نظریه‌ای برای ایران بر پایه‌ی ارزش‌های جنبش «زن، زندگی، آزادی»

نظریه‌ای برای ایران بر پایه‌ی ارزش‌های جنبش «زن، زندگی، آزادی»

آرمان امیری


به هر حال، در اینجا هیچ‌گونه قصدی بر بازخوانی دلایل وقوع «بلیّه‌ی ۵۷» در ابعاد سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ندارم؛ اما قصد دارم پروژه‌ای را آغاز کنم که در آن صرفا از منظر مبانی «اندیشه»، نه تنها ارکان و مبانی مشترک تمامی جریانات دخیل در «بلیّه‌ی ۵۷» را بازخوانی و شناسایی کنم، بلکه به صورت متقابل، تلاشی را آغاز کنم برای تدوین نظریه‌ای متناسب با روح جنبش مترقی «زن زندگی آزادی».

 

نقطه‌ی آغاز این مسیر را، با همین اشارات گذرا اما نقادانه در مورد آنچه «ضد زن، ضد زندگی و ضد آزادی» می‌خوانم آغاز می‌کنم. یعنی نطفه‌هایی که در اندیشه‌ی طباطبایی و اباذری مشترک است، هرچند هر دو بخواهند مدعی همراهی با جنبش شوند. همین ریشه‌های «ضد زن، ضد زندگی، ضد آزادی» در بند به بند ارکان حکومت فعلی و حامیان اسلام‌گرایش کاملا قابل رصد و شناسایی است، همان‌طور که در اندیشه‌های بسیاری از اندیشمندان دهه‌های ۴۰ و ۵۰ (از نصر و شایگان محافظه‌کار گرفته تا شریعتی و جلال رادیکال) قابل مشاهده هستند و اتفاقا مرزهای بسیار مشترک و هم‌پوشان، با بخشی از نخبگان و نظریه‌پردازان نظام حکومتی وقت داشتند. به زبان دیگر، مجموعه‌ای از تفکرات به ظاهر متضاد که در ظاهر با یکدیگر جنگیدند و برخی حذف شدند و برخی حکومت یافتند، اما در ستیز با سه گوهره‌ی «زن، زندگی و آزادی» همگی متفق‌القول و مشترک بودند.


مبنای حرکتی این پروژه، ابتدا استخراج عناصر مدرن از دل دستاوردهای روشنگری است، و سپس تلاش برای بازیابی آن‌ها در دل سنت‌های فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تاریخ کشور. از این منظر، نتیجه‌ی این پروژه، درست به مانند آنچه طباطبایی در ابتدا طرح کرده بود، صرفا تلاشی است برای یک «نظریه‌پردازی در حوزه‌ی تاریخ اندیشه‌ی ایرانی». اما بر خلاف فرجامی که پروژه‌ی طباطبایی پیدا کرد، این پروژه هرگز ادعا نخواهد داشت که با کشف یا بازخوانی عناصر نظری، قادر به توضیح تمامی ضعف‌ها و یا حل تمامی مشکلات خواهد بود.

در گام بعدی و باز هم بر خلاف فرجام شوم پروژه‌ی طباطبایی، این نظریه هرگز قصد ندارد با تعاریفی تقلیل‌گرا، چنان هویّت بسته، ارتجاعی و منجمدی برای ایرانیان قائل شود که در نهایت ناچار شود بنای نظام حکومتی بر پایه‌ی فقه شیعی یا سنّت اسلامی را توجیه کند. کاملا برعکس، این تلاشی است برای آنکه هویت ایرانیان را نیز درست به مانند تحولات جامعه‌ی ایرانی یک هویت پویا، سیال و زاینده روایت کند و بر پایه‌ی امکانی که همین پویایی در اختیار ما قرار می‌دهد، به سراغ پیوند میان سنت فرهنگی با اندیشه‌ها و زیست مدرن برود.

هدف نهایی، رسیدن به چشم‌انداز بنای یک حکومتِ دموکراتیک و سکولار است بر پایه‌ی ارزش‌های مدرن برآمده از جنبش اخیر. همچنین تلاشی که با بازخوانی تاریخ فرهنگ و اندیشه‌ی ایرانی نشان دهد که چطور برخی از این عناصر با ریشه‌های کهن فرهنگی ایرانیان سازگاری دارند، و البته چه عناصر و گرایش‌هایی در سنّت فکری و فرهنگی ما با این ارزش‌های مدرن در تضاد قرار داشته‌اند و راه ما را به بیراهه کشانده‌اند.

امیدوارم این پروژه‌ی کلان، به همان صورت که گام‌به‌گام پیش می‌رود، به مرور هم عرضه شود و در معرض نقد و نظر مخاطبان قرار بگیرد.


Report Page