گرفتاری‌های ناتمام آموزش و آموزشگران/ گفت و گو با خدیجه پاک ضمیر

گرفتاری‌های ناتمام آموزش و آموزشگران/ گفت و گو با خدیجه پاک ضمیر

گاهنامه فرهنگی- آموزشی فرهیزش/ شماره یازدهم / بهار 1402


خدیجه پاک ضمیر دبیر و کارشناس ارشد فیزیک و دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات زنان و همسر محمد حبیبی، یکی از خوشنام ترین و پر تلاش ترین کنشگران صنفی معلمان است. خانم پاک ضمیر افزون بر تلاش های آموزشی در بالاترین سطح دبیرستان و پیش دانشگاهی کنشگری صنفی، مدنی و رسانه‌ای هم هست. ایشان با نقد خرد و کلانِ ساختار آموزشی کشور یکی از منتقدین منصف حوزه آموزشی بوده و هستند. همچنین خانم پاک ضمیر همسر کنشگر صنفی نام آشنای معلمان یعنی محمد حبیبی است. خدیجه خانم افزون بر همسری استوار و همراه حبیبی، یار و همراه دیگر خانواده های معلمان در بنده بوده است. این ویژگی‌ها و بسیار بیشتر سبب شد برای گفت و گوی ویژه این شماره به سراغ ایشان برویم و پرسش های مان را با او مطرح کنیم. اکنون با هم این گفت و گو با می خوانیم.     

 

فرهیزش: ضمن سپاس به خاطر شرکت تان در این گفت و گو از نگاه شما به عنوان یک معلم، آن هم دبیر درس تخصصی همچون فیزیک، مهم ترین دغدغه های حرفه ای معلمی چیست ؟

خانم پاک ضمیر: این دغدغه ها را در دو بخش می توان بیان کرد . بخش اول دغدغه ها ی یک یک معلم در حالت کلی و عمومی و بخش دوم دغدغه های یک معلم در حوزه تخصصی حرفه خویش به عنوان مثال در تدریس علوم پایه.

درخصوص بخش اول باید عرض کنم ، در حال حاضر با توجه به عدم تناسب میان تورم اقتصادی فزاینده موجود و سطح دستمزد و دریافتی معلمان و نیز وجود شکاف قابل ملاحظه میان این دو ، مهم ترین دغدغه معلمان و کارکنان آموزش و پرورش همچون گذشته بحث معیشت و بهبود وضعیت اقتصادی خود می باشد . به عبارت دیگر در حال حاضر همچون گذشته معلمان از کیفیت زندگی کاری بسیار پایینی برخوردارند و بهبود کیفیت زندگی کاری ، مهم ترین دغدغه پیش روی آنان است . کیفیت زندگی کاری که در ادبیات مدیریت سازمانی و نیروی انسانی مفهومی چند وجهی است از ابعادی نظیر پرداخت منصفانه و کافی، اقدامات رفاهی ، طرحهای تشویقی، تناسب شغل، امنیت شغل ، اهمیت به نقش و جایگاه فرد درسازمان ، فراهم نمودن زمینه رشدوپیشرفت ، مشارکت درتصمیم گیری ها ،کاهش تعارضات وابهامات شغلی،آموزش وسیستمهای پاداش ، توسعه قابلیتهای انسانی و .... بر خوردار است بر خودکارآمدی معلمان تأثیر مثبت و معنا داری دارد و میتواند برکلیه سطوح عملکرد آنان تأثیر بگذارد . علاوه براین سهم مهمی در رضایت از سایر ابعاد زندگی نظیر خانواده، تفریح و سلامت فرد دارد . اما متاسفانه در حال حاضر به دلایل متعددی که همیشه گریبانگیر مجموعه آموزش و پرورش بوده است ، از جمله بحث معیشت و دریافتی معلمان ، نبود مدیریت صحیح و ... معلمان از کیفیت زندگی کاری پایین و به دنبال آن حس خودکارآمدی پایینی برخوردارند .

