Alice in the Borderland
درست زمانی که به کل از صنعت موسیقی و سینمای دنیا ناامید شده بودم و ترجیح میدادم به دیوار سفید نگاه کنم تا ریلیز های جدید...
بوم!
دست سرنوشت، یه فیلم خوب انداخت توی دامنم تا توی خماری برای فصل دومش، زندگانی سپری کنم.
آلیس در سرزمین میانه، یا سرزمین مرزی، یا مبهم...
سریال ژاپنی هشت قسمتیای که از روی مانگا ساخته شده و سال انتشارش 2020 هست. ولی خب به طرز عجیبی آندرریتد موند تا پارسال که به خاطر شباهتهایی بین این سریال و سریال سکویید گیم، مقداری این سریال هم دیده شد.
که هنوزم معتقدم در حدی که حقش بوده دیده نشده.
اغلب برای معرفی، از مقایسهاش با سکویید گیم استفاده میکنن و بهش میگن سریالی که شبیه سکویید گیمه... درحالی که فکر میکنم سکویید گیم یه جور اقتباس ناموفق از روی آلیس در سرزمین میانه اس.
ژانر علمی تخیلی و فانتزی آلیس، کمک میکنه که نظام سرمایه داری و چیزایی مثل آرمانشهر و مفاهیمی مثل ذات سودجو و بینظم آدما و تمایلشون به قتل و تجاوز و اغتشاش رو به شکل غیر مستقیم اما فوق العاده ای به تصویر بکشه و با کلی کنایه و نماد و ظرافت، ازش به طرز بینقصی انتقاد کنه... که سکویید گیم از این نظر خیلی خیلی ضعیفتر و سطحی عمل کرده.
که البته مقداری به معناگرایی ژاپنیا و توی لفافه بیان کردن حرفهاشون هم برمیگرده این قضیه.
و همین باعث میشه که عامهی مردم مفهوم سادهی سکویید گیم رو بفهمن و داستان براشون مشخص باشه و به فضای فانتزی و رنگهای قدرتمند و ترکیب های جذاب رنگی و فیلمبرداری و یسری عناصر دیگهاش جذب بشن.
دربارهی تولید کنندههای محتوای ژاپنی، فکر میکنم همین عمق دادنها به هرچیزی که در توانشون هست، باعث میشه اکثرا صفت غیر قابل فهم، مبهم یا بیمعنی رو به محتواها نسبت بدن... که من مخالف سرسخت این دیدگاهم.
طرز بیان محتواهای ژاپنی و طرز فکر و دیدگاه هاشون همیشه برای من جذاب و جالب توجه بوده.
خب... برگردیم سر موضوع اصلی...
آلیس در سرزمین میانه، دربارهی گروهی از افراده که به دلایلی، طرد شده، پر از خستگی، پر از عقده، یا گیر افتاده توی روزمرگی ان... یا دارن زندگی ناسالمی رو میگذرونن بدون اینکه خودشون بدونن... یا حتی رضایت دارن از زندگیشون. اما از پتانسیلهای بروز نیافتهای پر شدن که برای نشون داده شدنشون، دنبال موقعیت میگردن. خشم، جاهطلبی، حتی فداکاری و دلسوزی.
این افراد در غالب بازیکن، وارد دنیایی میشن که کاملا منطبق بر دنیای واقعیه و تک تک جزئیاتش طبق همون توکیویی که توش زندگی کردن ساخته شده... اما کاملا خالی از سکنه اس.
حالا باید برای زنده موندن تلاش کنن، توی بازیهایی شرکت کنن که هر لحظه امکان مرگشون توی اونا هست و با پایان موفقیت آمیز بازیها، یک ویزای سه روزه برای زندگی دریافت کنن.
و در صورت پایان ویزا، باید با بازی دیگه ای ویزا تمدید بشه، وگرنه کشته میشن.
بازیها با علامتهای خشت و گشنیز و پیک و دل روی کارتها از هم مجزا میشن. کارت هایی که به عنوان پاداش، در انتهای بازی به بازماندهها داده میشه.
و هرکدوم از این نماد ها، روند خاص خودشون برای بازی رو دارن و روی یک نقطهی شاید ضعف و شاید قوت بازیکنها تاثیر میذارن. و عدد روی کارتها نشون دهندهی درجهی سختی بازیهاست.
شخصیت اصلی، آریسو، یک پسر خیلی معمولی، گیمر و بیکاره که در سایهی داداش بزرگتر ایدهآلش، مایهی ناامیدی خانواده محسوب میشه و جالبتر اینکه حتی دوستهای صمیمی این کاراکتر یعنی کاروب و چوتا هم به نوعی بریده از اجتماع ان. همخونی با جامعه ندارن و شاید همین باعث انتقالشون به بازی میشه.
و خب همین عنصر دوستی ای که توی اکثر محتواهای ژاپنی نقش پررنگی داره، خیلی خیلی دلبستگی مخاطب به روابط توی فیلم رو بیشتر میکنه. تمام کاراکترا درواقع با روابط خاصی به همدیگه متصل شدن که هرکدومشون جالب توجه ان.
