پشت "جامعه‌نو" چه کسانی ایستاده‌اند؟

پشت "جامعه‌نو" چه کسانی ایستاده‌اند؟

جامعه نو


  "... به هر دلیل که به خودتان مربوط است به اخبار فساد نمیپردازید...تحلیلتان سست‌بنیاد است...بی‌طرف نیستید....لحن فرادستانه و از منظر دانای کل است....تواضع ندارید ...جایی ننوشته‌اند حرفه‌ای بودن به معنای بیطرفی و بی‌نظری است. گاردین و نیویورک‌تایمز هم موضع و نظر دارند. پنهان‌کردن این نظرها و ماسک ناصح و ناجی ملت زدن کمکی به ارتقای پروفایل حرفه‌ای نمیکند...مشکلات وضعیت را ذاتی فرض میکنید.....دکتر نیلی از اقتصاددانان مورد علاقه شماست...شما و اقتصاددان‌ها که تحلیل‌های خود را بر آرای آنها استوار میکنید.... به ابرچالش فساد سیستماتیک کاری ندارید....پیکان به سمت مردم می‌گیرید و توصیه سنگ بر شکم بستن میکنید....تحلیل شما خانه روی آب است...از دستمزدبگیر توان کاهش سطح زندگی میخواهید...نمک بر زخم می‌پاشید...مردم منتظر توصیه من و شما نمی‌مانند...ساده‌انگارانه لطمه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی توصیه‌های کلی و بدون پشتوانه خود را نمی‌بینید، ....سعی دارید ایده‌پردازی کنید...ناامیدید...توانی برای تغییر خودتان و دیگران نمی‌بینید ....در نوسان نظری هستید و ثبات ندارید...عدالت اجتماعی را رویای چپ می‌دانید،...صدها ناتوانی مستتر در یادداشتتان...شرافتمندانه سکوت کنید...."


تحریریه جامعه‌نو: اینها قطعات نقدهای کوتاه دو تن از همراهان گرامی جامعه‌نو است که اخیرا دریافت کرده‌ایم. بسی شکرگزار آنها هستیم که صرف وقت و نظر میکنند و البته در لحن کلی نقدهایشان، در کنار خشمی قابل درک، محبت و خیرخواهی نیز دیده می‌شود. از انها سپاس مجدد داریم و تلاش می‌کنیم تصویری که از خودمان داریم صادقانه به پیشگاه همه عرضه کنیم تا ما را در مسیر راهنمایی کنند.


نقدها و نظرها به ما یادآوری می‌کنند باید هرازچندگاه خاستگاه، اهداف و خط‌مشی خود را برای‌ خودمان و خوانندگان یادآوری‌ کنیم.


جامعه نو منزلگاه تازه گروه روزنامه‌نگاران مستقل منتشرکننده روزنامه جامعه فردا است که در نیمه دوم سال ۹۶ منتشر میشد. با وجود آنکه روزنامه‌نگاری یک حرفه کاملا مرتبط با سیاست است، ما آگاهانه پذیرفته‌ایم فعال سیاسی یا طرفدار و عضو احزاب سیاسی نباشیم. نه اینکه بی‌خط و غیرسیاسی باشیم، اما حتی با کمپین‌ها کاری نداشته نباشیم، و تعصب‌ورزی و سوگیری و سینه‌زنی زیر علم‌ها را با نظارت نقادانه بر آنها جانشین کنیم. در ایران ما که همه چیز با هم درآمیخته و هیچ چیز سرجایش نیست، این موضع امری غریب و بعید مینماید، اما ما به آن باور داریم و در مسیرش حرکت میکنیم. حداقل سعی میکنیم در این مسیر باشیم. به همین دلیل است که القاب مجعولی مثل "روزنامه‌نگار و فعال سیاسی" را که امثال بی‌بی‌سی به مفسران خود نسبت میدهند خطا و چشم‌بندی و در راستای فضاسازی میدانیم. نمونه‌های متعارفی چون سی‌ان‌ان و بی‌بی‌سی‌ جهانی را اگر در نظر بگیریم، میهمانان خود را با چنین القابی معرفی نمیکنند. اشخاص برای آنها یا مفسر و ستون‌نویس روزنامه‌هایند، یا عضو فلان حزب، یا فعال یک‌جریان، یا مفسر آکادمیک، یا مقام رسمی.


این اهمیت دارد و معنای عملی آن این است که ما با وجود سیاسی بودن، میخواهیم فاقد سوگیری پیشینی نسبت به گرایش‌ها باشیم‌ و مثلا اقتصاددان‌ها را به این دلیل که نهادگرا هستند یا غیر آن و سوسیالیست هستند یا مروج سرمایه‌داری مورد علقه قرار ندهیم. اقتصاددان را تا وقتی در چارچوب یک آکادمیسین سخن میگوید در جایگاه روشنفکر (به معنی اهل فکر و تشخیص) قابل اعتنا و احترام و طرح میدانیم. از آن کسوت که درآمد و رفت توی حزب و براساس نظر حزب نظریه‌پردازی و سخنرانی آتشین کرد فعال سیاسی میدانیم. الک ما برای ممیزی اشخاص این است.