 

اما در خصوص بخش دوم دغدغه ها ، می توانم بگویم که آنچه در آموزش علوم به ویژه علوم پایه نظیر فیزیک مهم است به کار بستن فرایند یادگیری فعال همراه با تولید مفهوم ، تعمیق معنایی و مفهومی از کارها به جای یادگیری‌های کلیشه‌ای و حافظه‌مدار است . یعنی رفتن به سمت نوعی آموزش که در آن پرورش قدرت تفکر، مشاهده کردن پدیده‌ها و کنار گذاشتن مسئله‌های عددی که دانش آموزان هیچ درک مفهومی از آن ندارند ، اصلی مهم است با این هدف که خروجی چنین آموزشی ، پرورش انسانی است که بتواند تفکر علمی داشته باشد، روش علمی را بشناسد و در کارهای خود آن‌ها را به کار بگیرد و به حل مسئله به‌طور جدی معتقد باشد. اما متاسفانه تجربه من در این سالها نشان داده است که وجود مشکلات و عدم هماهنگی های متعددی همچون ناهمخوانی های موجود در محتوای کتب و برنامه درسی ، عدم تناسب میان حجم دروس و بودجه بندی زمانی در نظر گرفته شده برای آموزش آن در برنامه درسی، غلبه و سیطره غول کنکور، نبود امکانات آموزشی اولیه همچون عدم دسترسی به فضاهای مناسب و کافی آموزشی و ... همواره مانعی بزرگ و مهم در آموزش صحیح و مبتنی بر اهداف فوق در اکثر دروس به ویژه دروس پایه بوده است .

درنهایت به عنوان جمع بندی این دو بخش باید عرض کنم که تمامی مشكلات و دغدغه های معلمان كه طیف وسیعی از مشکلات و موانع آموزشی ، تربیتی موجود در مدارس تا مسائل و مشکلات معیشتیشان را در برمیگیرد ، به صورت زنجیره ای به هم پیوسته است كه ارتباط و اتصال منطقی بین آنها وجود دارد و هرگونه کژکارکردی در یک سوی این طیف همراه با ایجاد نقایص و آسیب هایی در سوی دیگر خواهد بود .

ف: به نظر شما جایگاه اجتماعی معلم و معلمی نسبت به گذشته ، برای نمونه نسبت به دوران دانش آموزی خودتان ، دچار چه دگرگونی هایی شده ؟ به لحاظ حرفه ای چطور ؟

 

پ: همانطور که می دانیم جایگاه اجتماعی که به تعبیری همان منزلت شغلی نامیده می شود و پایگاه اجتماعی افراد را نشان می دهد به سه عامل بستگی دارد : 1-قدرت شغل برای اعمال اراده فردی 2-میزان امتیازات شغل برای کسب درآمد و ثروت 3- اهمیت خدماتی که شغل به جامعه ارائه می دهد . براین اساس منزلت مشاغل با توجه به شرایط و تحولات اقتصادی و اجتماعی تغییر می کند .

خب در ایران هم جایگاه اجتماعی شغل معلمی ، مستقل از این عوامل فوق نیست و کاملا وابسته به شرایط و تحولات اقتصادی و اجتماعی است . کیفیت بسیار پایین زندگی کاری معلمان که درپاسخ به پرسش پیش مطرح کردم و نیز معضلات و مشکلات موجود نظام آموزشی کشور و ناکارآمدی نهاد تعلیم و تربیبت ، متاسفانه شغل معلمی را در رسته مشاغل با جایگاه اجتماعی یا منزلت شغلی پایین قرار داده است و این تنزل از نظر من نسبت به گذشته هم بیشتر شده است . حضور معلمانی در مدرسه که علاوه بر حرفه معلمی بعضا به مشاغل دیگری همچون فروش اینترنتی محصولات مختلف روی آورده اند ، مثالی کوچک از این مدعی است . البته نگاهی دقیق به پژوهشهای میدانی صورت گرفته در این خصوص هم نشان می دهد که در طی سی سال گذشته منزلت اجتماعی این شغل در ایران نسبت به دیگر مشاغل رو به کاهش بوده و روندی نزولی داشته است .

