248- "وودهاوس" ؛ مرد  "پشت پرده"  کودتا !!!  //  یکی بود ؛ یکی نبود..."

248- "وودهاوس" ؛ مرد  "پشت پرده"  کودتا !!!  //  یکی بود ؛ یکی نبود..."


جمعه   ؛  28/2/403 :     قیطریه - تهران


محمدرفیع جلالی : «آنکس که نداند چه گذشت؛ نمیتواند بداند چه می گذرد»


وودهاوس : «حتی در صورت برقراری مصالحه با مصدق- او قادر به مقاومت در مقابل کودتایی از جانب حزب توده- نخواهد بود. ...»



بله؛ همانگونه که ذکر شد ، بعد از موافقت ایزنهاور با انجام کودتا؛ روزولت وارد تهران شد و در جائی امن در کوهستانهای اطراف تهران سکنی گزید. یعنی عملیات کودتا زمانی شروع شد که  ایزنهاور را متقاعد کردند که خطر کمونیسم ایران را شدیدا تهدید میکند و او به انجام کودتا رضایت داد.

 


یکی از اشخاصی که نقش عمده ای در قانع کردن مقامات امریکائی به انجام کودتا داشت همانا؛  "مونتگمري وودهاوس"، جاسوس بريتانيائي، است.

 

با به روي كار آمدن پرزيدنت آيزنهاور  در سال 1953،‌ توطئه سرنگوني دولت منتخب مصدق با كمك سازمان اطلاعات مركزي آمريكا، سيا و همكاري فعالانه مونتگمري وود هاوس، جاسوس بريتانيا در ايران شكل گرفت. آمريكا نگران آن بود كه مصدق ايران را به دامن شوري بي اندازد و وود هاوس سخت در تلاش بازگرداندن منابع تازه ملي شده نفت ايران به شركت نفت ايران و انگليس و در اين راه بازگرداندن شاه جوان ايران به سلطنت، هدف نهايي.

واقعیت اینست که انگلستان، طی سالیان، شبکه محکم و نفوذ ناپذیری از عوامل مخفی، در ایران ایجاد کرده بود. در خلال دهه پنجاه میلادی؛ این شبکه  تحت نظر وودهاوس رئیس مرکز جاسوسی و اطلاعاتی انگلیس در ایران، در هرکاری از رشوه دادن به سیاستمداران تا سازماندهی بلوا و آشوب، بسیار کارآمد شده بودند. وقتی نخست وزیر مصدق، سفارتخانه انگلیس در ایران را تعطیل کرد، وودهاوس و دیگر جاسوسان انگلیسی کشور را ترک کردند اما دست پروردگان مجرب خود را، که از مخالفان حکومت بودند، باقی گذاشتند. برادران استثنایی رشیدیان، چهره های اصلی این شبکه زیرزمینی، بودند که در واقع از عوامل کار امد وودهاوس بودند. پدر آنها، نه تنها ثروتی را که از طریق بانکداری، کشتیرانی، املاک و مستغلات به دست آورده بود بلکه، احساس تحسین و ستایش هر چیزی را که انگلیسی بود نیز، برای آنها به ارث گذاشت. قصد انها بازگرداندن شرکت نفت ایران و انگلیس به جایگاه پیشنش در قبل از ملی شدن صنعت نفت بود. انها تصور میکردند که با ساقط کردن دولت مصدق به ارزویشان میرسند. انها برای رسیدن به این هدف به هرکاری دست میزدند.

انگلیسی ها  که قبلا نتوانسته بودند ترومن را ترغیب به مشارکت در براندازی مصدق نمایند؛ در صدد بودند که امریکای زمان ایزنهاور را به این امر وادارند. از این روی در اواسط نوامبر ۱۹۵۲، کمتر از دو هفته پس از انتخابات، آنها وود هاوس را به واشنگتن فرستادند.

 


وودهاوس (Woodehouse) رئیس عملیات MI-6 در تهران متخصص مسائل ایران نبود، اما از جنگهای داخلی یونان تجربیات بسیاری آموخته بود. وي در كارهاي پارتيزاني و بازجويي از متهمان به همكاري با نازيها، سابقه طولاني داشت و به دست خود يك جوان متهم به هواداري از آلمان نازي را به دار آويخته بود، اما هنگامي كه مانتي وارد تهران شد، وي رسما عنوان افسر اطلاعاتي سفارتخانه بريتانيا را با خود يدك مي كشيد. ايران در آن روزها در لبه پرتگاه هرج و مرج قرار گرفته بود، مذاكره با شركت نفت ايران و انگليس به بن بست برخورده بود و سفير تهران در بريتانيا به گفته مانتي، يك مرد مجرد عاجز بود كه امورش را خواهر بيوه اش اداره مي كرد. همتاي آمريكايي او به قول مانتي يك عمده بازرگان آمريكايي بود كه به خاطر كمكهاي ماليش به حزب دموكرات، به عنوان سفير آمريكا در ايران منصوب شده بود.

