دو پاسخ

دو پاسخ

آرمان امیری


جناب آقای عباس عبدی، در مناظره‌ای با دکتر مهرآئین استدلال‌هایی را برای دفاع از مشارکت انتخاباتی مطرح کرده‌اند. مشروح کامل این مناظره را می‌توانید از اینجا ببینید، هرچند من نمی‌توانم توصیه کنم برایش وقت صرف کنید چون متاسفانه بخش عمده‌ای از جلسه کلا به مسائل نامربوط به سیاست و موضوع بحث گذشت که جز اتلاف وقت ثمری نداشت. (البته در این مورد ابدا تقصیری متوجه آقای عبدی نبود) به هر حال من فقط می‌خواهم در اینجا به دو مورد مشخص از استدلال‌های آقای عبدی پاسخ مختصری بدهم:


در بخش نخست کلیپ پیوست، آقای عبدی استدلال می‌کنند: «این کنش (رای دادن) بی‌هزینه است. یک سود احتمالی داره، در حالی که عدم مشارکت به ما یک چشم‌انداز روشنی رو نشون نمی‌ده».

این عبارت سه بخش دارد که من به ترتیب پاسخ می‌دهم:

نخست بخش مغالطه‌ای تکراری است که مدعی می‌شود «رای دادن بی‌هزینه است». من اگر بخواهم به همین صورت مساله را با تقلیل روایت کنم، باید جواب بدهم رای دادن، بی‌هزینه نیست، صرفا «کم‌هزینه» است. چون شما باید یک روز گرم تابستان از منزل بیرون بزنید و چند ساعتی وقت صرف کنید! آنچه به واقع «بی‌هزینه» است رای ندادن است چون می‌شود زیر باد کولر لم داد!

اما مغالطه‌ی ماجرا کجا نهفته؟ آنجا که حامیان مشارکت انتخاباتی، ابتدا کنش خود را در همان مصداق انداختن رای به صندوق خلاصه می‌کنند و تمامی پیامدهای آن را در پرانتز قرار می‌دهند تا بتوانند انتخاب خود را بی‌هزینه بخوانند، سپس و به صورتی نانوشته و گاهی هم خیلی مستقیم و صریح، کنش «رای ندادن» را به افراطی‌ترین پیامدهای قابل تصور، یعنی «انقلاب خشونت‌آمیز و کشتار خیابانی و جنگ خارجی» متصل کنند تا پرهزینه و وحشتناک به نظر برسد.

بخش دوم تاکید بر «سود احتمالی» است که اتفاقا در این انتخابات خاص بسیار نکته‌ی جالبی شده چرا که گویا مشاوران انتخاباتی آقای پزشکیان (ای بسا جناب عبدی) از بزرگترین نقطه‌ی ضعف ایشان یک ادعای افتخارآمیز تولید کرده‌اند: «پزشکیان شعار نمی‌دهد»! خود جناب پزشکیان هم تاکید کرده که هیچ برنامه‌ی جدیدی بجز تداوم برنامه‌های قبلی و سیاست‌های مقام معظم رهبری ندارد. همین است که حتی حامیان‌ش روی کاغذ هم نمی‌توانند توضیح بدهند که این «سود احتمالی» کجاست؟ پس باز هم به یک روایت نانوشته متوسل می‌شوند که افسانه‌ای است در پس اذهان عمومی طبقه‌ی متوسط: «بالاخره ما از آن‌ها بهتریم!»

یعنی در جایی که تمامی ادعاها این است که «عرصه‌ی سیاست، محل مواجهه با واقعیت‌های عینی است»، دوستان اصلاح‌طلب ما هرکجا گیر می‌کنند به ذهنیات مبهم و موهوم در پس رسوبات فضای سیاسی متوسل می‌شوند که هیچ شکل مشخصی ندارد، هیچ معیار سنجشی ندارد، و در نتیجه هرگز هم بابتش پاسخ‌گو نخواهند بود. کاملا هم برعکس، رای دهندگان را در وضعیت «خودتوجیه‌گری» قرار می‌دهند و کاری می‌کنند که هرکسی مجبور بشود به جای آنکه با نگاهی آزاد و افق ذهنی گسترده به فلاکت وضعیت بنگرد و بابت این همه فقر و محرومیت و خفقان یقه‌ی اصحاب قدرت و سیاست را بگیرد، در دالان‌های تنگ انتخاب‌های بی‌معنا دچار خمودگی و انفعالی فرساینده شود؛ در نهایت هم برای توجیه این فلاکت و ابتذال به خودش دلداری بدهد که «اگر رای نمی‌دادم بدتر می‌شد»! این تقلیل و تحقیر روحیات و خلقیات درونی رای دهندگان که آنان را از انسان‌های بالغ و جسور به موجوداتی کم‌مایه و ترس‌خورده بدل می‌کند، از نگاه من بزرگترین مفسده و زیان این شیوه از سیاست‌ورزی بوده است؛ اما کار به همین‌جا ختم نمی‌شود.

