معصومیت مکان، نگاهی به رمان موزۀ معصومیت 

 معصومیت مکان، نگاهی به رمان موزۀ معصومیت 

امیرحسین مقتدایی|دانشجوی کارشناسی‌ارشد مطالعات معماری ایران

رابطۀ برخی از نویسندگان با شهری که در آن زندگی می‌کنند متفاوت از یک شهروند عادی است، شهر برای برخی از نویسندگان منبع ایده‌‌های بی‌پایان است. گاهی آن‌ها با شهر و معماری آن یکی شده و در آثار خود آن را بازنمایی می‌کنند. لندن برای ویرجینیا ولف، پاریس برای پاتریک مودیانو و دوبلین برای جیمز جویس. جویس تا جایی پیش می‌رود که تک‌تک کتاب‌های خود را اثری دربارۀ دوبلین می‌داند. استانبول نیز برای اورهان پاموک چنین است. پاموک که تحصیلاتی در معماری و نقاشی داشته زوایای مختلفی از استانبول این شهر کهن و در عین حال نو، نیمی در آسیا و نیمی در اروپا را در آثار خود منعکس می‌کند. به جز «استانبول؛ خاطرات و شهر» که به‌طورخاص دربارۀ زندگی نویسنده و این شهر است، برخی از آثار دیگر او نیز به‌گونه‌ای با استانبول در ارتباط است از جمله رمان «موزۀ معصومیت». پروژه موزه معصومیت اثری کم‌نظیر در هنر و ادبیات است، پاموک اثر خود را در سه قالب موزه، رمان و کاتالوگ-جستار ارائه داده‌است. پاموک هم‌زمان که برای ایجاد موزه‌ای تلاش می‌کرد، رمانی نیز برای آن می‌نویسد و یک موزه-رمان خلق می‌کند، این دو اثر گرچه از یک‌دیگر مستقل هستند اما به فهم یک‌دیگر کمک قابل‌توجهی می‌کنند و در نهایت حلقۀ واصل موزۀ «معصومیت» و رمان، کاتالوگ-جستارِ «عکس‌ها و یادداشت‌های موزۀ معصومیت»[1] است که در آن پاموک جدای از شرحی بر چگونگی ایجاد موزه دربارۀ محتویات آن نیز سخن می‌گوید. 

تصویر1: موزۀ معصومیت[2]
تصویر2: جلد رمان موزۀ معصومیت

موزۀ معصومیت رمانی دربارۀ عشق است. فضا-روایتی که سعی در نشان‌دادن ابعاد مختلف یک عشق در استانبول نیمۀ دوم قرن بیستم را دربردارد. داستان، روایت عشق امکان‌ناپذیر کمال به فسون است. عشقی که در آستانۀ نامزدی او با سیبل، دختری که از نظر خانوادگی در سطح بالاتری نسبت به فسون برخوردار است رخ می‌دهد. در همان آغاز داستان یکی از کلیدی‌ترین مکان‌ها نقش خود را آغاز می‌کند؛ خانۀ مرحمت. نام‌گذاری ساختمان‌ها در استانبول امری رایج و تاحدی واجب بوده و نویسنده در حین داستان توضیح داده که از سال 1934 به بعد که شناسنامه در ترکیه واجب شد، خانه‌ها نیز به تبعیت نام ساکنانشان را به‌خود گرفتند.[3] نام‌داشتن خانه‌ها هویت آن‌ها را از دیگر خانه‌های شهر تمایز بیشتری می‌بخشد و این هویت مستقل بستری برای خلق روی‌دادهای مشخصی شده که با نام خانه گره‌خورده و از یاد نمی‌رود. پاموک از همین دریچه اهمیت مکان را در رمان خود مشخص می‌کند، جدای از خانۀ مرحمت چند مکان دیگر نیز در رمان اهمیت خاص خود را دارند.