در خصوص بخش دوم سؤالتان نیز باید عرض کنم که متاسفانه روند کاهشی منزلت و پایگاه اجتماعی این شغل بر روی جایگاه حرفه ای آن نیز تأثیر گذار بوده است و می شود گفت که بین آنها یک رابطه علت و معلولی برقرار است . زیرا فرایند کاهش منزلت حرفه معلمی ، نتایج زیانباری همچون احساس سرخوردگی و اضطراب شغلی ، کاهش انگیزش شغلی ، کاهش احساس تعلق شغلی، بروز نارضایتی در میان معلمان به صورت اعتصاب ، اعتراض و کاهش تأثیر نقش الگویی معلمان برای دانش آموزان و .... را در بر خواهد شد . از این رو به تبع روند نزولی پایگاه اجتماعی حرفه معلمی ، پایگاه حرفه ای آن نیز از آن متأثر بوده است .

ف: شما دستی هم در یادداشت نویسی و کارهای رسانه ای در حوزه آموزش داشته و دارید ، عملکرد رسانه ها درباره نقش و جایگاه معلمان به ویژه خواسته های صنفی آنها را چگونه ارزیابی می کنید ؟

پ: همانطور که بر همگان روشن است رسانه تنها ابزاري است در کنار سازمانها و نهادهاي جامعه، که چنانچه سازمانها و نهادهایی به وظیفه ي خود عمل ننمایند، میتواند موضوعات را به آنها گوشزد نمایند و آنها را در بعضی موضوعات با خبر نمایند یعنی با نظارتهاي غیر مستقیم، مدل پاسخگویی را در سازمانها به ویژه در سازمانهایی همچون آموزش و پرورش که دچار پسافتادگی هستند ، تغییر دهد . بر این اساس بدون تردید رسانه هاي ارتباط جمعی در انعکاس و درک خواسته ها و مطالبات صنفی معلمان می توانند نقش یاری رسان را ایفا کنند و رابط میان معلمان و مجموعه دولت و حتی حاکمیت باشند و یا بالعکس . با این مقدمه ، در خصوص پرسش شما به نظرم به در بررسی عملکرد رسانه ها در خصوص فعالیتهای صنفی معلمان بهتر است نوعی تقسیم بندی بر مبنای وابستگی و عدم وابستگی رسانه به حاکمیت را در نظر گرفت . بر این مبنا منظور از رسانه ، می تواند رسانه هایی باشد که وابسته حاکمیت نیستند و توسط افراد حقیقی و خود کنشگران صنفی و مدنی اداره می شوند مانند رسانه های موجود در فضای مجازی همچون کانالهای تلگرامی ، اینستاگرامی و توییتری و.... معلمی که مطالبات وکنشهای صنفی معلمان از جمله اعتراضات و تحصنهای شکل گرفته ، وضعیت معلمان زندانی ، دانش آموزان و یادداشتهای معلمان .... رخدادهای حوزه آموزش و پرورش و به طور کلی جنبش معلمان را اغلب بدون کم و کاست انعکاس می دهند. همچنین منظور از رسانه  می تواند منظور رسانه های وابسته به حاکمیت و دولت (تأکید بر مطبوعات و سایتها ) باشد که با رعایت خط قرمزهایی در جهت انعکاس این خواسته ها و مطالبات صنفی در برخی حوزه ها از جمله انتشار پاره ای از یادداشتهای صنفی و آموزشی معلمان ، انعکاس اخبار مربوط به مجموعه آموزش و پروش و تغییرات آن ، تدوین گزارشهایی در حوزه آموزش و پروش و نیز تدوین گفتگوههایی با کارشناسان آموزشی ، معلمان ، مدیران و مسئولان آموزش و پرورش تلاشهایی داشته و تا حدی کارنامه و عملکرد قابل قبولی از خود به جای گذاشته است اما همین رسانه ها در دیگر حوزه ها همچون انعکاس وضعیت معلمان زندانی ، انتشار برخی یادداشتهای صنفی ، مصاحبه ها و اخیرا شفاف سازی در خصوص مسأله مسمومیتهای دانش آموزان ، گزینشی و یا اصطلاحا دست به عصا عمل کرده است . در هرصورت نکته حائز اهمیت در این میان این است که آنچه که بیشتر این رسانه ها را ملزم به انعکاس مطالبات و خواسته های صنفی معلمان می کند ، حضور مطالبه گرانه خود معلمان در میدان است که امکان نادیده گرفتنشان را از هر رسانه ای با هر نوع وابستگی سلب می کند .

