گلوریا استاینم: «برای اینکه تأثیرگذار بنویسیم، لازم نیست حتماً یک خرگوش پلیبوی باشیم»
ترجمه: نگار محمدی زادهگلوریا استاینم، ۸۲ ساله٬ و متولد اوهایو است. او در سال ۱۹۵۶ فارغالتحصیل و یک نویسنده شد. تا سال ۱۹۷۲، که مجله میس را بنیان گذاشت، بهعنوان یک فعال سیاسی و سازماندهندۀ فمینیست شناخته شده بود. او نویسندۀ کتابها و مقالههای بسیاری است از جمله کتاب پرفروش «جادۀ زندگی من». مجموعۀ مستند او به نام «زن» در زمینۀ خشونت علیه زنان، ۸ مارس در وایسلند بریتانیا پخش خواهد شد. او در نیویورک زندگی میکند.
بزرگترین ترس شما چیست؟
در حال مرگ باشم و بگویم: «اما …»
اولین خاطرۀ شما چیست؟
اینکه در آغوش مادرم بودم، در حالی که پدرم رانندگی میکرد.
در زندگی چه کسی را بیشتر تحسین میکنید و چرا؟
دکتر دنیس موکوگ را، چرا که او مخالف خشونت جنسیتی علیه زنان است. مثل ماندلا که مخالف آپارتاید بود.
کدام ویژگی است که خود را به خاطر آن سرزنش میکنید؟
صبرکردن تا آخرین لحظه.
ویژگی مشابه آن در دیگران چیست؟
چیزی بین همدردینکردن و نداشتن حس شوخطبعی.
غیر از املاک٬ گرانترین چیزی که خریدهاید، چیست؟
۳۰ ساله بودم و یک جفت چکمۀ گران در ویترین مغازه چشمم را گرفته بود. گوردون پارکس عکاس که پشت سرم میآمد، بلافاصله حال مرا فهمید، چرا که او حتی فقیرتر از من بزرگ شده بود. او تشویقم کرد که آنها را با کارت اعتباری بخرم.
چه چیزی قدرت برتر شماست؟
اینکه بتوانم به مردم نشان دهم که آنها به هم مرتبط هستند نه برتر یا پستتر (از نظر طبقاتی).
چه ویژگیای هست که در ظاهر خود دوست ندارید؟
من همیشه آرزو داشتم که صورتم لاغرتر باشد. همچنین، ممکن است عجیب به نظر برسد، اما دوست داشتم سفید شامل طیفی از عسلی تا سبزه باشد، بهویژه که من هم همچون بسیاری از مردم فکر میکنم که سفید رنگ برتر است.
دوست دارید در فیلم زندگیتان، چه کسی نقش شما را بازی کند؟
نقش کودکیام را ناتالی وود. و بزرگسالیام را ای کاش میشد از آدری هپبورن برسم به سیسیلی تایسون. من ماریسا تامی و مریل استریپ را تحسین میکنم. هر دوی آنها توانایی اجرای نقشهای متفاوتی را دارند. در واقع استریپ میتواند هر نقشی، انسان یا حیوان را بازی کند و علاوه برآن یک فعال سیاسی بزرگ هم هست.
ناپسندترین عادت شما چیست؟
اینکه از خودم بیشتر از توانم، توقع دارم. لقمۀ بزرگتر از دهانم برمیدارم.
رایحۀ مورد علاقۀ شما چیست؟
وانیل.
کلمۀ مورد علاقۀ شما چیست؟
Fanfuckingtastic
چه چیزی شما را ناخشنود میکند؟
روبهرو شدن با کسی که مخفی کاری میکند.
کدام کتاب زندگی شما را تغییر داده است؟
در کودکی، «زنان کوچک»، چون اولین بار بود که فهمیدم زنان میتوانند تمام افراد دنیا باشند.
بدترین چیزی که کسی به شما گفته است، چیست؟
اینکه من به کسی یا چیزی که خیلی برایم مهم بوده، خیانت کردهام.
میخواستید وقتی بزرگ میشوید، چهکاره شوید؟
اول یک پرورشدهنده اسب، بعد از آن یک رقصنده.
چه چیزی را به پدر و مادر خود مدیون هستید؟
به مادرم یک بدهی بزرگ دارم به خاطر اینکه یک کودکی دوستداشتنی برایم ساخت، آن هم وقتی که هیچکس را نداشت. به پدرم مدیونم به خاطر اینکه به من آموخت با ناامنی کنار بیایم. او همیشه میگفت: «اگر نمیدانم فردا چه میشود، پس ممکن است فوقالعاده باشد.»