تصویر3: چشم‌انداز جنوب شرقی گاتالا و چوکورجوما از محلۀ «موزۀ معصومیت»
تصویر4: مناطق حوالی موزه در گذشته

خانۀ مرحمت جایی برای دیدارهای مخفی کمال و فسون بود، خانه‌ای قدیمی و نیمه متروک که ازآنِ مادر کمال بود و خاطرات خوش کمال در آن شکل می‌گیرد. پس‌ از نامزدی کمال با سیبل، فسون دیگر به خانۀ مرحمت نیامد و با نیامدنش خانۀ مرحمت نقش مکانی‌اش تغییر می‌یابد. از آن به بعد خانۀ مرحمت جایی برای نگه‌داری هر آن چیزی است که می‌تواند یادآور آن عشق نافرجام باشد. خانۀ مرحمت هستۀ اولیۀ موزه است. پس‌از آنکه سیبل از ماجراهای عاشقانۀ کمال و فسون آگاه می‌شود، کمال را مجبور می‌کند برای فراموشی ماجرا (آن‌طور که خود بیماری روحی کمال می‌نامندش) به ویلایی در حاشیۀ شهر بروند. در این‌جا نیز با اهمیت مکانی فضایی در داستان مواجه می‌شویم؛ اگر خانۀ مرحمت جایی برای خلق خاطره بود، ویلا با موقعیت دور از شهر و متن زندگی بودنش جایی برای فراموشی است. اما ویلا در برابر استانبول و خانه‌هایش نمی‌تواند نقش خود را به‌خوبی ایفاکند. ویلا به گسست رابطۀ سیبل و کمال می‌انجامد و چندی پس‌از ترک ویلا آن‌ها برای همیشه از یک‌دیگر جدا می‌شوند. پس‌از این واقعه است که کمال به جست‌وجوی خانۀ فسون می‌رود و هنگامی که درمی‌یابد آن‌ها خانه را ترک کرده‌اند، تمام شهر را در پی او درمی‌نوردد، در این ایام کمال ترجیح می‌دهد در خانه‌ نباشد، چون قرار نیست خاطره‌ای ساخته شود. در ویلا نیز نمی‌ماند زیرا نمی‌خواهد چیزی را فراموش کند. او هتل را برای زندگی انتخاب می‌کند. مکانی خارج از مالکیت شخصی و موقت. پرسه‌زنی در شهر و جست‌وجو در آن پیوند عمیقی بین شهر و کمال ایجاد می‌کند، پیوندی که در نهایت احساس خوش‌بختی را برای او به‌همراه می‌آورد. کمال سرانجام خانۀ جدید فسون را می‌یابد. به آن‌جا می‌رود و دوره‌ای جدید از زندگی او آغاز می‌شود. از این‌جا تا پایان داستان خانۀ جدید فسون محل آرامش کمال است.

تصویر5: اورهان پاموک در کنار بنای موزۀ معصومیت

داستان، فسون و کمال را به یک‌دیگر نمی‌رساند اما خانه محل دائمی دیدارهای آن‌ها می‌شود و پس از پایان غم‌بار زندگی فسون همین خانه است که توسط کمال خریداری شده و به موزه تبدیل می‌شود. اگر خانۀ مرحمت محل آشنایی فسون و کمال، چون انبار موزه بود، حالا خانۀ دیدارهای طولانی آن‌ها خود موزه است. در تمام سال‌هایی که آن‌ها بدون آنکه بتوانند با یک‌دیگر ازدواج کنند با یک‌دیگر دیدار داشتند، کمال اشیائی که یادآور عشق به فسون بود را جمع‌آوری کرده بود تا در پایان زندگی خود آن‌ها را در موزه قرار دهد. کمال اتاق و هرچه دربرگرفته‌بودشان را برای درک عشقش ضروری می‌داند و برای ثبت آن نیاز به نویسنده‌ای دارد. در همین راستا در پایان داستان پاموک چون سامرست موآم خود وارد رمان شده تا بتواند موزه‌ای که در حال تدارک آن بود را به‌وسیله کمال به رمان متصل کند. پاموک موزۀ معصومیت را به موازات داستان در ذهن پرورید، اشیائی برای آن گردآورد و در نهایت آن را با همکاری معمارانی چون احسان بیگلین[4]، گریگور ساندر-پلاسمان[5] و چندی دیگر با تغییر و بازسازی خانه‌ای در نزدیکی خیابان استقلال استانبول ایجاد کرد. مکان موزه خانه‌ای سه طبقه است که در سال 1897 و احتمالا توسط معماری ارمنی ساخته شده بود. در طی بازسازی ظاهر بنا حفظ شده اما در داخل با ایجاد شکاف و وید طبقات از لحاظ بصری به یک‌دیگر مرتبط شده‌اند.[6] اشیاء گردآوری شده در 83 قسمت جداگانه و در ارتباط با 83 بخش رمان به نمایش درآمده‌اند. اگرچه اشیاء موزه از سه‌چرخه تا سیگار، ساعت و لباس هریک به‌نحوی با بخش خود در رمان در ارتباط‌اند اما در کنار آن بازتابی از زندگی در استانبول مابین دهه‌های 1960 تا 2000 نیز هستند و می‌توان آن‌ها را بدون خواندن رمان بازدید کرد. پاموک با پیوند معماری و اشیاء به داستان بر میزان اهمیت آن‌ها در زندگی روزمره تاکید کرده‌است. آیا می‌توان بدون اشیاء و فضایی که آن‌ها را در برگرفته روایتی به‌وجود آورد؟ و آیا تفاوت روایت‌ها وابستگی قابل‌توجهی به تفاوت فضاها و اشیائی که با آن‌ها در ارتباط‌اند ندارد؟

