••••
Leetelma‼️ بین عکسها متن وجود داره ‼️
- هیچی نمیفهمین!
مدیر عامل عصبی، به میزش کوبید و با آتشی که از چشمهاش پایین میریخت، به افرادش خیره شد.
پنج آلفا و بتایی که با سری پایین افتاده جلوش ایستاده بودن جز شرمندگی و شونههای خمیده هیچ واکنشی نشون نمیدادن.
- تو! تو جئون!
با صدای بلند تهیونگ، سر معاون جئون بالا اومد و موهای مشکی رنگش، روی پیشونیش ریختن. اون هم مثل بقیهی کارمندها شرمنده بود و با ادب، جواب مدیر عصبیش رو داد.
- بله مدیر کیم.
تهیونگ، آستین پیرهن سفید رنگش رو بالا زد و قدمهای استوارش رو به سمت اون آلفا برداشت، اینطور بهتر میتونست عصبانیتش رو نشون بده و تنبیه خوبی براشون در نظر بگیره.
- تو که به عنوان معاون من توی اون جلسه حضور داشتی چطور نتونستی معامله رو به سرانجام برسونی؟ چرا نتوسنتی؟ با اینکه بهت گفته بودم اون معامله برای کمپانی با ارزشه چرا نتونستی کارت رو درست انجام بدی؟
توی صورت جئون فریاد میکشید و صداش، به وضوح میتونست تن هر کسی رو بلرزونه... مدیر عامل کمپانی کی تی، چنین شخصیتی داشت! عصبی، با جذبه و سرد.
- معذرت میخوام قربان.
صدای آروم جئون از زیر سر پایین افتادهاش به گوش تهیونگ رسید و فریادش رو بلند تر کرد:
- بذار من بهت بگم چرا! چون با طرف دوم معامله یه بحث جدی داشتی! خیال کردی چون یه آلفای لعنتیی حق داری گند بزنی به سوددهی کمپانی من؟ چنین خیالی کردی جئون؟
- نه قربان...
تهیونگ، دستهای مشت شدهی جئون رو میدید، حتی بلند شدن یه رایحهی خاص از سمت خودش هم حس میکرد، برای همین به سرعت از اون آلفا دور شد و به سمت میزش رفت و گفت:
- گمشید. همین الان.
آلفاها و بتاها از جمله معاون جئون، از اتاقش خارج میشدن حالا تهیونگ تنها شده بود. میتونست به راحتی از درد روی میزش خم بشه و نفس نفس بزنه... رایحهی بلوبری که به اجبار پنهانش میکرد کم کم به مشامش میرسید و کیم لعنتی بهش فرستاد.
اون جذبه، خشم و تظاهر به اینکه یه آلفای واقعیه، به عنوان یه مدیر عامل، کم کم از بین میرفت و گونههای قرمز شده و رایحهی بلوبری و خواستنیش به عنوان یه امگا ظاهر میشدن.
- لعنت بهت... لعنت بهت.
میدونست چی باعث این اتفاق شده! بودن در کنار معاون جئون، با عطر خواستنی، موهای مشکی و بدن زیباش، باید هم به این حال دچارش میکرد.
توی مهمونی بودن، دور یک میز بلند و شیشهای و کوچک در کنار معاون جئون ایستاده بود و از گوشهی چشم به بدن قرمز پوشش خیره میشد.
اندام ورزیدهاش، توی اون کت قرمز و پیرهن سفید واقعا زیبا به نظر میرسید. تهیونگ میتونست قسم بخوره اگه چنین لباسی رو توی تن هر کس میدید، میتونست ازش متنفر بشه اما توی تن معاون جئون...
آب دهانش رو قورت میداد و یقهاش رو میکشید تا باز تر بشه و راحت تر نفس بکشه، اما نشدنی بود، عطر سرد آلفا به شیوهی بدی بدنش رو بهم ریخته بود.
بدن قرمز پوش جونگوک لحظه به لحظه به ماشین نزدیک میشد تا اینکه با دیدن تهیونگ رو صندلی راننده، درب رو باز کرد و روی صندلی کنارش نشست.
- مشکلی پیش اومده قربان؟ خیلی سریع از مهمونی بیرون رفتید همه به خصوص مدیر جانگ نگرانتون شدن.
برعکس انتظارش، تهیونگ حتی نگاهش هم نمیکرد، فقط دستش بین پاهاش قرار داشت و با کمر خمیده طوری به نظر میرسید انگار درد شدیدی رو تحمل میکنه.
سر جئون خم شد و دست روی شونهی تهیونگ گذاشت. بیش از حد بهش نزدیک شده بود.
- قربان مشکلی پیش اوم-...
چشمهاش درشت شدن وقتی تهیونگِ خمیده، صاف نشست و با سرعت دست روی صورتش گذاشت و با شدت و هوس، شروع به بوسیدن لبش کرد.
عجله و دیوونگی توی تک تک حرکاتش پیدا بود.
اون دقیقا داشت کاری که ازش فراری بود رو انجام میداد. اون هم با معاونش. جئون جونگوک!