یک کتاب‌فروش و خیل خبرنگاران

یک کتاب‌فروش و خیل خبرنگاران

محمود مونا


داشتم یک سری کتاب را در قفسه‌ها می‌چیدم که یک خبرنگار آمریکایی وارد شد. از هفتم اکتبر، خبرنگاران زیادی به بیت‌المقدس آمده و در هتل‌های نزدیک به کتاب‌فروشی  ما در خیابان صلاح‌الدین اقامت کردند. کتاب خودزندگی‌نامه‌ی آوی شلیم به نام «سه جهان: خاطرات یک یهودی عرب» در دستم بود. کتابی که این روزها خوب می‌فروشد:‌ کتاب زندگی نویسنده را از کودکی‌اش در عراق، تا مهاجرت به کشور تازه تاسیس اسرائیل در اوایل دهه‌ی ۱۹۵۰ میلادی تا کار دانشگاهی‌اش در بریتانیا را، سرزمینی که هنوز ساکن آن‌جاست، روایت می‌کند. 


خبرنگار ازم «بهترین کتاب درباره‌ی خاورمیانه» را خواست. معمولا سعی می‌کنم آدم‌هایی را که چنین سوالی می‌پرسند، قضاوت نکنم: اغلب همچین سوالی را یک توریست می‌پرسد که بعد مدت‌ها برنامه‌ریزی به سفری به سرزمین مقدس آمده است. اما وقتی یک خبرنگار همچین سوالی می‌پرسد، واقعا ناراحت‌کننده است. 


با خستگی به او کتاب «هفت رکن حکمت» نوشته‌ی تی.ای لارنس را پیشنهاد دادم. خبرنگار مذکور با جدیت جواب داد که دنبال کتابی درباره‌ی وضعیت فعلی است. از واژه‌ی «فعلی» شگفت‌زده شدم، هفتاد و پنج سال است ما داریم این وضعیت را زندگی می‌کنیم … به او کتاب «Hamas Contained» به قلم طارق باکونی یا «آزمایشگاه فلسطین» به قلم آنتونی لوونشتاین را پیشنهاد کردم. 


برای من و سایر فلسطینی‌ها تازگی ندارد که ببینیم موجی از روزنامه‌نگاران، وقتی یک "تحول بزرگ" دارد اتفاق می‌افتد، به اینجا سرازیر شوند. آن‌ها به کتاب‌فروشی من سری می‌زنند چون امیدوارند با سر زدن به اینجا چیزی از «حال و احوال مردم در خیابان‌های بیت‌المقدس» یا «احوال و نظر فلسطینیان» دستگیرشان شود. پیش از این دیگرانی گفتند که از وقتی سرویس‌های کرایه حمل‌ونقل در خاورمیانه گسترش پیدا کرد، دیگر برای خبرنگاران خارجی سخت شده که با تکیه بر حرف‌های راننده تاکسی‌های محلی، مطلب منتشر کنند. اگر کتاب‌فروشی ما هم تعطیل بشود، دیگر واقعا این خبرنگاران گیر افتاده و اوضاعشان خیط می‌شود.  


همه خبرگزاری‌های و شبکه‌های خبری بزرگ، شمار نیروهایشان در اینجا را دوبرابر و گاه سه برابر کردند. با این‌که بعضی خبرنگاران کارکشته این حوزه برای پوشش اخبار به اینجا برگشتند، اکثر این خبرنگارانی که می‌بینم جوان، سفیدپوست، مرد و تازه‌کارند. روزنامه‌نگار آمریکایی که آن روز به کتاب‌فروشی آمد، کتابی نخرید. چون قهوه‌ی هتل‌اش وحشتناک بود، یک قهوه‌ی بیرون‌بر خرید. سعی کردم راضی‌اش کنم قهوه‌ی عربی را امتحان کند، اما او کاپوچینوی خودش را دوست داشت. 


آن روز بعدازظهر، یک خبرنگار اروپایی وارد کتاب‌فروشی شد: یکی از دوستان‌اش به او توصیه کرده بود سری به کتاب‌فروشی ما بزند. او "نظر" من را درباره‌ی آن‌چه در حال رخ دادن بود پرسید، من هم اون چیزی که فکر می‌کردم دوست دارد بشنود بهش گفتم. ازش پرسیدم امروز چیکار کرده؟‌ گقت مثل همه‌ی همکاران‌اش که در بیت‌المقدس‌ مستقرند، سعی کرده ماجرا را از اتاق هتل‌اش پوشش بدهد. 

براساس آمار اخیر اسرائیل، از آغاز جنگ دو هزار و پنجاه خبرنگار خارجی به اینجا آمدند، در این میان ۳۵۸ نفر از ایالات متحده‌‌ی آمریکا، ۲۸۱ نفر از بریتانیا، ۲۲۱ نفر از فرانسه و ۱۰۲ تن از آلمان آمدند. بیشتر آن‌ها در بیت‌المقدس یا تل‌آویو مستقرند، برخی در شمال‌اند و تعداد اندکی به عسقلان - نزدیک‌تر جا به مرز غزه-  می‌روند. تعداد بسیار کمی از خبرگزاری‌ها از جمله الجزیره در غزه خبرنگار دارند. 