تصویر6: دورنمای طبقۀ اول موزه
تصویر7: ته‌سیگارهای موجود در یکی از بخش‌های موزه

خانه‌ای که اکنون به موزۀ معصومیت تبدیل شده در حقیقت جرقۀ اصلی نوشتن رمان را در ذهن پاموک ایجاد کرده بود. پاموک روزی که برای اولین بار خانه را می‌بیند تصمیم می‌گیرد برای آن داستانی بنویسد. نویسنده ابتدا قصد داشته رمان به صورت کاتالوگ موزه منتشر شود اما درنهایت جزئیات و ظرایف روایت او را مجبور به خلق رمانی مستقل می‌کند. پس از افتتاح موزه استقلال نسبی موزه از رمان، اشیاء از کلمات و خاطره از خیال و در عین حال نزدیکی آن‌ها به یک‌دیگر باعث شد پاموک کاتالوگ-جستاری نیز برای موزه بنویسد. اثری که انگیزه‌های پاموک برای گردآوری چنین اشیائی را شرح می‌دهد و توضیحی بر 83 بخش موزه نیز هست. پاموک در این اثر نیز مرزهای واقعیت و خیال را درهم می‌آمیزد و کمال را چون شخصیتی واقعی درنظر می‌گیرد. نویسنده در خلال یادداشت‌ها عقاید خود دربارۀ موزه را نیز بیان می‌کند به اعتقاد پاموک موزه باید کاوش‌گر و بیان‌گر دنیای انسان نو و مدرن (خصوصاً در سرزمین‌های غیرغربی که رو به توان‌گری دارند) و ویژگی‌های انسانی باشد. او معتقد است در موزه‌های بزرگ داستان تاریخ مهّم‌تر از فرد است، درحالی‌که داستان تک‌تک افراد برای بیان ژرفای ویژگی‌های انسانی ما مناسب‌تر است. موزۀ معصومیت تلاش پاموک برای رسیدن به ایده‌آل خود از موزه است. موزه‌ای که در آن شادی تبدیل زمان به مکان را می‌توان مشاهده نمود. موزه‌ای که دو هدف متناقض را در خود دارد: یادآوری داستان اشیاء و معصومیت ابدی آن‌ها. پاموک در مقام نویسنده‌ای که ارزش معماری و فضا را می‌داند توانسته با خلق موزۀ معصومیت مرزهای ادبیات و هنر را درهم بیامیزد و توانایی خود در هر دو را مقابل دید همگان قرار دهد.    

تصویر8: ورودی موزۀ معصومیت
تصویر9: وید میانی موزۀ معصومیت

پی‌نوشت

[1] این اثر توسط تهمینه زاردشت به پارسی ترجمه و با عنوان «معصومیت اشیاء» منتشر شده است.

[2] تمامی تصاویر موزه برگرفته از کتاب معصومیت اشیاء است. برای مشاهدۀ تصاویر بیشتر به صفحۀ اینستاگرام موزه مراجعه کنید. https://www.instagram.com/themuseumofinnocence/

[3]  پاموک، موزۀ معصومیت، ص 28

[4] İhsan Bilgin

[5] Gregor Sunder-Plassmann

[6] پاموک، معصومیت اشیاء، ص266




Report Page