گپ تایم چهارم
MiladBنقد و بررسی پنل به پنل بتمن : سه جوکر
🔸️ در یک رویداد بی سابقه رسانه یونایتد کامیکس به سراغ نقد پنل به پنل مورد انتظار ترین کامیک حال حاضر دنیای کامیک در حضور فعال مخاطبانش رفت.
رضا نوشت:
🖋کمیک با یه نمای بسته شروع میشه. یه حرف داریم W که اینجا به شکل مخفف اسم خاندان وین رو میرسونه. بارون مستقیم نمیباره یه جهتی گرفته که در پنل بعدی به خوبی با اون برگ درخت متوجه میشیم که هوا بارونی/نیمه طوفانیه. در پنل دوم نما قدری باز تر میشه و نام توماس رو میتونیم ببینیم،تقریبا به نصف کادر یک نوری تابیده میشه،در پنل سوم دیگه کاملا متوجه میشیم اینجا قبرستانه و این قبر توماس وین پدره بروسه. بلافاصله این سنگ قبر توسط برخورد ماشینی متلاشی میشه. نما بستست هنوز نمیدونیم کار کیه،دو نمای بعد یه نماز باز و خیلی باز تر(اکستریم لانگ) میده و کل اون محیط قبرستان رو تصویر میکنه. تصاویر بوی کیلینگ جوک مور رو میده. هوای بارونی،طوفان،فضای سرد و گوتیک و چینش نه پنل.
سه پنل پایینی اساسی مهمن. باز یه نماز نزدیک داریم از بتمنی که اسیب دیده،یک کورسوی نوری هم دیده میشه. یه نمای باز،یه خونه کوچولو میبینیم.
این تکنیک نماز نزدیک،باز و خیلی باز اینجا از یک تکنیک صرف گذر میکنه و فرم اثر میشه،میگم چرا
پنل اخر رو با دقت نگاه کنید،اندازه نما اکستریم لانگه و ما هم از دور داریم نگاه میکنیم، بتمن داره سعی میکنه از راه نیمه مارپیچی گذر کنه و برسه به عمارت. حالا اون تکنیک نمای نزدیک به خیلی باز اینجا کارکرد فرمیش رو پیدا میکنه نگاه ما به بتمن و همراه بتمن کشیده میشیم به درون عمارت.
نمای بسته+نمای باز+نمای خیلیباز+دکوپاژ پنل اخر میدهد کشش و همراهی با بتمن به درون عمارت
جف جانز برای بردن ما به یک محیط دیگه یه کات جالب میزنه،ما رو مستقیم هدایت میکنه به یه جایی از عمارت. یه جمله اساسی از بتمن داره که میگه «زمان هر زخمی رو بهبود میبخشه...به شرطی که اون زخم قبلش تو رو نکشه» و این بکگراند مشکی رو کات میده به یک دسته خفاش که تو یه نگاه انگار خود بتمنن. نکته بامزه قضیه اینه که پنل صدا تولید میکنه. اون تاریکی،که البته ما فکر میکنیم تاریکیه ولی بخاطر ازدحام خفاشا نما رو مشکی کرده بودن،در یک لحظه پیدا میشن و صدای خفاش ها در ذهن ما نقش میبنده. این جف جانزه بچه ها.
حالا ایندفعه ما همراه با خفاشها در بتکیو یک دوری میزنیم و نکات جالبی دستگیرمون میشه. نمای اول که میگه اینجا غار خفاشیه بتمنه. توی پنل بعدی یه شیطنتی میکنه،ما یک پنل داریم ولی با دکوپاژ خاص جانزی و فاصله بین دو گروه نما به دو نیمه تقسیم میشه. رابین(که اینجا نمایندگی جیسن تاد رو میکنه) و بتگرل در بکگراند و بتمن در فورگراند و فاصله بین بتمن و این دو عضو رو با همین قطع نما تصویر میکنه.
(دقت کنید کاستوم ها بقل هم قرار گرفتن ولی جایی که جانز انتخاب کرده طوری تصویر کرده که فاصلهای بینشون شکل بگیره)
نمای بعدی معرفی اسباب بازی های کلاسیک جوکره که جلوتر باهاشون کار داریم. مثل تقنگ،یه تله شبیه تله موشو یک گل که اسید میپاشه
تو نمای بعدی باز جانز عامدانه روگ گالری و دایناسور رو میبره تو یک قاب. با یک پنل به ما میگه که قصهی بتمن با این افراد تموم شده و رفته توی گنجینه.