 

ف: همچنان که فرمودید شما گام نهایی دوره ارشد رشته مطالعات زنان را بر می بردارید ، به عنوان یک معلم خانم چه دشواری هایی را پیش روی خود و دیگر معلمان زن می دانید ؟ و راهکار شما برای پشت سر گذاشتن این دشواری ها چیست ؟

پ: دشواری هایی که زنان معلم با آن مواجه هستند را می توان در دو بخش تقسیم بندی کرد . بخشی از این دشواری ها ، مسائل و معضلاتی است که همگی معلمان و در نتیجه زنان معلم فارغ از جنسیتشان با آن دست به گریبان هستند و در پرسشهای پیشین به برخی از آنها اشاره شد و بخشی دیگرشامل دشواری ها و چالشهایی از جنس دیگر است که زنان معلم صرفا به واسطه جنسیتشان با آنها مواجه هستند . دشواری هایی که می توان گفت حاصل تقاطع زن بودگی و معلم بودن آنهاست . از جمله مهم ترین این دشواری ها در حال حاضر ، احساس ناامنی و اضطرابی است که در مدارس دخترانه به دنبال مسمومیتهای شیمیایی رخ داده ، در معلمان و دانش آموزان شکل گرفته و محیط کار را برای آنان نا امن ساخته است به طوری که این مسأله در کنار دیگر معضلات موجود در محیط کار ، معلمی را برای آنان سخت تر از گذشته کرده است . رویدادی که در حقیقت نوعی تجاوز و تعدی به محل کار این زنان و نوعی خشونت آشکار علیه آنان به حساب می آید و هر روز متاسفانه اخباری از موارد جدید این تعدی در مدارس دخترانه و محل کار این زنان به ثبت می رسد .

از دیگر دشواری ها و چالشهایی که از نظر من زنان معلم با آن مواجه هستند ، نادیده گرفتن توانایی های آنان در حوزه های مدیریتی ( به غیر از مدیریت مدارس ) در آموزش و پروش است به طوریکه همواره سهم آنها در سطوح بالای مدیریتی در این مجموعه اندک و ناچیز بوده است به بیان دیگر در این حوزه  ، این زنان همواره در معرض نگاههای جنس دومی از سوی بالادستان خود قرار داشته اند . این زنان شاغل در بحث پیشرفت و ارتقای شغلی خود همواره با سقف شیشه ای مواجه بوده اند و عدالت سازمانی و یا بهتر است بگویم عدالت رویه ای در مورد آنها در سطح بسیار پایینی در مجموعه آموزش و پرورش برقرار بوده است . همانطور که می دانیم وجود الگوهای زنانه ، شناخت مدارج ارتقای شغلی و فرصت شبکه سازی برای زنان از پارامترها و متغیرهای مهم در درک و ایجاد عدالت رویه ای در ارتقای زنان شاغل در سازمانها است که متاسفانه هر سه پارامتر و متغیر در مجموعه آموزش و پرورش فاقد بسترهای مناسب جهت بروز و ظهور می باشند.