دوست داشتید بیشتر به چه کسی بگویید متأسفم و چرا؟
من با دو عاشق قدیمی به شدت بدرفتاری کردهام. سالها پس از آن، وقتی با یکیشان ناهار میخوردم، از او عذرخواهی کردم، اما اوضاع بدتر شد.
عشق شبیه چه احساسی است؟
شبیه اینکه سعادت شخص دیگری را به اندازۀ خودتان و حتی گاهی بیش از خودتان بخواهید.
بهترین بوسۀ زندگی شما چگونه بوده است؟
در اواخر یک شب تابستانی در منهتن، در همان خیابان سرگردان بودم تا اینکه در آن میانه اتفاق افتاد.
از چه کسی از همه بیشتر بدتان میآید و چرا؟
فقط دوستنداشتن نیست، اما در حال حاضر کسی نیست که بتواند به اندازۀ دونالد ترامپ آسیبرسان باشد. حتی پوتین یا نخستوزیر مودی.
بدترین شغلی که داشتهاید چه بوده است؟
زمانی یک دختر فروشنده در یک فروشگاه لوازم کودک بودهام که آنجا دیگران چیزهایی میگفتند مثل: «آن پسر یهودی است، اما آن دختر یک امریکایی است.» همچنین، بعد از دانشگاه، که در لندن
پیشخدمت بودم و باید تلاش میکردم پول قدیمی را به شیلینگ و پنس خرد کنم.
یأسآورترین موضوع برای شما چیست؟
روبهرو شدن با مرگ، از بابی کندی گرفته تا دوستان عزیزم.
اگر میتوانستید گذشتۀ خود را عوض کنید، چه چیزی را تغییر میدادید؟
از آنجا که مردم خصمانه هنوز هم مرا خرگوش پلیبوی مینامند، حتی در ۸۲ سالگی، احتمالاً نباید در جوانی این کار را میکردم تا بتوانم تأثیرگذار باشم. همچنین بارها به من گفتهاند مأمور سابق سیا، به خاطر اینکه دو بار در جشنوارۀ جوانان کمونیست در شوروی شرکت کردهام. احتمالاً نباید این کار را هم میکردم. با این حال اگر این دو کار را هم انجام نمیدادم بازهم ممکن بود از طرف کسانی بابت چیز دیگری قضاوت شوم.
شما چگونه به آرامش میرسید؟
با دوستانم شام میخورم، در اطراف شهر قدم میزنم و درحالیکه گربهام روی پایم لمیده است مطالعه میکنم. من هیچوقت ورزشی انجام ندادهام، اگر برای نشستن یک تیم المپیک وجود داشته باشد من میتوانم عضوش شوم.
شما تا کی رابطه جنسی داشتهاید؟
بعد از ۷۰ سالگی، همۀ سلولهای مغزی که به سکس اختصاص داده شده بودند برای چیزهای دیگری آزاد هستند. این بهتر یا بدتر نیست، فقط متفاوت و به همان اندازه مهم است.
کی مرگ را در نزدیکی خود حس کردید؟
من سه بار تا به حال سرطان داشتهام، اما هرگز به اندازۀ زمانی که داشتم بین اتومبیلهای پارکشده در خیابان قدم میزدم و یک ماشین با سرعت از کنار صورتم رد شد، به مرگ نزدیک نبودهام.
فکر میکنید بزرگترین دستاورد شما چه چیزی است؟
هنوز آن را به دست نیاوردهام.
دوست دارید از شما چگونه یاد شود؟
به عنوان کسی که هنگام ترک دنیا٬ جهان اندکی مهربانتر و کمتر طبقاتی بود.
مهمترین درسی که از زندگی آموختهاید، چیست؟
اینکه بهگونهای رفتار کنم که گویی همه چیز مهم است؛ زیرا نمیدانم که چه اتفاقی ممکن است بیفتد.
*خرگوش پلیبوی (Playboy Bunny) پیشخدمتهایی که در کلوب پلیبوی کار میکردند. کلوبهای پلیبوی در فاصلهٔ بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۸ باز بودند. این کلوب مجدداً در یک منطقه در هتل پالمز در لاس وگاس در سال ۲۰۰۶ باز شد. پیشخدمتهای این کلاب لباسی را میپوشند که از خرگوش تاکسیدوپوش پلیبوی (نماد پلیبوی) الهام گرفته شده است. این لباس شامل یک شکمبند زنانه، گوشهای خرگوشی، یک گردنبند، دستبند و یک دم خرگوشی کرکی است.
منبع: فمینیسم روزمره