توی پنل اخر هم جانز یک شیطنت دیگه میکنه،ورق جوکر رو میاره بالای تصویر،جایی که الفرد،بتمن اسیب دیده رو داره به سمت درمان میبره. چیرگی جوکر بر غار خفاشی و بتمن مشخصه.
توی این شش پنل جانز بتمن رو امادهی عریان کردن زخمها و اسیب هاش میکنه. وضعیت هولناک بتمن مشخصه،الفرد بین قیچی های موجود جراحی به سراغ بزرگترینشون میره و با پاره کردن لباس بتمن،نمادی که همیشه زخم ها و اسیب های روانی رو مخفی میکرد، بیرون میاره.
جانز جز معدود نویسنده های کامیک بوکه که این شعور رو داره در کامیک بوک یا رمان تصویری ما تا چیزی رو نبینیم باور نمیکنیم و فراتر از اون حسمون گنگ میمونه. وقتی الفرد سراغ اون زخم میره در لحظه رفتن به گذشته و بازگشت از اون رو داریم،وقتی که بروس میگه بر اثر ضربهی یک چتر اسیب دیده هم باور میکنیم هم حسی رو که از این زخم برداشته درک میکنیم.
در پنل اخر بروس کاملا عریانه و نمادش اش و لاش افتاده
جانز در این دوازده پنل چند کار میکنه.
تاریخ شناسی بتمن از روی سه پنل،به کاستوم ها دقت کنید هر کدوم مربوط به یک دوره ای هستن
آسیب شناسی بتمن از روی جراحتی که دیده و هر روز این زخم ها اون روز بخصوص رو به یادش میارن
و بنا کردن بتمن شخصی خودش که در ادامه میگم
و در اخرین پنل برای اولین بار صدای هاهاها یه صدای قهقهه میشنویم
جانز اینجا بر اهمیت جوکر اضافه میکنه. با این شش پنل به ما میفهمونه اسیبی که جوکر به بهش وارد کرده چند برابر باقی ویلن های گاتهامه.
در کنارش خنده های جوکر تکرار میشن،جانز این رو ادامه میده تا صفحه بعد
برمیگردیم زمان حال و صدای قهقهه جوکر همچنان در ذهن بروس پخش میشه. اون نماهای اول کمیک رو یادتونه؟ از نمای بسته به نمای باز میرفتیم و دلیل اینکار. حالا عکس این تکنیک رو داریم،یه نمای مدیوم لانگ،مدیوم کلوز،کلوز،اکستریم کلوز یا خیلی بسته و ما با این نما وصل میشیم به پرسپکتیو بروس و یک خاطره رو از نگاه اون میبینیم.
ما توی قصه نمیتونیم هر وقت دلمون بخواد فلشبک بزنیم و به زمان حال برگردیم. باید یک مسئلهای ناخوداگاه ما رو قلقلک بده،ما رو سوق بده گذشته. یک شی،یک صدا،یک بو،یک رنگ،یک... این شی یا صدا ما رو وصل میکنن به گذشته ای که چیزی مشابه با ان تجربه و حس کردیم. در اینجا قهقهه جوکر وصل میشه به صدای خندهی خود بروس که از فرط خوشحالی تماشای فیلم زورو بسیار شاداب و شنگول بود و به نقل خودش بهترین فیلم عمرشو دیده
تراژدی مرگ والدین بروس اما با نگاهی تازه. بروس اینبار بدلیل تازهای باعث برخورد فرد مزدور با خانوادش میشه و چیزی که خیلی به چشم میاد بُزدلی بروسه. دکوپاژ جانز به خوبی میرسونه که بروس یک ترسوئه و این ترس و بزدلی هر بار با صدای قهقهه به اون یاد اوری میشه
ما در این بخش با شاهکار جیسن فابوک طرف هستیم
قاتل اسلحه رو به سمت بروس گرفته، پشت سر قاتل یک حالت مهای گرفته و فضا میدهد خواب و خیال. به چشما دقت کنید، اشک های چشم سمت چپ بروس پایین تر از سمت راست اوست. اگه کمی مطالعه داشته باشید میدونید که در مواقع گریه وقتی اول اشک از چشم چپ جاری بشه از روی درد و ناراحتیه. برعکسش اگه اول از چشم سمت راست جاری بشه گریهی فرد از روی شوق و خوشحالیه.
