یک پرسش، چند پاسخ

یک پرسش، چند پاسخ

کانون نویسندگان ایران


علی باباچاهی:

* طنین این سئوال‌ به‌تمامی یک «رسانه» شمرده می‌شود!

و در این پرسش (تنها صداست که می‌ماند!)

ــ پاسخ: نخستین تجربه عشقی من با تهدید ساواک آغاز شد. 

سردبیر مجله «تکاپو» بودم. مجله تکاپو افزون بر بوشهر در سراسر ایران مورد استقبال محافل فرهنگی و روشنفکری قرار می‌گرفت. مجلات روشنفکری تهران، مثل «مجله خوشه» مطالبی از آن را نقل می‌کردند!

جالب این‌که احمد شاملو، وقتی مجله تکاپو را از بوشهر و در سال ۱۳۴۶ برای‌شان پست می‌کردیم، و «خوشه» را از بوشهر برای شاملو ارسال کردیم؛ ایشان در «خوشه» نوشتند:

بوشهر ستاد کوشندگان شعر امروز ایران!

در ادامه بحث روزنامه‌نگاری را باید مطرح کنم 

 اما از مجله «آدینه» نام ببرم که چندین سال مسئول بخش شعر این مجله بودم

و چند صباحی هم دبیر بخش مجله «نافه» بودم‌،

مدیر و سردبیر نافه بانویی پابه‌سن‌گذاشته بود! وقتی می‌خواستم «نافه» را رها کنم نمی‌دانم چرا ـ همین‌طوری البته ـ این بیت غزل از حافظ، زیرلب زمزمه می‌کردم:

سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه باک

ما بدو مشتاق بودیم، او به ما محتاج بود!

و بدین سان است:

 که یکی روزنامه‌نگاری تمام‌عیار می‌شود!

* در مقدمه‌ی کتاب «فصل دیگر تری از زن بودن» (ناشر کتابِ بدون مجوز؛ انتشارات نورهان)

ــ در مقدمه‌ی همان کتاب، فصل دیگرتری اززن بودن، آمده است :

من نه روزنامه می‌خوانم، نه تلویزیون دارم و خبرهای مهم را از دوستان می‌شنوم (همان، ص ۹)


** اما بد نیست رفقای مقاوم و ارجمندم بریده‌ای از یک شعر مرا (علی باباچاهی را) بخوانند:

قرار بود در مراسم اعدام تو حاضر شوم

لبخند مهیا شد و لب خندان نیز

" گروه محکومین را" 

دستور بفرمود و ساطور و تبر اما

قدری مستعمل بود!

جهان متوجه شد، (چاپ دوم، بدون مجوز)

بر این نکته تاکید می کنم:

روز جهانی آزادی مطبوعات، مقارن روز آزادی و عدالت هم‌چون مقوله‌ای درج‌شده در روزنامه‌ها و مجلات است که دقیقا از سال 1993 میلادی هرسال در سرتاسر جهان گسترده می‌شود!

بی‌گمان سازمان ملل متحد روز سوم «مه» را زیر عنوان «هشتمین اجلاس» خود، همان‌گونه که اشاره شد، روز آزادی مطبوعات را به «سمع» جهان می‌رساند! پیام مهم «آزادی مطبوعات» بر اثر اعتراضات زن و مرد در کف خیابان‌ها، ایجاد آزادی و عدالت بر اثر آزادی به‌اضافه‌ی عدالت، و علاقه و عشق زحمتکشان ایران و جهان، از قید اسارت زحمتکشان و ستمدیدگان، دادخواهی مردمان شکنجه‌دیده را از قید قفس می‌رهاند!

هنوز با انسان‌های بی‌گناه در زندان‌ها و زنان و مردان دربند و تحمل شکنجه و شلاق‌های طاقت‌فرسا روبه روییم!

بی‌تردید، تاکید من بر آزادی روزنامه‌نگاری و روزنامه‌نگاران، در زمینه به دست آوردن مصرانه‌ی خبرها و مطالعه اخبار جراید و نشر و بیان و آزادی بدون «حصر و استثنا» امکان‌پذیر خواهد بود!