رویکرد ابتکاری «ما شعار و وعده نمی‌دهیم، اما شما بیایید و رای بدهید»، نقطه‌ی اوج و نهایت فرجام آن سقوط «بد و بدتر» است که همواره از فرجامش می‌ترسیدیم و حالا به نظرم دقیقا شاهد تبلور نتیجه‌اش هستیم. یعنی کار اصلاح‌طلبان را درست به مانند کلیت حکومت، از وضعیت «جلب رای»، به وضعیت «گروگان‌گیری» تغییر داده است: رای ندهی چه کار می‌خواهی بکنی؟!

اما سومین بخش از آن عبارت نخست از همه مهم‌تر است. جایی که آقای عبدی مدعی می‌شود: «عدم مشارکت چشم‌انداز روشنی نمی‌دهد». بسیار نکته‌ی مهمی است و هدف اصلی من در این یادداشت ترسیم همین «چشم‌انداز روشن» است. اما قبل از اینکه توضیح بدهم، ابتدا به بخش دیگری از صحبت‌های ایشان می‌پردازم و از آن برای جواب خودم کمک می‌گیرم.

در بخش دیگری (که در کلیپ پیوست هم قابل مشاهده است) آقای عبدی مدعی می‌شوند: رأیی که ما در انتخابات می‌دهیم برای حکومت مشروعیت آور نیست! و برای این ادعای خود استدلال می‌کند که مردم هر وقت بخواهند این رای را پس می‌گیرند و به عنوان شاهد مثال یادآوری می‌کنند که در سال ۹۶ آرای بسیار بالایی به صندوق‌ها ریخته شد، اما مردم آن مشروعیتی را که با انتخابات دادند، در اعتراضات ۹۶ پس گرفتند.

من گمان می‌کنم آقای عبدی دست روی نقطه‌ی بسیار خوب و مهمی گذاشته‌اند و اگر همین روایت را با هم مرور و البته اصلاح‌کنیم نتیجه‌ی خیلی خوبی حاصل می‌شود. فقط گام به گام باید آن ماجراها را به یاد بیاوریم:


- نخست اینکه آقای عبدی اصلا اشاره نمی‌کنند که دلیل وقوع اعتراضات سال ۹۶ چه بود؟ قطعا ایشان بهتر از ما می‌دانند که جرقه‌ی اولیه‌ی آن اعتراضات توسط نیروهای حکومتی مخالف دولت زده شد و توسط خبرگزاری‌هایی مثل فارس هم تبلیغ شد. هرچند که بعدها طبیعتا تا حدودی کنترل وضعیت از دست طراحان آن خارج شد، (یعنی ابدا قرار نیست نفس نارضایتی معترضان ۹۶ را انکار کنیم یا آن‌ها را بازیچه‌ی دست حکومت بدانیم) اما تردیدی نیست که اصلا اگر دولت جناب روحانی سر کار نبود، کسی هم هوس نمی‌کرد بنابر عادت قدیمی «هر ۹ روز یک بحران» چنان بساطی را به راه بیندازد و چنان هزینه‌هایی روی دست جامعه بگذارد. همین یک استدلال نشان می‌دهد که اگر نگران هزینه‌های اجتماعی باشیم، اتفاقا خطرش در دولت کدام جناح افزایش پیدا می‌کند.


اما نکته‌ی اصلی ماجرا جای دیگری بود. آقای عبدی می‌گوید رای دادن «مشروعیت‌آور نیست»، چون بعد از رای ۹۶ مردم اعتراض کردند. مغالطه‌ای که اینجا پیش می‌آید، تغییر مرکز ثقل «مشروعیت» است!


از نگاه من حکومت، هرگز به مشروعیت مردمی، در معنای کلاسیک و فراگیر آن هیچ اعتقادی نداشته و هنوز هم ندارد. برای حکومت بخش بزرگی از جامعه «غیرخودی» هستند و ذات و ماهیت حکومت ایدئولوژیک مشروعیتش را از ستیز با همین «غیرخودی»ها می‌گیرد. مشروعیت داخلی در نگاه حکومت ما، صرفا به دایره‌ی تنگ هواداران خودش محدود می‌شود. البته مشروعیت، یک وجه خارجی هم دارد که اتفاقا آنجا و برای نمایش در عرصه‌ی بین‌المللی، قضیه فرق می‌کند و حکومت دوست دارد خودش را نماینده‌ی تمامی جریانات سیاسی موجود نمایش دهد. با این مقدمه، من می‌توانم بگویم انتخابات ۹۶ یک کارکرد دوگانه داشت:

نخست اینکه از منظر نتیجه‌ی نهایی، نظام دقیقا همان کاری را کرد که در غیاب دولت روحانی هم انجام می‌داد: ابتدا کلی وقت تلف کردن و امتیاز گرفتن بر سر برجام بدون هیچ قصد و نیتی برای تغییر واقعی در زیربناهای روابط بین‌المللی، و سپس هم طبیعتا «غلبه‌ی میدان بر دیپلماسی»، دست رد زدن به «برجام منطقه‌ای» و به شکست کشاندن مذاکرات. تنها فرقش این بود که اگر به جای روحانی، رییسی یا جلیلی در راس کار بودند، دیگر محمدجواد ظریفی وجود نداشت که خودش را اهل دیپلماسی و توافق نشان بدهد و انگشت اتهام را به سوی ترامپ اشاره برود.