خاطره بروس در این لحظه تمام میشود، انگاری این خاطره تا ابد در ذهن بروس هک و بلاک شده و قرار نیست هیچوقت از ان رهایی یابد. و بلافاصله از طریق اخبار مطلع میشیم که باعث و بانی قتل خانواده بروس بدست جوکر کشته شدن. اگه کمیک رو برای بار دوم بخونید متوجه میشید که این پرونده مربوط به جوکریه که خصومت شخصی با بتمن داره و بروس بار دیگه(احتمالا برای اخرین بار در این مینی سری) لباس بتمن رو تنش میکنه.
میلاد نوشت:
🖋چیزی که برای من هم جالبه تو کامیک، بخش بازپرداخت شده ی اوریجین بتمنه، جایی که انگار یکی با قدرت عظیمی باور های اونو از چارچوب خیالی و فانتزی به سمت بی رحمی بزرگ دنیا پرت می کنه. به نظرم برای اولین بار توی دنیای کامیک ما قدرت این شوک عظیم رو درک می کنیم
به سه پنل ابتدایی صفحه ی ده نگاه کنید.
نمای اورشلدر از بروس، کاملا حقارتش در برابر قاتل به رخ کشیده می شه
نمای بعدی که کلوزشات از صورته و انگار آیینه اس، آیینه که ما رو نشون می ده مایی که با شخصیت همذات پنداری می کنیم ( این تکنیک دو سه جای دیگه هم هست) و پنل سوم بروس ایستاده، قاتل داره فرار می کنه ولی انگار این بروسه که داره کشیده می شه عقب، انگار دیگه بزرگ شد و چهره ی واقعی دنیا رو دید
در هیچ کجا من ندیدم این چنین به بلوغ فکری رسیدن رو نشون بدن. به نظر من این قشنگ ترین و تاثیر گذارترین فرگشت به عقبه ی بتمنه
در تمام تاریخ کامیک و سینما
رنگ آمیزی فلش بک هم واقعا جالبه
سیاه، سفید، قرمز
بروس این واقعه رو این شکلی به یاد میاره
اگه به بسته ی پاپ کورن هم دقت کنین همچنان قرمزیش مشخصه. یعنی هرچی که به رنگ خونه تو یاد بروس موندگاره و رنگ داره.
و صد البته این روایت تاثیر بزرگ تری هم داره
حالا احساس پاک بتمن برای عدالت رو بهتر درک می کنیم. اینجا قانون بتمن که می گه کشتن چیزی رو حل نمی کنه از منطق کنار می ره و از قالب احساسات تفسیر می شه
فقط به شخصیت احساسی بروس در کودکیش نگاه کنید. چشم هایی که در پنل چهارم صفحه ی ده طوری طراحی شدن که فریاد بزنن: کشتن بده!
رضا نوشت:
🖋میرسیم به بخش بتگرل.
باربارایی که توسط جوکر(کمدین) فلج شده بود حالا توانسته قوای خودشو پس بگیره. در اخبار هم مکرر به این مسئله دامن زده میشه. کلوز اپ های باربارا همه عالین و مارو فیکس میکنن.
اخبار هم از واژه کمدین استفاده میکنه و با اون کلوز اپی دومی که به ما میده از درونیات اون باخبر میشیم. یک نقل قول از فردی که توسط جوکر اسیب دیده پخش میشه با این مضمون که خنده های مصری جوکر برای همیشه در ذهنم خواهد ماند و باز یک تنش،یک ضربه دیگه به باربارا تا جایی که دستگاه تردمیل در مقابل نیروی اون کم میاره و از بین میره.
اینجا باز هم مثل بروس با عریانی زخم ها طرف هستیم. هر باری که باربارا برهنه میشه این زخم و خاطره به او یاداوری میشه،لحظهی تعارض جوکر
باربارا هم مثل بروس در این خاطره بلاک شده و یک رازی رو نمیدونه،چرا اون؟ و چه هدفی پشت اینکار جوکر بود؟ از شناختی که از گوردن داریم قطعا قضایای شکنجه شدنش توسط جوکر رو به باربارا نگفته. در همین لحظه برچسب جوکر دوم ثبت میشه «کمدین»
میریم به سراغ جیسن تاد/رد هود
رد هود در حال مبارزه با چند خلافکار و پرسیدن ادرس محل جوکر
لوکیشن رو دقت کنید. قبرستون،واژه «رست این پیس» و نقابی ردهودی که جلوی این سنگ قبر پرتاب میشه.