و اما، با چند امّای دیگر، ترانه‌ی جهانی شروین حاجی‌پور را با صدای بی‌نظیر و محزون او بشنویم: این صدا «یک رسانه» به‌طور کلی‌ست:

برای توی کوچه رقصیدن

برای ترسیدن‌، برای بوسیدن

برای خواهر، خواهرامون

برای تغییر، برای مغزها، برای پوسیدن

برای کودکان افغانی

برای برای برای برای ...



احمد زاهدی لنگرودی:

روز جهانی آزادی مطبوعات را به روزنامه‌نگاران شجاع الهه محمدی و نیلوفر حامدی تبریک می‌گویم و به روزنامه‌نگارانی که هم‌اکنون در زندان هستند؛ کامیار فکور، ویدا ربانی، رسول گله‌بان، مهدی افشارنیک، روح‌اله نخعی و پریسا صالحی و بی‌شمار دیگر جوانان شریف و توانایی که برای حفظ شرف قلم و دفاع از آزادی مطبوعات جان فرسودند اما قلم نفروختند. یاد همه‌ی روزنامه‌نگاران جان‌باخته در راه آزادی از صوراسرافیل تا عشقی و کریم‌پور شیرازی و از مرتضی کیوان تا پیروز دوانی... نیز گرامی‌باد.

آزادی مطبوعات در هیچ‌کجا به هیچ جامعه‌ای اهدا نشده و نمی‌شود؛ با سعی و تلاش و جان‌فشانی روزنامه‌نگاران مستقل و آگاه به دست می‌آید. سانسور مطبوعات با هدف جلوگیری از آگاهی جامعه از فساد غارتگران حکومتی است که هر روز تشدید می‌شود؛ پس همین مدافعان راستین آزادی مطبوعات‌اند که تن به مزدوری و قلم‌فروشی نداده‌اند و اندیشه و استعداد خود را در راه آزادی و برابری مردم جامعه‌ای مصرف می‌کنند که در آن بالیده‌اند.

آزادی مطبوعات جزء مهمی از آزادی بیان است. در جامعه‌ای که آزادی بیان، آزادی احزاب و سندیکاها نباشد، در حکومتی که به آزادی آدمی باور ندارد، مطبوعات آزاد نیز وجود ندارند. در نظام سرمایه‌داری، رسانه‌ها در اختیار و انحصار صاحبان قدرت قرار دارد. وظیفه‌ی روزنامه‌نگار مستقل نه خوش‌نگاریِ صدای سرمایه‌داران و حکومت، بلکه انتقاد و افشای این مناسبات ظالمانه و استبدادی‌ست؛ کاری کارستان که خامه‌ی روزنامه‌نگاران شریف را به خون رنگین و فرجام مطبوعات آزاده را در بیداد استبداد چنان ساخته است که فرخی یزدی سروده:

هر خامه نکرد ناکسان را توصیف

آن خامه ز پافشاریِ ظلم شکست

هر نامه نکرد خائنان را تعریف

آن نامه به دست ظالمان شد توقیف



سیدعلی صالحی:

در هرکجای جهان و در طولِ قرونِ بعد از بیداری مدنی، اگر «بودن یا نبودن؟ مسئله این است!» رایج و باورپذیر بود، در ایران معاصر، خاصه بعد از انقلاب مشروطه، «نبودن یا بودن» مسئله بوده است. حیات و حضور و وفاتِ واژه هم همین بوده است، و هست! ضمیرِ ناخودآگاه و جمعی ما (در هر شرایط، در هر طبقه، و در هر ایام و مکان و ممکنی) از روبه‌رو شدن با پرسش هراسان است، و به همین دلیل نیز می‌ترسد خود را با سؤالِ خود مطرح کند. پرسیدن ... آزمودن خود در برابرِ خطاست، باز به همین دلیل کلمه‌ی «گناه»‌را جانشین خطا کرده است. این سایه‌روشنِ مشکوک،‌ در همه‌ی جوارح جامعه و شقوقِ خانوار نفوذ کرده است، چندان‌که فرسایش آن به سرگیجه‌ی فردی منجر شده است. 