به همین سان است جامعه‌شناس و فیلسوف و نظریه‌پرداز علوم سیاسی. نسبتمان را با آنها براساس نسبتمان با خودمان تعریف میکنیم. روشنفکر را با عضو حزبی که دنبال بردن انتخابات و به کف گرفتن قدرت است جمع نمیتوان کرد. البته در ایران در یک جوال میتوان ریخت: میتوان سردبیر و استاد نظریه پرداز دانشگاه و عضو دفتر سیاسی حزب بود، هزینه هم داد و به زندان هم‌رفت.خسته نباشند و خدا همه را حفظ کند، اما آن سردبیری را فقط در یک روزنامه ارگان حزب میتوان داشت. از نظر ما روزنامه‌نگاری با آن فرق دارد.


حال میرسیم به مسائل نظری. بدیهی است در گروهی مرکب از اشخاص آزاد و صاحب اختیار یک حرفه، نمیتوان از سلطه گرایش نظری خاص سخن گفت. روزنامه‌نگاری یک حرفه روشنفکرانه است و روشنفکران را نمیتوان به بند نظری کشید. یکی گرایش سوسیال دارد، دیگری لیبرال و سومی آمیزه‌ای از این دو. آنچه ما را در این حرفه به هم پیوند میدهد ، ماهیت عمیقا اجتماعی حرفه است. همه ما به اینکه جامعه را باید معقول، عادلانه و کارا اداره کرد باور و لابد رایی هم درباره چگونگی این اداره کردن داریم، اما وقتی مسائل جامعه را طرح میکنیم، نسخه برای آن نمی‌پیچیم. ممکن است درباره چند و چون و ضرر و فایده مذاکره با آمریکا حرف بزنیم، ولی نباید کسی در پایان نتیجه بگیرد پس از آن باید در مطالب ما دنبال انواع توصیه‌های مستقیم و غیرمستقیم برای مذاکره و یا عدم مذاکره بگردد. ما از حکومت میخواهیم جایی که نیاز به مشورت با اقتصاددان است نظر بخواهد اما نه از شخصی خاص. نیلی یا مومنی را علیرغم احترامی که برای آنها قائلیم بر یکدیگر برتری نمی‌دهیم، طرفدار سینه‌چاک هیچکس نیستیم. وقتی اقتصاددان‌ها به یکدیگر دروغگو و بیسواد میگویند وارد دعوایشان نمیشویم و درباره اینکه بر سر چه بحث دارند گزارش میکنیم.


دو گروه از همراهان برما خرده میگیرند. آنها که به علت ساده و روان‌پسندی انتظار تبلور موضع سیاسی در مطالب دارند و آنها که بر مبنای قطعات جسته‌گریخته مطالب گروه برای آن موضع خلق میکنند. گروه اول میخواهند تکلیفشان روشن باشد که جامعه‌نو را اصلاح‌طلب بدانند یا مخالف آن، و میخواهند ما هم تکلیف خود را روشن کنیم. امیدواریم در طول زمان یاد بگیرند وظیفه روزنامه‌نگار اینگونه سوگیری‌های سهل نیست.

گروه دوم دائما در حال وارسی مطالب است تا قطعات پازل هویتی جامعه‌نو را استخراج کند و به هم بچسباند. به سادگی میتوان گفت راه خطایی است. انتشار مقاله از یک اقتصاددان الزاما به خاطر ارادت به او و دیدگاهش نیست. انعکاس مقاله میتواند به خاطر توجه دادن خواننده به موضوع مقاله باشد. همچنانکه مقالاتی که از سایت‌های مهجور حوزوی برای اطلاع خوانندگان بازنشر میکنیم به دلیل ارادت به علما نیست، و به همین سان....


گروه ما روی موضوعاتی تمرکز خاص دارد. حفظ کشور در مقابل تندبادهای منطقه برای ما مهم است که آن را خطرعاجل میدانیم. اولویت دارد و درباره‌اش تحت عنوان استراتژی خارپشت زیاد مینویسیم. عواقب تحرکات هیجانی و حساب‌نشده منطقه‌ای را برمیشماریم و استراتژی دفاع منطقه‌ای را دچار نقصان‌های ماهیتی اعلام میکنیم. برخی همراهان پیامهای شدیداللحنی می‌فرستند و سرنخ ما را در اسرائیل جستجو میکنند. دیگرانی پیام میدهند آنچه شما با آن مخالفید در اسرائیل طراحی شده و کشور زیر کنترل آنهاست و افسوس می‌خورند توانایی عوض کردن مسیر در ما نیست. بدیهی است هر دو تلقی همراه با خطاست. مادر جایگاه ناظر منتقد هستیم و نه سیاستمدار و حزب مدعی ورود به قدرت برای تغییر ریل. استخراج خط‌ از این مواضع برای برنشاندن جامعه‌نو در کنار این یا آن جناح یا گروه سیاسی نادرست است. درباره همین خارپشت، نسخه‌نویسی را به دست اهلش، یعنی اشخاص سیاسی سپرده‌ایم و مثلا تنها گفتگوهای مشروحی که داشته‌ایم و مشخصا تحت عنوان مشترک "بیائید بیرون!" منتشر شده در همین باب (و نه‌ از هر دری سخنی) با اهل نظر بوده است: با بهزاد نبوی و مصطفی تاجزاده به عنوان لیدرهای‌ یک جریان سیاسی، و‌ عبدالله ناصری و احمدزیدآبادی که از قدیم هر دو را متمرکز بر مسائل منطقه میشناسیم. البته از آنطرفی‌‌ها هم که سراغ گرفتیم، در نهایت موضوع را تابو یافتند و حرف نزدند.