اریجین ظاهری ردهود پیوند جدا ناپذیری با جوکر داره. اون هم با پرتاب شدن درون یک مادهای از نو متولد شد.
خشونت افراطی جیسن تاد در اینجا برای ما تصویر میشه،هر دفعه ای که جیسن مورد تعارض مجرمین قرار میگیره اون خاطرهی هولناک جلوی چشمانش میان. این خاطره هم در ذهن ردهود بلاک شده و بخش پنهانی اون برای خود جیسن نیز مخفی شده(خود اگاه یا ناخوداگاه جانز به این مسئله پاسخی نمیده)
علی نوشت:
🖋در مورد بخشهای بتمن و بتگرل و رد هود
شروع کامیک تا پایان ص ۱۲ و اعلام یه لقب برا جوکرا به طرز جذابی تونست همزمان هم بک استوری بتمن رو با پنل بندیای شگفت انگیز فابوک نشون بده و هم تدارک ببینه برای نبرد نهایی. رابطهای ک بین جوکر و بتمن وجود داره یه کشمکش ابدیه و این موضوع از زمان کیلینگ جوک کاملا تثبیت شده بود.
اما از ص ۱۲ تا ۲۹
اینجا جانز سعی میکنه برای مخاطب یک داستان تماما جنایی شکل بده و گروه کوچکی از مردمی که از جوکر بدترین صدمات رو خوردن: بروس، باربارا و جیسن تاد. این هوشمندی شدیدا به نفع جانز تموم شد. چون چندین داستان و شگرد دیگه هم وجود داشت که جانز میتونست از طریق اونها وارد مرحلهی شفاف سازی شخصیت حقیقی جوکرها بشه ولی نویسنده سعی کرد از عمیق ترین نقطه ممکن به سمت سطح خیز برداره.
دردهای هر سه کرکتر ک بدنبال کشف راز هستن علاوه بر اینکه ب تصویر کشیده میشه، به رشته تحریر هم در میاد و مخاطب به راحتی میتونه دردی که سه شخصیت طی سالها از " جوکر " کشیدن رو درک کنه.
نویسندگی و طراحی شدیدا باهم سینک هستن و گاها طراحی فابوک از نویسندگی جانز هم پیشی میگیره و مخاطب بیشتر ب کشف اسرار تصاویر محشر کامیک میپردازه و بعد به سراغ حباب های دیالوگ میره
میلاد نوشت:
🖋داستان روند رو به رشدی تا اینکه به معرفی رد هود می رسیم
جف جانز یه چیزیو خوب می دونه که باید تو سه چهار سکانس اول شخصیت هایی که باهاشون رو در رو هست رو معرفی کنه. اما سر رد هود فجیحا خراب می کنه
رد هود شخصیت احساسی مهار نشدنی داره. یاغی ولی شکننده. یک شخصیت خاص و برحسته ایه. و همچنین دردی که از جوکر مزه کرده از همه بدتره. چرا جانز هیچ برنامه ای برای جیسن تاد نداره رو درک نمی کنم.
فقط درگیری و خون هست. تنها چیزیم که هست جانز فقط نشون می ده ردهود با هر ضربه به دشمنا انگار می خواد ضربه هایی که جوکر بهش زده رو تلافی کنه.
با اینکه اولین پنل های کامیک مدت ها جای صحبت دارن، اینجا هیچی نداریم.
خشن و عصبانی و مورد اثابت دیلم قرار گرفته! این تموم چیزیه که جانز از ردهود فهمیده! مسخرس
رضا نوشت:
🖋در مورد بند اخر،اساس گرفیک ناول و کامیک بوک اینه
ما اول تصویر رو میبینیم بعد با خوندن متن جزییات بیشتری دریافت میکنیم و به ارزش تصاویر افزوده میشه
جانز اینجا قصد داره پوچیه ردهود و جوکر رو پیوند بزنه ولی منم گفتم یخورده مبهم کار کرده،فلشبکا حاصله حس بوده یا احساس!!؟
میلاد نوشت:
🖋اخه ما اینجا پوچی نمی بینیم، اینجا بیشتر یبسی و تنبل کاری رو می بینیم. نشون دادن پوچی یعنی اینکه پس زمینه و طراحی هم هیچی برای گفتن نداشته باشن!