در تبیین این مسأله با استناد به نظریه ساختیابی گیدنز هم می توان بر روی مسأله ساخت ( ساختار مردسالاری حاکم در مجموعه آموزش و پروش ) دست گذاشت و هم برروی عامل ( یعنی خود زنان معلم به عنوان کنشگران فعال در این ساختار) که همواره این دو بر یکدیگر اثر گذاشته و  منجر به بازتولید یکدیگر در بستر آموزش و پرورش شده اند . به منظور روشن تر شدن بحث در اینجا به بحث طرحواره های جنسیتی و نقش آن در این چالش پیش روی زنان معلم اشاره خواهم کرد . همانطور که می دانیم طرحواره های جنسیتی که در فرایند جامعه پذیری در افراد شکل میگیرد ، در شکل گیری ادراک و تعریف زنان از زن بودن خود و نقشهایی که در زندگی خصوصی و اجتماعی می توانند عهده دار شوند تأثیر بسزایی دارد . از این روی این طرحواره ها در شکل گیری درک زنان از رابطه میان متغیرهای الگوهای زنانه ، مدرج ارتقای شغلی و فرصت شبکه سازی با مسأله عدالت رویه ای در محیط کار  نیز نقش مهمی دارد . به عنوان مثال طرحواره های جنسیتی سنتی که به لحاظ ماهیت بیشتر معطوف به درگیر شدن زنان در نقشهای سنتی در قالب همان خانه داری و فرزند داری است ، فرصت شبکه سازی که به معنای امکان برقراری روابط گسترده ، وسیع ، حمایتی و کاری برای انجام اثر بخش امور است را از زنان در محیط کار می گیرد . از این رو زنان حتی در دنیای کار و شغل ، به واسطه نقشهای سنتی و تاریخی خویش ، فرصت زیادی برای برقراری روابط گسترده با همکاران خود برای هرچه اثربخش تر شدن کار و عملکردشان را ندارند در حالیکه اگر زنان فرصت پیدا کنند تا روابط گسترده و وسیعی در کلیه سطوح در یک سازمان برقرار کنند به طور طبیعی قادر خواهند بود تا بر تصمیمات به اشکال مختلف تاثیر بگذارند و این باعث افزایش عدالت رویه ای در خصوص آنان می شود به ویژه وقتی که دارای این تفکر باشند که آنان هم مانند مردان می توانند به پستهای بالای مدیریتی دست یابند . از طرف دیگر از آنجایی که در طرحواره های جنسیتی سنتی ، مدارج ارتقای سازمانی ، امری مردانه تلقی می شود، به طور طبیعی زنان دارای این طرحواره ها توجه چندانی به مدارج ارتقای شغلی نمی کنند. به طور خلاصه می توان گفت طرحواره های جنسیتی که طی فرایند جنسیت پذیری تحت تاثیر شرایط فرهنگی ، تعلیم و تربیت و حتی مشاهده شکل میگیرند ، بسیاری از رفتارها و انتخابهای زنان را در محیط کار متأثر می سازد. به عنوان مثال وقتی زنان از کودکی این باور را می پذیرند که بیشتر نقش مراقبتی و پیرو داشته باشند ، به طور طبیعی از تلاش برای دستیابی به مدارج شغلی باز می مانند. بر مبنای این تحلیل با در نظر گرفتن دوگانه ساخت و عامل و اثر گذاری هر دو بر هم ، به نظرم یکی از راههای برون رفت از این چالش ، می تواند رشد آگاهی ، توسعه و افزایش سطوح گوناگون توانمندی و به دنبال آن مطرح نمودن این مطالبه از سوی زنان معلم در کنار دیگر مطالبات صنفی خود باشد .

 

ف: شما همسر محمد حبیبی ، یکی از خوشنام ترین و کوشاترین معلمان صنفی ، هستید ، نخست توضیحی در مورد پرونده تازه ایشان بفرمایید و کمی برای ما درباره دشواری های خود و خانواده های به ویژه همسران دیگر معلمان دربند توضیح دهید .

پ: همانطور که می دانید ایشان در روز شانزدهم فروردین ماه امسال با اتهامات انتسابی چون اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی و تبلغ علیه نظام توسط مأموران اداره اطلاعات غرب استان تهران متاسفانه با اعمال خشونت باز داشت شدند و از آن موقع تا کنون در بند انفرادی 209 بسر می برند . شعبه رسیدگی کننده پرونده ایشان شعبه یک بازپرسی شهریار می باشد که متاسفانه علی رغم مراجعات من به این شعبه تا کنون پاسخ روشنی در خصوص وضعیت پرونده ایشان دریافت نکردم . خود ایشان هم از زمان بازداشت تاکنون تنها دوبار تماس آنهم کوتاه داشته اند. بنابراین در حال حاضر هیچ گونه اطلاع درست و دقیقی در خصوص پرونده ایشان در دست ندارم .

