🔞
biscuitدرطول چند دقیقهای که گذشت ، گردن ، ترقوه و نیپل های بومگیو پر شده بودن از رد دندون و گاز گرفتگی و کبودی های عمیق و پررنگ که طراحشون یونجون بود !
بومگیو مدام به بدنش پیچ و تاب میداد و سعی میکرد راه فراری پیدا کنه تا خودشو از دستای یونجون ازاد کنه اما این فکر واقعا محال بود .
یونجون دیک هارد شدهی پسر کوچیکتر رو بین انگشتاش گرفته بود ، انگشت شستشو روی کلاهکش قرار داده بود و هربار که حس میکرد بومگیو نزدیک به کام شدنه، کاری میکرد که اون پسر فشار سنگین و زیادی رو توی پایین تنش حس کنه اما نتونه بدنش رو خالی کنه !
با لبخند کجی نگاهشو توی صورت پر از لذت و کلافهی بومگیو چرخوند همونطور که حرکت دورانی انگشتش رو شروع میکرد ، لب زد " خیلی تکون میخوریا ! حالت خوبه پسر ؟ "
بومگیو دستاشو روی شونهی یونجون قرار داد ، بالاتنشو جلو کشید و کاملا به یونجون چسبید و سرشو تند تند به دو طرف تکون داد " لطفا .. لطفا شروعش کن یونجون م.. من دیگه نمیتونم ..."
یونجون دست ازادشو روی پهلوهای پسر کشید ؛ اروم نوازشش کرد و فشار دست دیگش روی عضو پسر رو کمتر کرد .. بوسه نرمی روی گونهی پسر زد و سعی کرد با لحن محافظهکاری حرف بزنه " هیشش .. خیله خب ؛ هروقت ارومتر شدی شروع کن باشه ؟ "
و برای چند لحظهی آینده تموم کاری که انجام داد ، نوازش کردن بدن پرستیدنی بومگیو بود .
حالا همه چیز به بومگیو سپرده شده بود و چه عالی که میتونست خودش انجامشون بده !
دوتا از انگشتای خودش رو سمت دهنش برد و حسابی با بزاقش خیسشون کرد .. جوری که بزاقش از لای انگشتاش پایینتر ریخت و کمی از کف دستش رو هم آغشته کرد !
به ارومی دستشو حرکت داد و سمت ورودیش برد . انگشتهای خیسش رو بصورت دورانی چرخوند و فقط کمی اونهارو به داخل هل داد و چشمهاشو بست و نفسشو حبس کرد ؛ با نوازش شدن مجدد پهلو هاش ، اروم پلکهاش رو از هم فاصله داد و تکون کوچیکی به انگشتاش داد .
اونارو عقب کشید و دوباره تا همون مقداره کم داخل فرستاد . قرار نبود بیشتر از این انجامش بده چون یونجون دلش میخواست اون فشار شدید و لذتبخش رو دور دیکش به خوبی حس کنه پس فقط تا همین میزان کافی بود !!
بعد از بیرون کشیدن انگشتاش ، کمی خودشو بالا کشید با دستش دیک یونجونو چندبار دیگه پمپ کرد و اون رو نگه داشت ؛ با نفس عمیقی موقع نشستن روی پاهای یونجون ، اون رو وارد بدنش کرد و نالهی ارومی سر داد .
بدون اینکه بخواد صبر کنه تا به دیک هارد شدهی پسر بزرگتر عادت کنه ، دستاشو روی شونه هاش گذاشت و شروع به بالا و پایین بردن بدنش کرد . با لذت سرشو عقب برده بود چشمهاشو بسته بود و با هر بار احساس دیک گرم و خیس یونجون داخل خودش ، بی پروا ناله میکرد .
یونجون کمرش رو گرفته بود و هرازگاهی به حرکت کردن پسر کمک میکرد و خودش رو تنظیم میکرد تا دیکش به جای بهتری برخورد داشته باشه و لذت بیشتری رو وارد بدن پسر کنه . چشمهاش خمار شده بودن و با هر تکونی که بومگیو میخورد ، نفس صدا دارشو به بیرون میداد و با لذت به صورت خیره کنندهی پسری که ازش سواری میگرفت نگاه میکرد .