و فلش بکی که من دارم می بینم حاصل حسه
علی نوشت:
🖋تو برخی از صفحات چنین چیزی نیس
مثل دویدن باربارا ولی حرفی ک میزنی درسته
رضا نوشت:
🖋اینکه مزدوره بهش میگه من نمیدونم جوکر کجاست
ردهود جواب میده خودم میدونستم ولی حال داد :/ پنل ضعیفه ولی میدهد اون چیزی که گفتم
اره ولی منطق سفت و محکمی پشتش نذاشته که این هر دفعه ناخوداگاه یاد اون روز میوفته،یکم احساس میکنم جانز رو روند پرداخت کرکتر دخالت کرده و این خوب نیست
میلاد نوشت:
🖋با زور آره هدفش در میاد ولی خب هیچ چیزی که بشه راحبش صحبت کرد نداره. یهو نمودار سعودی قصه دچار شکست و تلپی میوفته پایین
علی نوشت:
🖋این پنلا رو از دو نظر میشه نگاهش کرد
اینکه صرفا برا نشون دادن خوی وحشیگری جیسن باشه
به نظرم جانز گاماس گاماس داره به سمت جوکر کردن جیسن میره حتی
این نظر رو تو فروم های خارجی هم دیدم
و یه چیزی که خیلی شک برانگیزه
تو جلسه سه جوکر میگن ما یه جوکر بهتر میسازیم
کی بهتر از جیسن؟
رضا نوشت:
🖋میخواد جیسن رو مدل کمدین از منطق به سمت بی منطقی و مجنونی ببره. ولی خب هنوز زوده بحث رو این باید بریم صفحات جلوتر
میلاد نوشت:
🖋با مشت و لگد نشون دادن و اینکه جیسن عشق بزن بهادریه داره آمادش می کنه برای جوکر شدن؟😐
صرفا بزن بهادر بودن چیزیه که جیسن ازش بدش میاد، ایرادش هم به بتمن اینه که تو فقط مشت می زنی، نمی کشی، تو پاک کنی هستی که رد مداد رو به جا می ذاری ولی من کاغذو پاره می کنم
ولی این دو صفحه به تنها شخصیت تاد رو مچاله کرد و ...
علی نوشت:
🖋 ببین فقط پنلای کتک کاری رو نبین
به گفته ها و سر نخایی ک اون دکتره تو ارکهام تحقیق میکرد هم توجه کن
جدی نظر من محتمل تره
میلاد نوشت:
🖋 نه نظرتو نمی گم می خوام بگم اگه بر فرض هم چنین خواسته ای داشته عملا تر زده
شخصیت جیسن تاد رو در دو صفحه نابود کرده حالا هدفش هر چی باشه
رضا نوشت:
🖋ببین برای برداشت دقیق از این پنل باید تا اخر بری
ولی این چیزایی که میگم رو به حافظه بسپارین تا ملاقات پایانی
ردهود افرادی رو پیدا میکنه که تتو جوکر زدن(جوکر اربابشونه)
اگه ته کمیک رو بدونید میفهمید که ردهود صرفا اینجا داره تعیین میکنه کی رییسه و کی نفر اول و عزیز دله جوکره
در اصل ردهود بین تمام کسایی که جوکرا تربیت کردن گزینه مناسبت تریه،ولی این جیسن تاد بخاطرش بلاک شدن خاطراتش نمیدونه داره وارد چه باتلاقی میشه
میلاد نوشت:
🖋تا حدود کمی می تونه منطقی بشه
می گم بهتره دیگه از کنارش عبور کنیم البته اگه بقیه دوستان نظری ندارن
رضا نوشت:
🖋جانز اینجا اولین سرنخ کلون سازی و جریان سه جوکر رو به ما میده
اینجا غیرمستقیم جانز با سه پنل حکمفرمایی بتمن رو به رخ میکشه،دو پلیسی که وسط راه بودن به محض ورود اون به عقب میرن و راه رو براش باز میکنن
جانز در سه پنل پایینی یه فاصله ای بین پرونده قتل و مامورین پلیس میندازه. از بی اعتنایی بتمن به پاسخ دادن بهشون تا عدم ارتباط چشمی. جانز فورا خط کشی شخصیش رو پیاده میکنه
جانز اینجا در یک قدم دیگه بتگرل رو پردازش میکنه
