...
محاورههای سقراطی
اسم واقعی من
سید امین موسویزاده
این گفتوگوها حاصل گپهایی در فضاهای مجازی با آدمهای ناشناس است. گاهی ساختاری همچون «محاورات سقراطی» پیداکرده اند. البته شاید شما اینطور فکر نکنید. این گفتوگوها را اغلب به همان شکل که بودهاند، آوردهام. میتوانید آنها را به عنوان «داستانهایی کوتاه» یا «واقعیتهایی جاری» بخوانید.
***
سوسن سین: از خودت بگو.
مرجان جان: من مرجان جانم. البته اینجا مرجان جانم. 27 سالمه. از کوه و فلسفه و ماشین مینیماینر و انار هم خوشم میاد.
سوسن سین: جای دیگه چی هستی؟
مرجان جان: نازنین. زهره. خاطره. و یه چند تای دیگه که مهم نیست.
سوسن سین: اسم واقعیات رو بگو.
مرجان جان: فرض کن نازنین.
سوسن سین: یعنی چی که فرض کن؟
مرجان جان: واقعی و غیرواقعی چه فرقی میکنه؟ یعنی نامی که جامعه برای من قرارداد میکنه، از نامی که خودم میذارم، مهمتره؟
سوسن سین: جامعه؟ منظورت اسمیه که خانوادهات رو تو گذاشتن؟
مرجان جان: بله.
سوسن سین: پس چرا میگی جامعه؟
مرجان جان: چون این اسم اجتماعی منه. نه اسمی که من میخوام و به نظرم اصلاً عادلانه نیست و من برای چیزی که عادلانه نباشه، تره هم خرد نمیکنم.
سوسن سین: اون وقت توقعداری من برای کسی که حتی حاضر نیست اسم واقعیاش رو بهم بگه تره خرد کنم؟
مرجان جان: من که گفتم، نازنین. من نازنینام. اصلاً بگذریم.
سوسن سین: هر جور که مایلی. اما خوب نیست که آدم توی یک گفتوگو از اولش دروغ بگه. اون هم اسمش رو.
مرجان جان: دروغ؟ من کی دروغ گفتم؟
سوسن سین: باید اسمی رو بگی که توی شناسنامهات هست.
مرجان جان: من یه چیزی پرسیدم که جواب ندادی. نامی که برای من انتخاب کردن واقعیه یا اونی که من برای خودم انتخاب کردم؟
سوسن سین: اسم اسمه. اینکه دیگه اینقدر فلسفه و قصه نداره.
مرجان جان: چرا نداره؟ چرا من باید چیزی رو که دوست ندارم داشتهباشم؟ شما چیزی رو که نمیخواین راحت میندازین دور. چرا من نتونم؟
سوسن سین: باشه. بندازش دور. اما واقعیت رو که نمیتونی بندازی دور. در واقعیت تو همیشه نازنین میمونی و هیچوقت هم مرجان نمیشی.
مرجان جان: واقعیت چیه؟ واقعیت اون چیزیه که هست. الان مگه ما توی واقعیت حرف نمیزنیم؟
سوسن سین: نه. ما توی دنیای مجازی هستیم. اینترنت یه محیط مجازیه.
مرجان جان: یعنی واقعی نیستیم؟ یعنی تو «واقعاً» وجود نداری؟
سوسن سین: دارم. اما اینجا واقعی نیست.
مرجان جان: ولی ما در واقعیت داریم حرف میزنیم.
سوسن سین: نه. ما توی یه دنیای مجازی داریم حرف میزنیم.
مرجان جان: ولی ما واقعاً داریم توی یک دنیای مجازی حرف میزنیم. ما واقعاً وجود داریم.
سوسن سین: خیلی خب. اینجا واقعیه. که چی؟
مرجان جان: دیدی چه راحت اسم اینجا رو عوض کردی. از «دنیا مجازی» به «دنیای واقعی».
سوسن سین: خب که چی؟
مرجان جان: یعنی که اسمها معتبر نیستن. اگه اینجا اسمش «محیط مجازیه» ربطی نداره که یه «محیط مجازی» باشه. اگه اینجا واقعی باشه همیشه واقعی میمونه. درست مثل من که اگه خودم مرجانجان باشم هیچ شناسنامهای نمیتونه بگه من نازنینام. چون من مرجانم.
سوسن سین: چه ربطی داره؟ چرا پرت و پلا میگی؟ اسم تو یه قرارداده که با اون شناخته میشی. یک کد. یک شناسه. فقط همین. اگه هر کی هر وقت خواست بره شناسه خودشو عوض کنه دیگه شناسایی آدما از هم سخت میشه. اسم آدما فقط به همین درد میخوره. واسه همینه که باید فقط یه اسم داشته باشی و فقط همون رو موقع معرفی بگی.
مرجان جان: نه. این فقط یه کد نیست. نام حقیقی یک «نامدار»، ماهیت اونو هم بیان میکنه.
سوسن سین: خودت حرف خودت رو نقض کردی. مگه همین الان نگفتی اسمها معتبر نیستند؟
مرجان جان: گفتم. اما اونایی معتبر نیستن که قرارداد میشن. نه اونایی که کشف میشن.
سوسن سین: یعنی چی؟
مرجان جان: ببین، اسمی که برای من قرارداد شده یا همون کدی که تو میگی؛ نازنینه. خب واقعیت اینه که این اسم رو قبل از اینکه من به دنیا بیام برای من انتخاب کردهبودند و ربطی به حقیقت من نداره. اونا اسم رو بر مبنای وجود من نگذاشتند. این تعیین فقط بر اساس سلیقه اونا بوده. همین و بس.
سوسن سین: خب؟
مرجان جان: اما من کشف کردم که من مرجانم. من فهمیدم که توی وجودم یه مرجان قایم شده. فهمیدی؟
سوسن سین: یعنی سلیقه تو اینه.
مرجان جان: نه. سلیقه نه. حقیقت من اینه.
سوسن سین: پس لابد منم سوسن نیستم. میتونی بگی اسم حقیقی من چیه؟
مرجان جان: نمیدونم. اینو باید خودت کشف کنی.
سوسن سین: خیلی خب. اصلاً تو مرجان. یا هر چیز دیگه که بخوای یا کشف کنی. ولش کن. گفتی از کوه و انار و ماشین مینیماینر خوشات میاد. نه؟