یک تصور غالب دیگر در باره مطالب گروه بی‌توجهی آن به اخبار فسادهاست و وصله طبیعی و ناگزیر‌ و ذاتی دانستن آنها. این هم سوء‌تفاهم است. حضرت چرچیل در دوران جنگ جهانی گفته بود "مشکلی که برای آن راه‌حل وجود ندارد، مشکل نیست، شرایط است". تصور ما این است که مصداق حرف چرچیل، مشکلات جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام است. این نظامی است مساله‌آفرین که خودش، حتی با وجود داشتن اراده، در حل خودساخته‌هایش در میماند و فساد در آن حادث نشده و عرضی نیست؛ ماهوی و ذاتی آن است. زیرا این نظام براساس باورهایی بنا شده که اعمال و برنامه‌هایی را بر حکومت‌ مباح میداند که عقل و انصاف و برابری و حقوق عمومی آنها را کلا مردود میابد. مثلا در مساله فساد، همه مقامات ارشد توصیه به مبارزه میکنند و صادق هم هستند، اما منظورشان این است که هرکس را خارج از ساختار حکومتی "وابسته به ما" خطا کرد به چوب ببندید. از نظر آنها خوبی خدمت به نظام از بدی ثروت‌اندوزی و حتی فساد اقتصادی شخص مهمتر است. این را ذاتی نظام فعلی میدانیم و غیرقابل زدودن از پیکره آن، که ابعاد مافیایی سازمان‌یافته هم پیدا کرده و کشور را به نابودی میکشاند. در تعامل با این حکومت، ما این را جزو شرایطش میدانیم و نه مشکل وعیب قابل رفع با متنبه و نصیحت شدن. تفاوت دوستان با ما این است که گویا برای همه مشکلات ناشی از وجود این حکومت و کیفیات منفی ذاتی آن، راه‌حلی در آستین کسی وجود دارد و ما آنها را در نظر نمیگیریم. درست تصور میکنند: طیفی گسترده از نصیحت‌الملوک تا عمل فردی و تحرک اجتماعی و تا "انقلاب" وجود دارد. اما تجربه ما میگوید به جای انقلاب علیه امر نامطلوب غیرقابل تغییر، با آن مدارا کن تا به طریقی رفع شود. باور به تلاش مصلحانه در این کشور زاده همین است. نکته‌بینی برخی دوستان این است که ما راه انقلاب را نفی میکنیم، و البته که‌ درست میگویند، اما بی‌انصافی‌است اگر سخن ما درباره نتایج ناگزیر سیاستهای حکومت را توصیه به کاهش سطح زندگی دستمزدبگیران تعبیر کنند.


به نظر برخی دوستان چنین آمده که خودبینی و ادعای حرفه‌ای بودن در ما بیداد میکند. اگر هست، ناخودآگاه است و باید دائما مواظب رشد خودبزرگ‌بینی در ما باشند و تذکر دهند. به برخی ضعف‌های خود در مسیر حرفه‌ای بودن واقفیم و تلاش برای توسعه ادبیات حرفه‌ای در "افق‌ نو" میکنیم که مسائل حرفه و روزنامه‌نگاری تحقیقی را به عنوان قله این حرفه موضوع فعالیت آن در نظر گرفته‌ایم. این میتواند به خود‌ ما هم کمک کند.


دوستانی هم گلایه دارند که چرا اخبار و یادداشتهای بزرگان را منعکس نمیکنیم. ما توانایی کار خبری مستقل نداریم و بیشتر در حوزه تفسیر و تحلیل فعالیت میکنیم. به احترام وقت خوانندگان، حتی‌الامکان از بازنشر مطالبی که معمول است در بسیاری کانالها دیده شوند نیز خودداری میکنیم، مگر درباره کسانی که خوب مینویسند اما در کشور ما که‌ زیر بلیط سلبریتی‌های سیاسی است اقبال برای فراوانی مخاطب نیافته‌اند. تلاش ما برای دادن تریبون به نویسندگان تازه ادامه یک تلاش سی‌ساله است در میدان دادن به آرا و قلم‌های نو، چرا که آینده ژورنالسیم ایران را در وجود آنها می‌یابیم.


این توضیحات مبسوط را به عنوان آخرین پست امسال قرار میدهیم به امید اینکه فرصت مطالعه آن و راهنمایی بیشتر برای‌اصلاح مارا پیدا کنید. برایتان نوروزی شاد و سالی کمتر تلخ آرزو داریم.

Report Page