بتگرل برای ورود به صحنه جرم ابتدا درون بشکهی مادهی شیمیاییای که باعث ساخت «جوکر» میشه میپره و سالم از درونش بیرون میاد
در این صفحه جانز با انتخاب نه پنل کردن صفحه نهایت استفاده رو میبره. سه پنل اول اگه در یک پنل جای میگرفتن یه معنای متفاوتی میداد. جانز با فاصله گذاری معین بین بتگرل، امبولانس(که بعد میفهمیم ردهود داخل ماشینه) و بتمن بار دیگه به ارتباط اساسی این سه شخص مهم اشاره میکنه. البته یک تئوری هم در مورد جیسن تاد هست که اگه درست باشه این پنل یک معنای مضاعفی هم میگیره
در پایان این بخش جانز یک کاتی عالی میزنه،از جهان پیچیده و پرتنش بتفمیلی پرتاب میشیم به سمت پوچی
پنل اخر معکوس اون نمای صفحه دومه که یک دستنوشته ازش داشتیم،ولی جوکر هیچی نداره،پوچ و تهیه و این پنل کات میشه به یک صفحه شاهکار که در ادامه میگم
طی نه پنل شاهد بازی با سرنوشت زندگی یک راکون هستیم
شبیه یک بازی موش و گربه بازیه مرگباره
ماشین به ارومی نزدیک میشه و راکون متوجهش نیست و به یکباره چهرش فیکس میشه
نکته بامزه قضیه اینه که راکون هر دفعه سعی میکنه به خلاف جهت ماشین فرار کنه اما هر دفعه ماشین به سمتش میاد و در یک لحظه ناپدید میشه.
به جرات میتونم بگم این یکی از بهترین معرفی های شخصیت جوکر تو تاریخ این مدیومه. جانز با این یک صفحه و با استفاده از یک ماشین و راکون فلسفه وجودیه جوکره دلقک رو به ما شناسایی میکنه.
از خونهه شروع کنیم
اول اون کات کارتونی رو داشتیم که انگار اصن اینجا یه دنیای دیگههس :/// مدل تیم برتونی
بعد طی دو صفحه داره تمام سعی و تلاششو میکنه که نشون بده اینا یجایی تو ناکجا آباد کمپ زدن و برای همین کسی هنوز با هم ندیدتشون
توی این پنل هم یه ادای دینی به تیم برتون داره،کلاهه کرکتره پی وی کمدینه تو فیلمشه که خیلی کیف کردم خدایی :// بعدش یه بحث بامزه دارن سر کاستوما بهش میگه تو لباس منو پوشیدی😐😂خیلی فانن این پنلا
تهش از خنده اینا خفاشا فرار میکنن
در ادامه هم وقتی نوبت به نقشه ریزی میکشه جوکره دلقک میکشه کنار فرماندهی رو میسپره به جوکره مجرم یا همون کریمینال
باز تاکید به پوچیه جوکره کلاون داریم اینو جانز ادامه تا اخر کمیک
پنل سکهه هم فانه واقعا :// عاشق این پنلام به شخصه
میلاد نوشت:
🖋یه مشکلی که من با این سکانس دارم و باور پذیر نیست اینه که:
خب سه تا جوکر، هر کدومشون دیوانه ی خودرای، حداقل چیزیه که تا قبل از این دیدیم، و یه سوال اصلی من موقع انتشار این کامیک این بود که: سه تا ببر رو یه صخره!!! چطوری؟
سر راست بگم، من هیچ هارمونی که رابطه و پیوند این سه شخصیت رو نشون بده نمی بینم
رضا نوشت:
🖋جوکره کلاون که وضعش مشخصه و این شماره روی این کرکتر فوکس داره،نشون میده هیچ هدفی نداره و تابع نظر مغز گروهه
جوکره کریمینال از ظاهرش مشخصه که مسن تره،چین و چروک هاشو دقت کنی و چهره نسبتا سرد و ترسناکش از اولین شماره های حضورش میاد اون جوکر به ندرت میخندید و همیشه پلن برد داشت
میلاد نوشت:
🖋نه نمیشه به این سادگی توجیحش کرد. کلاون یا دلقک از سیلور ایج و مرگ در خاندان میاد، این شخص خیلی باهوشه.