 

حالا این مرد یعنی وود هاوس در واشنکتن بود تا امریکائی ها را قانع کند که باید ترتیب مصدق را داد. در انجا او با همتای خود در سازمان سیا و مقامات بلند پایه دولت آتی آیزنهاور، دیدار و گفتگو کرد. از آنجا که او میدانست که همتای سیاسیش در سازمان سیا هیچگونه علاقه ای به شرکت نفتی ایران و انگلیس ندارد و  مدیران آن را نادان، کسالت آور، کله شق و اسباب دردسر به حساب می آورد و مقامات آمریکایی به هر حال توجهی به مشکلات او ندارند، استراتژی خود را بر بزرگ کردن خطر کمونیسم در ایران گذاشت و  بیانات  خود را با فصاحت و بلاغت حول مطالب ” ضدکمونیسم” شکل داد. او در چگونگی به کرسی نشاندن این ایده؛  تعریف میکرد: "

-        « من استدلال کردم، حتی در صورت برقراری مصالحه طی مذاکره با مصدق- که بسیار بعید به نظر می رسد- او قادر به مقاومت در مقابل کودتایی از جانب حزب توده- به ویژه اگر مورد حمایت شوروی قرار گیرند- نخواهد بود. بنابراین، باید از مقامش عزل شود.»

به این ترتیب بود که انگلستان در نهایت موفق شد که امریکا را به ورطه انجام کودتا بکشاند.

 

وود هاوس ادامه میدهد:

{ من با خود پیش نویس طرحی برای نیل به این هدف؛ شامل دو جزء مختلف داشتم:

1.   یک تشکیلات شهری به رهبری برادران رشیدیان.

2.    حمایت تعدادی از رهبران قبایل جنوب(با کودتا).

 

ما قصد داشتیم که همزمان هر دو طرح را فعال نمائیم.

-        تشکیلات شهری افسران ارتش، پلیس، نمایندگان و سناتورها، روحانیون، تجار، سردبیران روزنامه ها و دولتمردان بزرگ به همراه رهبران عوام و اوباش را شامل می شد. این نیروها، که توسط برادران رشیدیان هدایت می شدند، می بایست ترجیحا با حمایت شاه، کنترل تهران را به دست گیرند و در صورت لزوم، بدون حمایت او، مصدق و وزرایش را دستگیر نمایند.


-        در همان زمان، قرار بود که رهبران ایلات و قبایل، با نمایش قدرت به سوی شهرهای اصلی جنوب حرکت کنند…



من، موافقت وزارت امور خارجه را برای تهیه فهرستی از پانزده سیاستمدار و انتخاب یک نخست وزیر از میان آنها( که برای انجام ماموریتمان لازم بودند)، که به یک اندازه مورد قبول انگلیس و آمریکا باشد، جلب کردم. فهرست سه دسته ” تبهکاران قدیمی”، ” تبهکاران جدید” و ” میانی” را شامل می شد. دسته سوم، مشتمل بر تیمسار فضل الله زاهدی بود که به سرعت، مورد پذیرش سیاستمداران آمریکایی و انگلیسی قرار گرفت.

من قبل از اخراج از تهران، با زاهدی در تماس بودم و به وضوح پیدا بود که پس از ترک ما، آمریکایی ها نیز با او ارتباط داشتند. زاهدی انتخابی ریشخند آمیز بود، زیرا در جنگ دوم جهانی، عامل آلمان به شمار می آمد. در ان زمان عملیات ربودن و خارج نمودن او از جریان توسط فیتز روی مک لین سازماندهی شده بود. ما اکنون، به عنوان ناجی آینده ایران، همگی به او رو کرده بودیم.}

 

زاهدی انتخابی ریشخند آمیز بود


.

يكي از نخستين ماموريت هاي وود هاوس  وارد ساختن يك هواپيما مملو از اسلحه به داخلي ايران بود. وي همراه با هواپيما از پايگاهي از غرب بغداد وارد ايران شد و سپس با تعويض سكه هاي طلاي بريتانيايي با ريال ايران، در خفا مقادير متنابهي وجه نقد در اختيار برادران  رشيديان گذاشت. آنها وظيفه گردآوردن جمعيت و مهيا كردن صحنه عمومي براي كودتا را بر عهده داشتند.

 

اسلحه هاي يادشده نيز به همين منظور وارد ايران شده بودند، مگر آنكه شوروي قصد تهاجم به ايران را مي كرد، كه در آن صورت براي مبارزه با افراد شوروي به كار گرفته مي شد.

 

توطئه سرنگوني مصدق و بازگرداندن منابع نفتي به شركت ايران و انگليس در دست يك ديپلمات بريتانيايي به نام رابين زنر بود كه وي برادران رشيديان را براي گرد آوردن جمعيت در تهران استخدام كرده بود. طرح وود هاوس از اين قرار بود كه برادران رشيديان همراه با افسران دلسرد ارتش، پليس، نمايندگان مجلس، روحانيون، اربابان جرايد و رهبران توده هاي مردم كه اراذل و اوباش را نيز در بر مي گرفت، كنترل امور را در دست مي گرفتند . ...



Report Page