Ben 10 : Cosmic Alien
@Amir231105![](/file/f1c904abfae334d6481fb.jpg)
بالاخره به گالوان پرایم رسیدیم
اول آزموث اومد جلومون و خیلی عصبانی بود ، اولش یکم ترسیدم ولی بعد...
![](/file/9d4111acaa89d61d331f2.jpg)
بن : سلام آزموث چرا قیافت از همیشه بهتر شده😂
آزموث یهو اخمش رو به لبخند تبدیل کرد و گفت تولدت مبارک بن تنیسون و بعد کل گالوان پرایم جشن گرفتن
![](/file/f710c9fe9d1b34365dea8.jpg)
اصلا یادم نبود امروز تولد ۱۸ سالگی من و گوئنه
کوین : تولدت مبارک گوئن
گوئن : از صبح تا الان کجا بودی که الان اومدی...
کوین : پس واس همین از صبح عصبی بودی😂
یه پیام از امنیتریکسم دریافت کردم...پدربزرگ مکس بود
مکس : بن تولدت مبارک...روک از من خواست تا بهت چیزی نگم و یه هدیه ویژه هم برات دارن...
بن : چیی یه هدیه...اون چیه پدربزرگ؟
مکس : خب نمیخوام آزموثو عصبانی کنم بهتره بری بن...
پدربزرگ قطع کرد و من حسابی برای هدیه هیجان زده شده بودم ینی چی میتونه باشه...خلاصه که یه جشن تولد حسابی برای قهرمانشون گرفتن و روک سمت آزموث رفت...
بن : کوین بنظرت روک امروز یکم عجیب نشده هم خیلی کم حرف شده هم از پدربزرگ خواسته بود راجب تولدم چیزی بهم نگه!؟
کوین : فک کنم سهم حرف زدنشو تو برداشتی تنیسون😂
روک : امروز ازموث برای تولد بن یه کادو گذاشته که به پاس...
من که خیلی ذوق زده شده بودم از روک گرفتمش
بن : باشه روک بدش به من...
بازش کردم
بن : خدااای من یه امنیتریکس جدید....
آزموث : درواقع اون اینفینیتریکسه که توانایی تبدیل شدن به بینهایت موجود رو با کنترل کامل داره...امیدوارم لیاقت استفاده ازش رو داشته باشی بن تنیسون
بدون توجه به حرفای آزموث ، امنیتریکس رو دراوردم و اینفینیتریکس رو دستم کردم چقدر هم بهم میومد...
![](/file/987d824c972fc34fde0fd.jpg)
ازموث لبخندی زد : و تولد تو هم مبارک گوئن تنیسون...
گوئن فک کرد الان آزموث یه هدیه بهش میده اما اون رفت و گوئن دوباره اخماش رفت تو هم...
گوئن : چرا همیشه همه چی مال تو میشه...؟
بن : چون منم که با قهرمان بازیام جون همه رو نجات میدم
کوین : هی گوئن این واس توئه😅
بن : دست و دلباز شدی کوین😂
گوئن : وای کوین ممنونم...حالا این چی هست؟
کوین : این یه پایدار کننده زیستیه که از آنوداین سفارش دادم که باعث میشه موقع تلپورت کردن نیروی مانایی که مصرف میکنی ذخیره کنه و بعد تلپورت دوباره بهت برش گردونه که باعث میشه احساس ضعف نکنی...
گوئن : این عالیه کوین...😀
کای : سلام بن داشتم وسایلمو آماده میکردم تولدت مبارک...
![](/file/b54baeb1e82b98d7b76df.jpg)
بن : سلام کای ببخشید یکم سرم با این ساعت جدید شلوغه
کای : کم کم دارم بهش عادت میکنم
گوئن : سلام کای آمادهای که بریم؟
ناگهان آزموث و پارادوکس اومدن
ازموث : گالوان ها اونا رو دستگیر کنین
بن : اره ازموث راس میگه...ها چیی ازموث چرا؟پروفسور پاردوکس شما اینجا چیکار میکنین؟
کوین : نگفتم این پارادوکس که میاد دردسر شروع میشه
پارادوکس : کوین لوین درواقع اگر الان جلوی شما گرفته نشه دردسر واقعی شروع میشه
گوئن : اما چه دردسری؟
پارادوکس : همونطور که گفتم اینا از قوه درک محدود انسان ها خارجه...