به نظر من جانز خودش هم به این نتیجه رسیده که نمی تونه از پس هارمونی بر بیاد پس یه جورایی با زیرکی فرار کرده. چیزی که نشون داده و بیان می کنه ایمه که که آره حالا بیخیال اینا چجوری با هم دوست شدن، مهم اینه که الآن دوستن.
رضا نوشت:
🖋باهوشه ولی پشته هدف دار نداره مثل کمدین که بخواد نگاه فلسفی به قضیه داشته باشه
جوکره کلاون میخواد همرو به پوچی برسونه
هارمونی که ملاقات این دو تا اول صفحه عالیه
این دوتارو هم تابع گادفادرشون نشون میده
میلاد نوشت:
🖋نه رضا هارمونی نیست فقط نمایش صمیمیتی که از پیش برقرار بوده و اینکه چجوری و چطور معلوم نیست. و یکم روش اشاره اش به رئیس بودن کریمینال ابتداییه و دم دستیه
اما عهده گیری مسئولیتشون جالبه برام و روش سکه و ...
پنل پایانی هم شاهکاره به نظرم
ژست اشاره ی جانی (کریمینال) یه طوریه که انگار به مخاطب داره میگه تو با من بیا
در واقع مخاطب رو به دنبال خودش میکشونه و این ذهن مخاطبه که همراه کریمینال راه میوفته
رضا نوشت:
🖋از همشون مسن تره و با تجربه تر،مغز خلاق داره و بتمن رو بیشتر از هر کسی میشناسه
اون دوتای دیگه تو سایهی جوکره کریمینال بودن و هستن
اینکه قبلا چی بوده خواستهی غیر قابل قبولیه برای شماره اول،ما اینجا صرفا با کرکترا اشنایی پیدا میکنیم
میلاد نوشت:
🖋وارد سکانس جذابی می شیم
تو این صفحه هم مکان داریم و هم شخصیت و صدالبته دیالوگ.
ابتدا نمای لانگ ما با یک صحنه رو به رو می شیم و بعد با نزدیک شدن به تابلویی که در پس زمینه حضور داره مکان تا حدودی معرفی میشه ، اما اینکه چیه صبر کنید گاماس گاماس
تو شات بتمن و جیسن در این صفحه عالیه
جیسن یک قدم از بتمن و بتگرل در خصوص پلن جوکر جلوتره. بتمن ملامتش می کنه و می گه چرا به ما نگفتی و جیسن می گه تو همیشه می خواستی خودت تکی با جوکر روبه رو بشی.
بتمن می گه اینبار فرق داره.
نکته ی جالبی که وجود داره اینه که خب بتمن همیشه تنها یه سراغ جوکر می ره چون می دونه جوکر به اطرافیانش آسیب می زنه
اما اینجا اعتراف می کنه دیگه تنهایی از پس سه نفر بر نمیاد پس جیسن رو ملامت می کنه و جیسن با کنایه ای در خصوص بدنشین بودن صندلی شاگرد جوابشو می ده
نقطه ی تاثیر گذاری تو شخصیت پردازی جیسن
جیسن سوالی می پرسه و آرم وسط سینه ی بتمن روشن می شه
که مارو یاد بت سیگنال میندازه
انگار که بتمن هم برای فهمیدن این سوال به دو کاراگاه ما نیاز داره و تکی قادر به پاسخ این سوال نیست
شخصیت گگی به میان میاد. از شخصیت های سیلور ایج دی سی که فراموش شده بود. جانز هم به یه شخصیت قدیمی جان می ده و هم صریح تر به خاستگاه جوکر اشاره می کنه.
البته این همه ی ماجرا نیست. کلمه ی Court Jester یا یه جورایی تلخک قابل تامله. در قصه های قدیم برخی از فرماندهان و پادشاهان و صاحب منصبان دارایی چنین تلخکی با همین شکل و شمایل و کوتاه و گاهی کم سن و سال بودن. ظاهرا در تاریخ هم نمونه های واقعی نیز داریم. این جور افراد وظایف متلک گفتن به افرادی که خودشون رو بالاتر از اربابشون رو می شماردن داشت و اونو به طوری مضحکه ی جمع می کردن . البته گاهی هم به بهونه ی شیرینی زیاد از حد زبونشون وسیله ی خوبی برای ارضای جنسی اربابشون بودن. و حالا گگی اینجاست که بتمن و گروهش رو جلوی اربابش خوار کنه
و سر آخر ظهور با ابهت جوکر
حالا می فهمیم چرا دلقک خودشو استاد صحنه می خونده. از جایی که معلوم نیست وارد میشه، با یه جوک فوق العاده. و با جنونی مهلک سراغ رد هود می ره. انگار که هنوز مزه ی شکنجه هایی که سر رد هود آورده زیر زبونشه. یه نمایش تمام عیار راه میوفته و آخر با زد و خورد تموم می شه
حالا پلانی به ماهی ها اشاره می کنه. انگار که تماشاچی حقیقی این تئاتر طنز اونها بودن و حالا دارن لبخند می زنن
و در نهایت ارائه ی پنلی از جیسن تاد که در تلاشه تا غرور از دست رفته اش رو پس بگیره.