" فاک .. کارت عالیه پسرِخوب ! "
بومگیو با شنیدن تحسین شدن از طرف یونجون، با لذت بیشتری ناله کرد و تمام دیک یونجون رو داخل حفرهی داغش جا داد .. " اههه این .. این گاده ! فاک یونجون عاشقِ .. سایزتم ! "
یونجون کوتاه و مستانه خندید ، محکم دستاشو دور بدن پسر حلقه کرد و حسابی اون رو تحت کنترل خودش قرار داد . "و اون میتونه اشکتو دراره .. "
ضربهی محکمی به نقطهی حساس بومگیو زد و با بالا رفتن صدای نالهی بومگیو ، یکی از ابروهاشو بالا انداخت " میتونی از بین پاهات برام گریه کنی هوم ؟ "
بومگیو نفس تیزی کشید و به سختی بزاقش رو قورت داد ، لبهاش رو فاصله داد تا حرفی بزنه اما یونجون دوباره به همون نقطهی بدنش ضربه زد و باعث شد فقط بتونه مجددا ناله کنه " آهههه .. شت هاهه .. "
تموم ضربه های بعدی یونجون به همون نقطه زده شدن و بومگیو میتونست قسم بخوره فقط یک ضربهی دیگه تا کام شدن و افتضاح کردن هیکل خودش و یونجون فاصله داشت !!
ناخنهاشو روی شونه های پسر کشید و بدون توجه به قرمز شدن پوستش محکم اونهارو چنگ زد .
چونش توسط یونجون جلو کشیده شد و لبهاش به طرز وحشیانه ای گیر لبهای یونجون افتاد . شلخته و بدون هیچ تنفسی همدیگه رو میبوسیدن و لبهای طرف مقابلشون رو عمیق و محکم مک میزدن.
هردو میدونستن که بومگیو دیگه خیلی نزدیکه !
یونجون دست ازادش رو بین بدن هاشون برد و انگشتهای کشیده و خوش فرمش رو دور دیک بی طاقت پسر حلقه کرد و بدون هیچ اتلاف وقتی هندجاب قوی ای بهش داد . ضربه های متعددی به نقطهی حساس پسر زد و به صورتش زل زد تا هیچ جوره میمیک صورتش رو از دست نده .
بومگیو سرشو به عقب خم کرد و بدن لرزونشو دست یونجون سپرد و طولی نکشید که کام شیری رنگش روی بدن هردوشون ریخت و حسابی بدنشون رو چسبنده کرد !
یونجون پوزخند رضایتمندی زد قفسه سینهی پسر رو طولانی بوسید و محکمتر خودش رو داخل بومگیو کوبید ، لعنتی زیر لب گفت و ثانیهی بعد کامش از بین پاهای پسر به ارومی پایین ریخت ..
نوک انگشتشو به ارومی روی ترقوه های بومگیو کشید و به صورت خستش لبخندی زد " مثل همیشه عالی ترین بودی پسرِ هیونگ ! "
بومگیو کوتاه خندید و سرشو روی شونهی یونجون گذاشت و زمزمه وار حرف زد " و حالا هردوتامون حسابی کثیف شدیم .. "
" و بنظرت این تقصیر کیه ؟! "
یونجون با شیطنت گفت و بدون بیرون کشیدن دیکش از داخل بومگیو ، اونو محکم بغل کرد و کمرش رو نوازش کرد .
گیو اینبار با شیطنت بیشتری خندید و گاز نسبتا محکمی به گردن هیونگش زد و مطمئن شد که حتما کبود میشه و مکانش توی دیده ! " تقصیر تو؟ زیادی خوبی و همه دوستت دارن ، اما فقط ماله منی "
" مال توام و توی تموم شرایط فقط به تو نیاز دارم "
گفت و سرش رو چرخوند ؛ با دیدن لبخند رضایتمند پسر ، بوسهی جدیدی رو شروع کرد و عمیق و پر از احساس اون رو بوسید .. اون پسر شیطون همیشه بازی رو به نفع خودش تموم میکرد .