هوشمندی شیطانیِ استبداد، ما را الفبای شک آموخته است، تا خیال کنیم «نگفتن» نوعی تدبیر است. ما حتی نگفتن را نمی‌گوییم! مطبوعات و رسانه‌ها به‌ویژه در جهانِ پیرامونی، بر سر سفره‌ی بی‌پدرِ چنین شرایط و موقعیتی ... نمی‌توانند با کیمیای شجاعت، بزرگ و مداوم و صاحبِ مقامِ مردمی شوند. این عبارتِ «روز جهانی مطبوعات» شعارِ دلنشین دروغزنی‌ست که خِرد به آن می‌خندد، چراکه مطبوعات در سوئد چیزی نیست که این اطرافِ ما اطراق کرده باشد. مطبوعاتِ جوامعِ استبدادزده و سانسورپرست هیچ شباهتی با «آرزوی مطبوعات آزاد» ندارند. «سود» و «سرمایه» از نوع بُزباشِ آن، به دلیل میل به چپاول و رانت و دست در جیبِ مردم کردن، همان چهره‌ی بزک‌دوزک‌شده‌ی غارت ملی است؛ محبت هولناکی که مردم ما طی هفت هزار سال به آن عادت کرده است.

مطبوعات (حتی از نوعِ پچپچه‌ی کَر در کوچه) معجزه‌ی همین حیاتِ جعلی است. فاصله‌ی هویتِ رسانه از استکهلم تا کابل، فاصله‌ی دو کشور بر یک سیاره نیست، ابعاد آن کیهانی است، کیهانی که گاه از منظومه‌ی طبیعی خود خارج می‌شود و اقمار اسیرمانده را به دشنام می‌گیرد.

مطبوعات! ما روز مطبوعاتِ متلاشی‌شده را نمی‌توانیم گرامی بداریم؛ آوازِ عزا و ستمِ سانسور به ما یاد می‌دهد بِشکن در عزای آزادی، همدلی با سهلِ خاموشی و ممتنع و مرگِ کلمه است. کلمه‌ی مزاحمِ «جهانی» در میانه‌ی این عبارتِ «خوشگل» نوعی آرایشِ دیو با گریمِ فرشته است. والسلام ای نوشتن، و الوداع ای واژه... ! 



محبوبه موسوی:

من فقط جسته‌گریخته با مجلات ادبی کار کرده‌ام و از این رو خود را روزنامه‌نگار نمی‌دانم؛ از این رو منظر نگاهم به مطبوعات بیش‌تر از زاویه نگاه خواننده-‌مخاطب است تا فعالیت حرفه‌ای در این عرصه. 

همین‌ که حرف از مطبوعات به میان می‌آید، بلافاصله پس از آن موضوع آزادی مطبوعات و چگونگی رفتار با روزنامه‌نگاران به ذهن می‌رسد؛ نکته‌ای که سنجش آن میزان قدر دیدن و بر صدر نشستن مطبوعات را در یک جامعه روشن می‌کند. سوم ماه مه، روزی است برای افزایش آگاهی در مورد آزادی رسانه‌ها و احترام و حمایت از حق آزادی بیانِ مندرج در ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیز به مناسبت سالگرد اعلامیه «ویندهوک» که در سال 1991، اصول مطبوعات آزاد توسط روزنامه‌نگاران روزنامه آفریقایی «ویندهوک» گرد آمد.

میزان پیشرفت فرهنگی هر جامعه را می‌توان با دو سنجه سنجید: یکی استقلال مطبوعات و دیگر آزادی بیان آن‌ها. استقلال مطبوعات به‌معنای آگاهی آن‌ها به حقوق مسلم‌شان، باید و نبایدهای حریم کاری‌شان و برخورد حرفه‌ای آن‌ها با مسائل است که تا چه اندازه توان ایستادن در مقابل موج‌های رسانه‌ای سرمایه‌داری را دارند و قادرند بدون توجه به جریانات حاکم بر مد روز دیدگاه خود را مطرح کنند. شق دیگر، یعنی وجود آزادی بیان، به دستِ باز مطبوعات در تهیه و انتشار گزارش نظر دارد، یعنی پشت‌گرمی آن‌ها به حمایت قانونِ آزادی‌های بیان از آن‌ها و نگاه همه‌جانبه‌شان به مسائل. این‌که مطبوعات تا چه اندازه جریان‌ساز باشند و بتوانند به هدف بزرگ اطلاع‌رسانی صحیح دست یابند نیازمند همبستگی این دو جنبه با یکدیگر است.

Report Page