حسن ختام این شماره واقعا فوق العاده است
تازه می فهمیم که تمام نقشه ی جوکر دستگیر شدنش بوده. بتمن دو تا از اعضایی که توس جوکر ضربه خوردن رو ول می کنه می ره، چه ناشیانه.
جوکر از خواب خوبش بلند می شه و هدف خودشو اجرا می کنه. دست گذاشتن روی نقطه ی حساس جیسن. احساس شکننده اش.
جیسن رو بازی می ده و کل چرخه ی رستاخیزی حیاتش رو نقشه ی از پیش تعیین شده ی خودش می دونه. و دقیقا با جیسن کاری رو می کنه که براش زاده شده.
چشمای بتگرل در این لحظه عالین. قشنگ نشون می ده که باربارا با اون همه امادگی جسمانیش که تو شروع داستان دیدیم حالا سر شده.
جیسن سر آخر کاری که براش از گور برگشته رو انجام می ده و کاملا بی حس بالا سر جوکر می ایسته
با اینکه انتقام گرفته هیچ حسی نداره. پوچی مطلق.
رضا نوشت:
🖋یادتونه در مورد پنل ضرب و شتم و اون پوچیه ردهود گفتم؟ اون خاطرهی بلاک شدهی جیسن تاد از لحظهی تعارض جوکر
حال به شکلی هولناک به ردهود چند نکته رو متذکر میشه
اینکه توی اون زمان برای نجات جونت التماس کردی که بردهی من بشی،رابینه من. اینکه هیچوقت هیچ اهمیتی برام نداشتی و طرف حسابم بتمن بوده. ردهود اینجا در لحظه هم شوکه میشه هم خاطرات بلاک شدش انلاک میشه و حقیقتی که همیشه سعی داشته روی اون پوششی قرار بده برملا میشه. ردهودی که قرار بود پاسخی به جنایت جوکر باشه الان تبدیل به نمادی از هیچ شده. جیسن تاد در اینجا فرو میریزه و از منطق فاصله میگیره،چیزی شبیه به کمدین در کیلینگ جوک ولی با اجرایی متفاوت.
اما سر پنل پایانی با جانز دعوای اساسی دارم
بعد رفتن بتگرل(که دعواش با جیسن عالیه) ردهود تهی از هر احساسی صرفا از زبان جف جانز وعدهی شماره های بعدی رو میده. جیسنی که باید الان دغدغهی مجادله با درونش باشه به فکر پیدا کردن باقی جوکراست و امیدواره این همون جوکر اصلی بوده باشه.
جیسن تاد کابوس زندگیش رو کشت،اربابش.
تو روانشناسی داریم یک مبحثی که این تئوری رو مطرح میکنه فرد مورد تجاوز قرار گرفته(برده) بعد مدتی به متجاوز وابستگی پیدا میکنه و به نوعی نوکر و بردش میشه. اینجا ردهود سعی میکنه روی این تئوری خط قرمز بکشه و ردش کنه ولی نمیدونه با قتل جوکر اون به جنونی بی اندازه میرسه. الان دیگه جوکری نیست که بخواد به امید خالی کردن عقده هاش کمی سرگرم بشه،ولی تو پنل یک بی تفاوتی ای شاهدیم که نه نشانی از بی منطقی و جنون است و نه آغازی بر آن.
🔹️ برای اولین بار در ایران، واقعا واقعه ی بزرگی بود. امیدواریم که در آینده نیز با حمایت هرچه بیشتر و استقبال شما مخاطبان بتوانیم این میز گرد نقد رو برای موارد دیگر نیز ارائه کنیم.
هیچ دیدگاهی ارسال نشد
___________________________________