در خصوص بخش دوم پرسش تان باید بگویم یکی از قسمتهای بسیار دشوار این وضعیت برای خانواده های معلمان دربند ، بسر بردن در وضعیت بی خبری از وضعیت فرد بازداشت شده در ایام نگهداری او در بند انفرادی می باشد در حالیکه مطلع شدن خانواده از وضعیت زندانی و برقراری تماس با خانواده از طرف فرد زندانی ، از حقوق قانونی متهم و خانواده اوست . بارها برای من و دیگر خانواده های محترم معلمان دربند پیش آمده است که علی رغم مراجعات مکرر به دادسرا و طی مسیری طولانی ، هیچ گونه پاسخی از شعبه رسیدگی کننده پرونده دریافت نمی کردیم و این مراجعات مکرر متاسفانه باعث هدردادن انرژی روانی و حتی جسمانی زیادی از خانواده ها می شد و در این میان آنچه که سختی کار را دوچندان می کند این است که همزمان که در راهروههای دادگاه و دادسرا هستی ، با خود مرور می کنی که به کدامین گناه و جرم همسر معلمم باید اکنون دربند باشد و تو در انتظار شنیدن یک پاسخ ، ساعتها بر روی صندلی انتظار در این راهروها بنشینی و دست آخر هم بدون دریافت پاسخی روشن ، به خانه برگردی. در کنار این دشواری های حضور و پیگیری قضایی ، عدم حضور همسر در زندگی خانوادگی و محول شدن تمام مسئولیتهای زندگی بر دوش یک نفر ، همه جوره فشار و سختی های زیادی را تحمیل می کند و این وضعیت در حالت داشتن فرزند و یا فرزندانی کار را سخت تر و فشاری مضاعف تر و دو چندان را بر همسران معلمان دربند وارد خواهد ساخت .

 

ف: جایگاه کنشهای صنفی معلمان در کلیت خواسته های سیاسی – اجتماعی جامعه ، که یکی از دغدغه های اصلی محمد حبیبی هم هست ، را چگونه ارزیابی می کنید ؟

پ: همانطور که می دانیم در سالهای اخیر یکی از زمینه های اصلی برای بروز موجهای اعتراضات شهری و اعتصابات، همواره زمینه های اقتصادی و حوزه‌ی مطالبات معیشتی بوده است و این حوزه همچنان از حوزه های بسیار محتمل برای شکل گیری خیزشهای اعتراضی خواهد بود . اعتراضات این حوزه حتی توانسته است با خیزشهای اعتراضی دیگر همچون خیزش اعتراضی موسوم به جنبش مهسا پیوند مستقیم و غیرمستقیم برقرار ‌کند و اثر تشدید کنندگی داشته باشد به گونه ای که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران یکی از زمینه های اصلی جنبش مهسا همان ، زمینه های اقتصادی و مطالبات معیشتی بوده است .نگاهی دقیق به شرایط جامعه و رصد عرصه های مطالبه گری شکل گرفته در پیش از رخداد جنبش مهسا ، نشان می دهد که یکی از مهم ترین گروههای مطالبه گر که همواره در میدان کنش ورزی حضور پررنگ و مهم داشته اند ، معلمان بوده اند و دهها تجمع اعتراضی و تحصن از سالهای پیش به ویژه در سال 1400 برگزار کردند و به این ترتیب در این سالها با حضور پررنگ خود در میدان و نیز هزینه های که متحمل شدند ، چراغ کنش ورزی و مطالبه گری را در سطح جامعه روشن نگه داشتند و بدین ترتیب یکی از آغاز گران حرکت در جهت شکل گیری جامعه مدنی به عنوان جامعه مطالبه گر و پرسشگر در این سالها بوده اند. جامعه مدنی که وجود مقتدر آن به عقیده بسیاری از صاحب نظران و جامعه شناسان تنها نقشه راه رسیدن به دموکراسی و نیز ماندن در مسیر دموکراسی خواهی در هر جامعه ای است . بر همین اساس می توان گفت که تشکلهای صنفی ، اتحادیه های سندیکایی و نیزکنشهای صنفی و سندیکایی ذیل آنها ، با ویژگی هایی که این تشکلها را متعین می کند از جمله حفظ استقلال خویش وعدم وابستگی به دسته جات سیاسی و یا سازمانها و نهادهای دولتی و حکومتی ، نقش بسیار موثری در شکل گیری و یا تقویت جامعه مدنی و در نتیجه گام برداشتن در مسیر دموکراسی خواهی ، خواهند داشت .