دفتر مطبوعاتی دولت اسرائیل، مشخصات خبرنگاران خارجی را در یک فهرست در واتس‌آپ دارد تا آن‌ها "درباره‌ی وضعیت مطلع باشند." اسامی آن‌ها همچنین به گروه‌های دیگر "منابع مستقل" اسرائیل اضافه شده است و اسرائیل به آن‌ها اطلاعات تماس با کارشناسانی را که می‌توانند با آن‌ها مصاحبه کنند، ارسال می‌کند. این خبرنگاران که اجازه‌ی ورود به نوار غزه ویران‌شده را ندارند، از سه منبع اصلی برای پوشش اخبار استفاده می‌کنند:‌ دفتر مطبوعاتی دولت اسرائیل و منابع وابسته به آن برای "اخبار به‌روز"، راننده‌های تاکسی برای نظرات مردمی و کتاب‌فروش‌ برای پوشش باقی امور! بعضی از آن‌ها هم توییتر را چک می‌کنند و شاید حتا بعضی از "بازتابی از آن‌چه در صحنه می‌بینم" را هم در توییتر به اشتراک بگذارند. 


پس از گپ کوتاهی با یک خبرنگار دیگر که به کتاب‌فروشی آمده بود، فهمیدم که او بعد از چند هفته که "از نزدیک در صحنه" گیر افتاده بود(منظورش اتاق هتل‌اش بود)، تغییر مکان داده است. ازش پرسیدم ارزیابی‌اش از وضعیت چیست و جواب داد که اوضاع واقعا وحشتناک است. با او موافقت کردم. ازم کتابی خواست تا به فهم منازعه‌ی اسرائیل و فلسطین کمک کند. به او کتاب «جنگ صدساله علیه فلسطین» نوشته‌ی رشید خالدی (که سیصد صفحه است) و «دشمنان و همسایگان» نوشته‌ی ایان بلک را (که ششصد صفحه است) توصیه کردم. خبرنگار گفت این کتاب‌ها کمی طولانی است. به او «درک منازعه‌ی اسرائیل و فلسطین:‌ یک آغازگر» به قلم فیلیس بنیس را معرفی کردم. گفتم :«این کتاب فوق‌العاده است. همه‌چیز را واقعا ساده و کوتاه کرده است. فقط دویست صفحه است.» خب این یک فروش موفق برای یک کتاب‌فروش مغرور در یک روز آرام بود. 


روز بعد یک خبرنگار باسابقه که دوست قدیمی من است، به کتاب‌فروشی سر زد. از دیدنش خوشحال شدم.گفت قصد دارد برود و از بخش‌های شمالی کرانه‌ی باختری، جایی که خشونت شهرک‌نشینان در حال افزایش است، بازدید کند. همچنین درحال برنامه‌ریزی بود تا با برخی سیاست‌مداران داخلی و افراد مطلع از درون کانون‌های سیاسی اسرائیل مصاحبه کند تا شاید سرنخ بیشتری دستش بیاد که چه وقایعی ممکن است به این جنگ وحشتناک - که بهش "وضعیت فعلی" می‌گویند- پایان دهد.


آن شب زود به خانه رفتم و سعی کردم تلویزیون را خاموش نگاه دارم. با دخترهایم گپ زدم، آن‌ها را برای خواب آماده کردم، بوسیدم‌شان و بهشون شب‌بخیر گفتم. به این امتیاز بزرگ فکر کردم که می‌توانم کاری را انجام بدهم که هر پدری در یک شب معمولی انجام می‌دهد. به اتاق نشیمن برگشتم و رمانی را که داشتم می‌خواندم، برداشتم. رمان «آخرین مرد سفیدپوست» به قلم محسن حامد که در باره‌ی مرد سفیدپوستی است که روزی بیدار می‌شود و می‌بیند ناگهان مردی است قهوه‌ای پوست. کتاب به موقعی است درباره‌ی عشق، از دست دادن، تغییر و هویت. کتاب‌فروش‌تان در بیت‌المقدس خواندن این رمان را به شما توصیه می‌کند.   



این مطلب در «London Review of Books» منتشر شده است. 


محمود مونا، اهل فلسطین، در کمپ‌های پناهجویی بزرگ شد و در دانشگاه «القدس» در رشته علوم کامپیوتر درس خواند. خانواده‌ی او دو کتاب‌فروشی محبوب در بیت‌المقدس دارند. مجله‌ی ادبی معروف «گرانتا» از محمود مونا خواست تا اولین ویژه‌نامه‌ی ادبیات عرب این مجله را گرد‌آوری، ویراستاری و دبیری کند. او چهره‌ی شناخته‌شده‌ای در بسیاری از برنامه‌ها و اتفاق‌های فرهنگی سراسر جهان عرب است.


@FarnazSeifi

 




Report Page