در ثانی، در وجه داخلی، آرای ۹۶ به نظام این فرصت را داد که جراحی‌های بزرگی مثل افزایش قیمت بنزین را انجام بدهد، اما گناه عواقبش را به گردن دولت بیندازد. ممکن است کسی بگوید بخش بزرگی از مردم کل حکومت را مسوول آن سرکوب و کشتار می‌دانند. اما من پیشتر هم تاکید کردم که برای حکومت اصلا اهمیتی ندارد که این «بخش بزرگی از مردم» چه نظری دارند. مهم بدنه‌ی وفادار نظام و روایت رسمی بازوهای توجیه‌گری‌اش بود که بتوانند توده‌های وفادار را متقاعد کنند گران شدن بنزین و فشارهای اقتصادی، دستپخت نولیبرال‌های دولت روحانی بوده است و گفتمان انقلاب اگر به عرصه برگردد حتما همه‌چیز درست می‌شود!

پس من ادعای آقای عبدی را به این شکل اصلاح می‌کنم: رای‌های انتخاباتی قطعا به کلیت نظام مشروعیت می‌دهد و هیچ تردیدی در این نیست. هم در داخل و هم در خارج. تنها تفاوت‌ش این است که اگر دولت به ظاهر اصلاح‌طلبی سرکار باشد، نظام را از پذیرش عواقب تصمیمات خودش معاف می‌کند! یعنی تصمیمات کلان را خود نظام می‌گیرد، اما ریزش مشروعیت آن‌ها صرفا معطوف به جریان اصلاحات است و حتی کاسه‌کوزه‌ها در نهایت بر سر انتخاب شهروندان بی‌نوایی شکسته می‌شود است که صرفا با هدف اندکی بهبود اوضاع تن به مشارکت داده‌اند!


حال فرصتی است که من به آن پرسش اصلی آقای عبدی برگردم: «آیا تحریم انتخابات چشم‌انداز روشنی پیش روی ما قرار می‌دهد؟»


پاسخ من خیلی صریح است: بلی. قطعا. تحریم انتخابات یک دستاورد بسیار بزرگ برای ما دارد و آن اینکه حاکمیت برای نخستین بار ناچار می‌شود خودش عواقب تصمیمات خودش را به عهده بگیرد. آقای عبدی مدام تکرار می‌کنند که من خودم سه انتخابات رای ندادم و حالا فکر می‌کنم موقع برداشت نتیجه‌اش رسیده. اما نمی‌توانند توضیح بدهند چه برداشتی و چه نتیجه‌ای. من در مقابل می‌گویم اگر ایشان کمی دیگر صبوری می‌کردند، همان عاملی که باعث شد حکومت نتواند برای برگزاری انتخابات تا پایان چهار سال دولت صبر کند، باعث می‌شد که «نظام» مجبور شود برای اولین بار خودش و بدون ویترین‌های کاذب دولتی با پیامد سیاست‌های منطقه‌ایش مواجه شود، آن وقت همه‌ی ما از پایداری و ثبات تغییرات احتمالی مطمئن‌تر بودیم. مساله‌ی جراحی اقتصادی و قیمت بنزین هم در جای خودش همین وضعیت را دارد.

پس کمترین چشم‌انداز تحریم انتخابات از نگاه من این است که «بدون هیچ هزینه‌ای» به چنین دستاوردهایی برسیم:

۱- بار دیگر حاکمیت را از ضرورت مسوولیت‌پذیری در باب فرجام سیاست‌هایش معاف نکنیم.

۲- به حکومت این اجازه را ندهیم تا باز هم حل اساسی و بنیادین بحران‌های بین‌المللی را با مانورهای موقتی به تعویق بیندازد و کشور را همچنان در یک تعلیق فرساینده حفظ کند.

۳- اجازه ندهیم که نظام در مورد بحران‌های داخلی و به ویژه جراحی اقتصادی آدرس غلط به پیاده‌نظامش بدهد و یک بار دیگر گناه اشتباهات خودش را به گردن منتقدان و مخالفان‌ش بیندازد.

۴- و از همه مهم‌تر، در تمامی این مراحل، اجازه ندهیم که هرکجا کار به سرکوب دوباره کشیده شد، کسانی به گوش ما بخوانند که «ما خودمان انتخاب کرده‌ایم».

Report Page