم ولی نمیتونم بیشتر از این...

دیگه صدای گوئن نیومد و منم زیر دست‌ای این ویلگکس بودم جون زیادی نداشتم و ...

بن : اینفینیتریکس‌⏳اتامیکس⏳

Atomix

واکنش‌های هسته‌ای با اتامیکس راه انداختم که ویلگکس از گرما‌ش دور شد بعد با یه مشت پرت‌ش کردم و به سرعت سمت پایگاه پلامرا روی مدار رفتم وقتی رسیدم تبدیل به انسان شدم

بن :گوئن ، کای ، کوین ، روک ، پدربزرگ مکس ، کسی نیست

ناگهان از زیر یه تیکه آوار یه صدایی شنیدم

کای : بن کمک...

بن : اینفینیتریکس⏳چهاردست⏳

Four-Arms

آوار رو کنار زدم وای خدای من خیلی از پلامرا زیر اوار بودن ، ویلگکس خیلیا رو کشته بود اما بعضیا هنوز زنده بودن

همه رو یه گوشه جمع کردم حتی کسایی که جونشونو از دست داده بودن

جولی : بن پدربزرگ مکس و کوین دنبال‌ش رفتن...اون میخواد ارتشش رو خبر کنه...

بن : این اتفاق نمیوفته...اینفینیتریکس

⏳موجود سریع‌السیر (XLR8)⏳

XLR8

به پشت در مرکز فرماندهی رسیدم از اونجا نگاه کردم ویلگکس اونجا بود اما کوین روی زمین افتاده بود و پدربزرگ...اون چی بود کنار پدربزرگ...هااا دست‌ش بود...

خیلی عصبانی شدم...

بن : اینفینیتریکس قوی ترین موجودتو بهم بده باید یبار برای همیشه کار ویلگکس رو تموم ک...

پارادوکس : هی بن جوان آروم باش این یه نقطه زمانیه و باید اتفاق میوفتاد

بن : ینی اینکه دو تا ویلگک...

پارادوکس : نه بن پدربزرگ...الانم اروم باش باید نقشه ایان رو بفهمیم

بن : ولی پروفسور اون بیشتر مردم بی گناه رو...

پارادوکس : میدونم بن ولی الان اگه این کارو بکنی ممکنه کسایی که باقی موندن هم از بین برن

بن : باشه پروفسور سعی میکنم اروم باشم ولی کارمون که باهاش تموم شد باید اجازه بدی کار ویلگکس رو تموم کنم

پارادوکس : باشه بن آروم....

ناگهان ویلگکس صدامونو شنید و حمله کرد و منم پریدم عقب...

ویلگکس : بن تنیسون من بالاخره دارم به اهدافم میرسم

بن : خب میخوایی بگی هدفت چیه قبل اینکه نابودت کنم!؟

ویلگکس : وقتی اون زره بی ارزش داشت منو تیکه تیکه میکرد ، ناگهان از یه جای دیگه سر دراوردم...ایان و یه دوست قدیمی (اشاره به مالتروانت) هم اونجا بودن...اونا با کمک من و یه نسخه پست تر از من، دنیای بدون امنیتریکس رو نابود کردن و حالا من با نسخه پست تر خودم به این دنیا اومدم تا قبل از شروع عصر تازه ، انتقامم رو از تو بگیرم بن تنیسون‌...

بن : خب دیگه زیادی حرف زدیم وقت قهرمان بازیه اینفینیتریکس

⏳گریواتک⏳

gravattack

با از بین بردن اثر جاذبه مصنوعی پایگاه ویلگکس معلق شد و با چرخوندن‌ش از سفینه پرتش کردم بیرون و توی فضا معلق شد اما نفهمیدم پارادوکس دوباره کجا غیب‌ش زد...

گوئن ، کای و روک پشت سرم اومدن...

کای : بن صدمه که ندیدی؟

بن : کای من خوبم...گوئن ببین ویلگکس تونسته ارتشش رو خبر کنه؟

روک و گوئن مشغول چک کردن سیستم شدن و من سریع تبدیل به انسان شدم و رفتم سراغ پدربزرگ و کوین...

کوین حالش خوب بود اما پدربزرگ اصلا حال خوشی نداشت...

روک : بن فرکانسی ارسال نشده...

گوئن : احتمالا وقتی با ویلگکس درگیر بودی به سیستم صدمه زدی...بخیر گذشته

بعد برگردوندن همه به زمین، همه به خصوص پدر بزرگ مکس رو بلوکیچ و دریبا توی محافظ درمانی گالوان‌ها گذاشتن تا یه مدت حالشون بهتر شه...

بعد اون سراغ اون ویلگکسی که روی زمین بود رفتم اما پیداش نکردم...

مطمئنم این یه اتفاق ساده نبود و چیز خطرناک تری تو انتظارمه...

Report Page