ارتش گالوان و مگامورفها محاصرمون کرده بودن بهترین روز زندگیم داشت به بدترین روز زندگیم تبدیل میشد که ...
بن : خب وقتشه ببینیم این ساعت جدید چیکار میتونه بکنه...
⏳وییبیییگ⏳
![](/file/4acaa91f1a952ce7eb3e1.jpg)
کای : هی بن اینو نشونم نداده بودی
بن : ببخشید کای میشه بعدا راجبش صحبت کنیم الان یکم سرم شلوغه
کای : همیشه سرت شلوغه ...😕
ازموث : گالوان ها و مگامورفها جلوی اون تاکوستار رو بگیرین
کل گالوان که تا الان داشتن واسم جشن میگرفتن الان دارن بهم حمله میکنن...
![](/file/0cbf8801cc983fce98c8d.jpg)
کوین:بن به لحظه وقت داری اینجا کمک کنی؟
گوئن : بنن...میشه یه لحظه بیایی اینجا....؟
خیلی تعدادشون زیاد بود داشتیم شکست میخوردیم برای همین کای،گوئن،روک و کوین رو یه جای بلند گذاشتم ولی بقیه گالوان ها با تمام قدرت منو به زمین کوبیدن...
بن :ا.ا.اییینفینیتریکس...
⏳نانومک⏳
![](/file/d83718cc5a6198316ca18.png)
رفتم بالا پیش بقیه ،تبدیل به انسان شدم و...
بن : گوئن یه محافظ دورمون درست کن و تلپورتمون کن به دورترین نقطهای که میتونی
کوین : تنیسون میدونی که انرژی زیادی از دست میده
بن : فک کنم وقتشه کادوی کوین رو امتحان کنیم
گوئن یه محافظ دورمون درست کرد و تلپورتمون کرد به جایی اما...
![](/file/b8379f7c088aed3845fbb.jpg)
بن : گوئن اینجا دیگه کجاست؟
گوئن : این عالی بود اصا حس نکردم دارم تلپورت میکنم خب بن نمیدونم فقط روی دورترین جای ممکن تمرکز کردم و بعد تلپورت کردم
کوین : فک کنم دستگاهم کار کرد
روک : ما الان درست توی مقر ازموث هستیم دقیقا اونطرف سیاره گالوان
کوین : از این بدتر نمیشه
روک : یبار بن بهم گفت این واژه رو تکرار نکنم چون مدام وضعیت بدتر میشد
کوین : خرافاتی نباش پسر...
بن : کوین بس کن نمیفهمم چرا پارادوکس و ازموث سعی میکنن منو بگیرن...
پارادوکس : من که گفتم این از درک انسان ها خارجه بن جوان...بهتره برگردین به زمین مشکلات بزرگتری هستن که به زودی رخ میدن...ایان داره کارایی میکنه
کوین : اره دقیقا الان سفینهمو اوراق کرد
بن : اما پروفسور ازموث چرا...
پارادوکس : من بهش گفتم جلوتونو بگیره این خطر فراتر...
کوین : اره امروز صدبار گفتی میدونیم فراتر از مغز کوچیک این تنیسوناست
گوئن : کوییین
بن : باشه برمیگردیم زمین...پروفسور حالا میشه آزموثو راضی کنی ک...پروفسور...کجا رفت؟
کای : با یه پورتال رفت بن...
ناگهان ازموث تنها رسید...
ازموث : پارادوکس قضیه رو بهم گفت یه سفینه براتون اماده میکنم زودتر به زمین برگردین
بن : میشه طرز استفاده اینو رو بهم بگی؟
آزموث : بهتر نیست خودت یاد بگیری؟
بن : خب...چرا...
همه وسایل رو جمع کردیم ...
کای : بن بهم قول دادی دنیایی که ساختی رو نشونم بدی
بن : قول میدم یه روزی نشونت میدم اما الان باید برگردیم
و به سمت زمین راه رفتیم...