ف: نظرتان درباره رتبه بندی چیست ؟

تا کنون بحث و گفتگوهای زیادی درباره کم و کیف و چگونگی اجرای طرح رتبه بندی به وِیژه از سوی کارشناسان آموزشی در رسانه های مختلف صورت گرفته و منتشر شده است و بیان آنها صرفا تکرار مکررات است .اما آنچه که برای من به عنوان یک معلم کاملا مشهود است این است که نگاهی به پروسه ده و اندی ساله این طرح از زمان مطرح شدن تا اجرای به شدت ناقص آن  نشان می دهد که اساسا به دلایل گوناگون از ابتدا در مجموعه دولت و مجلس ، اراده ای برای اجرای این طرح و ذینفع کردن معلمان از مزایای این طرح وجود نداشته است و ندارد . عملا در این سالها ، با مطرح کردن این طرح و نیز خریدن زمان به بهانه نظام مند کردن آن ، معلمان را مشغول و معیشت آنها را همچنان در سطحی پایین تر از خط فقر نگه داشتند . هر بار هم که به اسم رتبه بندی مبلغی را به حقوق معلمان اضافه کرده اند ، صرفا تمهیدی بوده است در جهت کاهش نارضایتی معلمان و گونه ای ترمیم نمودن دریافتی آنها به منظور جلوگیری از عمیق تر شدن گپ میان دریافتی معلمان و خط فقر رسمی اعلام شده توسط منابع رسمی .

اخیرا هم همانطور که مطلع هستیم کارکنان بسیاری از دستگاهها و وزارتخانه ها از مزایای برقراری فوق العاده ویژه بهره مند شده اند اما معلمان ازجمله کارکنانی بوده اند که از این مزایا بی بهره مانده اند . در کنار همه این بدیهیات آنچه که روشن و بدیهی تر می نماید این است که تا زمانی که مسأله معیشت معلمان حل نشود ، ذیل آن بسیاری از مسائل مهم و کلیدی این وزارتخانه و دستگاه تعلیم و تربیت همچنان حل نشده باقی خواهد ماند و معلمان به عنوان یکی از کنشگران و بازیگران اصلی عرصه مطالبه گری همچنان در میدان باقی خواهند ماند .

 

 

 

ف: به عنوان پرسش پایانی در جایگاه معلمی موفق در آموزش تخصصی خودتان و هم کنشگری مدنی مهم ترین ویژگی جوانان امروز که پرچم دگرگونی های اجتماعی را در دست دارند را چه می دانید ؟

پ: مهم ترین ویژگی نوجوانان و جوانان امروز بنا بر مواجهه ای که به وفور با آنها در مدرسه داشته و دارم همان روحیه پرسشگری و استدلال خواهی در مورد قواعد ، قوانین و هنجارهای موجوددر عرصه های مختلف زندگیشان است که این ویژگی اغلب روحیه ساختارشکنی در آنها را نیز به همراه داشته است . عموما گفته می شود این نسل ،  نسلی است که دغدغۀ لذ ت جویی برای شادی بهتر و سبک زندگی دلخواه خود را دارد ، حتی اگر این سبک زندگی با هنجارها و خواست های کلان در تضاد و تقابل باشدکه این دغدغه به نظر من از همان روحیه پرسشگری و استدلال خواهی آنها ناشی می شود ، روحیه ای که ساختارهای موجود در زندگی را به چالش می کشد . که البته این خود نیز متأثر از روندهای جهانی شدن و زیست فناورانه آنها ست که مدام آنها را در معرض سبک زندگی جهانی قرار می دهد. این نوجوانان ازطریق رسانه های اجتماعی مختلف مانند اینستاگرام ، یوتیوب و ....به شبکه ای متصل هستند که بسیار وسیعتر از شبکۀ ارتباطی نسهای پیشین است. جهان اجتماعی آنها دیگر از دایرۀ خانواده و دوستان نزدیک فراتر رفته و به عنوان منبعی برای دریافت اطلاعات ، نظرات و شکل دهی به باورهای آنها ایفای نقش می کند.

https://t.me/farhizesh_mag

Report Page