گویا مقبولیت مسئله نظام نیست

گویا مقبولیت مسئله نظام نیست

ناصر دانشفر

در منابر از حضرات آیات عظام و حجج اسلام بارها و بارها شنیده بودیم و شنیدیم که مولا علی با آنکه جانشین بلافصل و برحق رسول گرامی اسلام بودند اما به واسطه عدم اقبال خلایق بدیشان و بواسطه حفظ کیان جامعه اسلامی از حق مشروع خویش دست کشیده دندان بر جگر نهادند و در حاکمیت خلفای غاصب تا جای ممکن در اصلاح امور کوشیدند.

در خطبه سوم نهج‌البلاغه امیرمومنان واقعه رجوع مردم به حضرتشان برای پذیرش مقام خلافت را چنین وصف می نمایند.

ناگهان مردم مانند موهای زیادی که اطراف گردن حیوان را احاطه کرده است، با فشردگی و ازدحام، مرا احاطه کرده‌اند؛ به‌طوری که حسن و حسینم در زیر گام‌های مردم واقع شدند و شانه‌هایم در اثر ازدحام مردم آسیب دید. مردم مانند گله‌ گوسفند که بدون شبان قرار گرفته باشند، رو‌آوردند.

نایبان مهدی موعود به کرات سیره ائمه اطهار را نیز همین مشی و رویکرد بیان فرموده اند و بر این نکته تاکید داشته اند که امامان دوازده گانه شیعه با آنکه محق بر حکومت بوده اند اما بدلیل عدم مقبولیت از حضور در صحنه استنکاف نموده اند.

این بزرگان در طول تاریخ شیعه حرکت حسینی را بدلیل یاری یاران و صلح حسنی را مدلل به خیانت همپیمانان کرده اند، یعنی اینکه حضور حاکم بدون خواست مردم نه ممکن است و نه وجاهت دارد.

 نقل است که جمعی از مردمان ری نزد امام هشتم ثامن الائمه آمده و از ایشان تقاضای قیام کرده و حتی حضرتش را بواسطه عدم رویکرد انقلابی مواخذه کردند. گفته اند که امام روی به یکی از یاران کرده فرمودند که به داخل تنوری در حالت اشتغال برود و او بیدرنگ چنین کرد. مردمان نگران با آنکه دل در دل نداشتند به گفتگو با امام ادامه دادند و شاید در ضمیر خویش بر سنگدلی حضرت نفرین می فرستادند. مدتی گذشت و امام به یار حقیقی خویش امر کردند که از میان آتش خارج شود. آنگاه حضرت رو به جمع ناقد کردند و گفتند که چند نفر از اینان می شناسید که اینگونه به فرمان من گردن نهند؟ سپس فرمودند که به والله اگر به تعداد انگشتان دست از اینگونه یاوران همراهیشان می کردند علیه حکومت جور قیام می کردند.

اینها و دهها قرینه دیگر مستند استدلال علمای اصولی شیعه برای عدم استقرار حکومت علوی در زمان حضور ائمه هدی بوده و هست. اما نمی دانم چرا در برهه اخیر که همین علما بر مصدر کار نشسته اند و مدعی ادامه راه پیامبر و امامان معصوم هستند، مقبولیت عامه شرط لازم برای زعامت محسوب نمی گردد؟

تردید ندارم که آقای خامنه‌ای از صلاحیت های علمی و اجرایی افرادی که منصوب می کنند از بنده آگاهی و اشراف بیشتری دارند، اما به گمانم در انتصابات ایشان مقوله مقبولیت از پارامترهای انتخابی به شمار نمی آید. شوربختانه در تمامی حدود سی سال رهبری معظم له اگر نگویم همواره قطعاً قریب به اتفاق انتصابات ایشان با دیدگاه مردمی زاویه دارد. و متاسفانه این قصه در حمایت های سیاسی ایشان از افرادی که به طور مستقیم با آراء مردم برگزیده می شوند نیز جاری و ساری است.

من به عنوان یک شهروند حق دارم از رهبر انقلاب بپرسم چرا خانواده لاریجانی را با آنکه تقریباً منفور جامعه هستند و در مظان اتهام های متعدد مالی و سیاسی هستند به صدر مجمعی منصوب می کنند که تمام سیاستگذاری ها و تصمیم سازی های کلان مملکت توسط آنان اتخاذ می شود.

من مشتاقم بدانم رهبر ام القرای اسلامی چرا و به کدامین دلیل از صدرات جناب جنتی که با رای مردم از گردونه سیاست خارج شدند حمایت می کنند؟ ایا دست رد خلایق به سینه مبارک جناب جنتی نشان از عدم مقبولیت ایشان ندارد که قطعاً دارد، پس این پرسش بجاست که رهبرا چرا و به چه دلیل روبروی مردم می ایستند؟

مدتها بود که شنیده می شد که جناب رئیسی کاندید ریاست قوه قضاییه هستند و بالاخره چند روزی است که این شنیده ها جامه تحقق پوشید. این در حالی است که در همین دو سال اخیر در انتخاباتی که توسط نظام مورد تایید حضرت آقا انجام گرفت ایشان موفق به کسب پنجاه درصد بعلاوه یک آراء نشدند، به عبارت اخری با آنکه تمامی نهادهای حاکم با تمام قوا به میدان آمده و حمایت های همه جانبه در حقشان مبذول نمودند و با آنکه اصول گرایان تمام اصولشان را به پای امثال تتلو قربانی کردند، باز هم ایشان با شکستی فاحش صحنه را به حریف واگذار نمود.

حقیر در مورد اعدام های دهه شصت قضاوتی ندارم، در درستی احکام، حق یا ناحق بودن آنها بی اطلاعم، اما یقین دارم که قشر عظیمی از جامعه نظر مثبتی به این حادثه ندارند و شاید یکی از دلایل عدم اقبال ملت به ریاست جمهوری آقای رئیسی همین قصه شوم باشد.
ایشان و چند نفر دیگر متهمند، عرض کردم متهمند که تعداد زیادی از طرفداران سازمان تروریستی مجاهدین خلق که به حق موسوم به منافقین هستند را بدون طی مراحل قانونی قضاوت و به ناحق به جوخه آتش سپرده اند و طبیعی است که تا از این فرد سلب اتهام نشود رویکرد آحاد ملت نسبت به او اگر منفی نباشد قطعاً مثبت نیست.

از دهها دلیل و بینه دیگر که بگذریم آیا همین یکی باعث نمی شود که سوال من از رهبری در مورد چرایی انتصاب ایشان منطقی جلوه کند؟

گیریم آقای رئیسی از بدنه قوه قضاییه برآمده باشد که آمده است، گیریم مدراج ترقی را اصولی طی کرده باشد، گیریم آگاه ترین فرد نسبت ویرانه قضایی کشور باشد، آیا من نوعی حق ندارم از خود بپرسم این آقا در هنگام تصدی معاونت این قوه چه گلی بر سر آن زد که اینک در سمت ریاست می خواهد تاج گل تقدیم دارد؟ آیا این پست و تولیت آستان قدس رضوی و آن سبقه مایه وجاهتی برای ایشان شده که رهبر انقلاب را مجاب به وجود مقبولیت ایشان کرده است؟ الله اعلم

البته شاید خوانندگان محترم بفرمایند وقتی نظامی مشروعیت و مقبولیت را با هم از دست داده، این مطالب جایی برای طرح ندارد و لذا این گفتار کاملاً بی مورد است، خب این هم نگاهی است قابل تامل

Report Page