علاوه بر روابط و زنجیری که اشخاص رو به هم متصل کرده، خود این اشخاص هم به شکل فوقالعادهای شخصیت پردازی شدن و گذشتهی قابل تأملی برای هر کدومشون وجود داره که بهتون اجازه نمیده سیاه یا سفید قضاوت کنین.
تمرکز من همیشه تا حد زیادی روی شخصیت پردازی بوده و اینکه بتونم دغدغهی هر شخص و روابطش و احساسات و افکارش رو به خوبی هضم کنم... و خب کاراکترهای این سریال خیلی خوب از پس بیان کردنش براومدن.
و قسمتی از این مدیون بازیگری خوبشونه.
بازیگر کاراکتر اصلی یعنی کنتو یامازاکی، که اصلا گفتن نداره...😂بازیگر معروفیه... که مدل هم هست و توی فیلمای زیادی بازی کرده. من جمله لایو اکشن دث نوت و دروغ تو در آپریل.
بازیگریش توی قسمت سه، که از نظر من اپیزود طلایی سریال بود، واااقعا تحت تاثیر قرارم داد.
بازیگر کاروب رو من به شخصه از قبل و از سریال چری مجیک که بی ال هم هست میشناختم.😌✨و ایشون توی این سریال هم کاملا موفق عمل کرده.
بازیگرهای مکمل دیگه هم، مثل دوری ساکورادا و کراشم نیجیرو موراکامی و آیاکا میوشی هم جزو جذابیت های شخصیتی و مخصوصا ویژوالی سریالن.
پس از نظر بازیگری کاملا مورد اطمینانه.
از نظر موسیقی هم کیفیت کار توی قسمت هفتم هشتم به اوج خودش میرسه.
فیلمبرداری هم به همراه نورپردازی عالی و استفاده از رنگها و نور های کاملا بجا و روانشناسی شده، خیلی خیلی خوب عمل میکنه و تصاویر واااقعا چشمنوازی رو بهتون تحویل میده.
گریمور ها و استایلیست هام خیلی خوب کارشون رو انجام دادن و ظاهر و استایل کاراکترا کاملا بر اساس شخصیتهاشون انتخاب شده که یک سوم این قضیه رو مدیون استایلیست ها، یک سوم مدیون مانگاکا و یک سوم مدیون انتخاب بازیگر خوب کارگردانیم.
و رنگ خون و خونریزیها هم خیلی خوب و طبیعی از آب درومده. باید به این موضوع اشاره میکردم.😂
فیلمنامه هم واقعا قویه که خب از فیلمی که از روی مانگا ساخته شده باشه انتظاری جز این نمیره. بازیها کاملا هوشمندانه طراحی شدن، مفهوم خودشون رو دارن و هرکدوم به طور خاصی، قسمتی از درونیات بازیکن هارو نشونه میرن و وادارشون میکنن که تمام چیزایی که ته دلشون پنهان شده رو بیرون بکشن. تقلا برای زنده بودن، خشم، خیانتکاری، مقاومت یا خودخواهی.
و این یک نقطهی قوت دیگه اس که به شدت کفهی آلیس رو از سکویید گیم سنگین تر میکنه. بازیهای جدیتر، هوشمندانهتر، خطرناکتر و هدفمند. درحالی که هدف زنده موندنه. نه پول.
چیز دیگه ای که خیلی عمق بیشتری به داستان میده، پنهان بودن شخصیت منفیه. شخصیتی که برای بعضی بازیکنها شاید حتی منفی هم محسوب نشه.
که اینم در مقابل سکویید گیم، برای من نقطهی قوت محسوب میشه. «پنهان بودن گردانندهی بازی»
پنهان بودن کسی که باید مورد تنفر قرار بگیره.
در تمام فیلم، ما هیچوقت کسی که شلیک میکنه رو نمیبینیم. و این خیلی خوب به دلهره و معمایی بودن فیلم کمک میکنه. و همین باعث میشه بتونیم به هرکسی مظنون باشیم... و بهتون قول میدم... داستان هیچوقت طبق پیش بینی هاتون پیش نمیره و به طرز دلچسبی همیشه درحال غافلگیر کردنتونه.
و نکتهی آخری که دوست دارم اینجا بهش اشاره کنم... بازم مربوط میشه به شخصیت پردازی...
چیزی که خیلی توی این سریال توجهم رو جلب کرد، این بود که تمام بازیکن ها، دیدگاه های مخصوص خودشون رو دربارهی بازی داشتن، اهداف خودشون و راههای خودشون برای رفتن رو داشتن.
یکی میخواست از جهنم بازی فرار کنه.
یکی میخواست جهنمِ بازی رو به یک بهشت امن تبدیل کنه.
یکی میخواست توش حکمرانی کنه و یکی معتقد بود دنیای واقعی اینه... و نمیخواست به دنیای اصلی برگرده...
و این تفاوت، بهتون فرصت میده دید خاکستری ای به هر کاراکتر داشته باشین و تلاش کنین بفهمینشون.
البته اگه مثل من دلتون بخواد از هر ثانیهی داستان تحلیل دربیارین و تمام عناصر سازندهاش رو مزه مزه کنین.😂
اگه تا اینجا حرفامو خوندین...
ممنونم بابت توجهتون.
امیدوارم از سریال حداقل به اندازهی من لذت ببرین.😂😌✨