گرامی باد 8 مارس روز جهانی زنان

گرامی باد 8 مارس روز جهانی زنان

بیانیه مشترک دختران آفتاب ارومیه و کمیته‌ی جوانان انقلابی سرخ مهاباد

روایت رنجی در حاشیه


این یک درامای تخیلی نیست و هدف از این متن نیز دراما سازی با رنج نیست. هرچند زیست واقعی زنانِ این سرزمین خود یک تراژدیِ خوفناک است که شاید اگر یک زن اروپایی که تاریخ کلیسا و زنان را نمی‌داند، اگر روایت زنان این سرزمین را بشنود شاید بنظرش داستانی تخیلی بیاید. هدف از نگارش این متن نگاهی عمیق‌تر به مسئله‌ی زنانی است که صدایی ندارند تا کسی صدایشان را بشنود و همچنین تاملی درباره‌ی اینکه چطور این زن می‌تواند از قهقرای جهنمی‌ای که در آن گرفتار است به سوژه‌ی انقلابی بدل شود و بتواند خود را بعنوان یک انسان برابر با مرد در ساحتِ جامعه بازتعریف کند و به این باور برسد که می‌تواند در تمام امور جامعه نقش موثر و عامل را داشته باشد.

این روایت نه یک زن بلکه زنانی است که نمی‌توانند خود راویِ داستانِ زندگی‌شان باشند و حتی نمی‌دانند که مورد ستم هستند، چون باور کرده‌اند که زن بودن همین است. این روایتِ زیرین‌ترین لایه‌های اجتماعیِ طبقه‌ی پرولتاریا است.

ابتدا قرار بود مصاحبه‌ای کوتاه با زنان بصورت اتفاقی ترتیب دهیم، ولی هیچ زنی حاضر نیست بدون اینکه زمان زیادی از ارتباط گذشته باشد و احساس امنیت کند، خود را یا پاسخ این پرسش را "زن بودن چطور است" را بیان کند. زنان زیادی نیز بخاطر فرهنگ سنتی قابل دسترس نیستند و آن‌هایی نیز که متوجه‌ی مستند کردن می‌شوند، بخاطر عدم امنیت، قدرت بیان خود را از دست می‌دهند.

باید به گفته‌ها و روایت‌های بریده بریده اکتفا کرد.

یک زن در شرایط سختی بسر می‌برد و شوهر در خارج از خانه نیازهای جنسی خود را تامین می‌کند و در خانه با آن زن پرخاشگری می‌کند. آن زن حق طلاق ندارد و مهریه‌ی آن چنانی هم ندارد که از آن بعنوان اهرم فشار استفاده کند. خانواده‌ی پدریِ قدرتمندی نیز بعنوان پشتیبان ندارد که زن به آن پناه ببرد. چون ازدواج و خانواده‌داری هم بعنوان تمام دستاورد و موفقیت در ذهنش تعریف شده است، از آینده می‌ترسد که نکند دوباره نتواند ازدواج کند و کسی وی را "نگیرد". بچه‌ای نیز دارد که دل کندن از آن برایش سخت است و چون خود بعد طلاق سرپناهی ندارد حتی اگر حضانت فرزند را بدست بیاورد، نمی‌تواند مسئولیتش را قبول کند. به کار خانه‌داری مشغول است. می‌شوید، می‌پزد، جارو می‌زند، بچه‌داری می‌کند و اگر در روستا باشد کار طویله را نیز انجام می‌دهد و اگر در شهر باشد و کمی خوش‌شانس همراه دسته کارگران فصلی به کار وجین، چیدن باغ و برداشت نخود می‌رود. نه آنکه در باورش این کارها وظیفه باشد. چون بدنبال وظیفه، حق می‌آید. کار خانگی نه بعنوان وظیفه، بله بعنوان ماهیتِ زن بودن، تعریف شده است. و باور کرده، که زن بودن همین است. باید بماند و بسازد. قبل از ازدواج فکر می‌کرد که اگر ازدواج کند، رنجش تمام می‌شود و خوشبخت می‌شود. ولی آن که طبق سنت، دختر در خانه‌ی پدر، مهمان است، در شرایطی که هیچگونه آزادی‌ای ندارد و ناموسِ پدر، برادر، و سایر مردانِ ایل است و این ناموس داری مانند یک ژاندارم همیشه در گوشه‌ی ذهنش است، چطور می‌تواند انتخاب درستی داشته باشد که از روی شناخت، درک و علاقه باشد. در بین گزینه‌ها یا خواستگارهای موجود یکی را مجبور انتخاب می‌کند و در آینده نیز بعد از ازدواج وقتی زندگی به جهنم تبدیل شد، همان انتخابِ سلبی، ابزارِ تحقیر و سرزنش می‌شود. زنگ می‌زند به خانه‌ی پدر و می‌گوید: من دیگر نمی‌توانم تحمل کنم. در جواب می‌گویند: خودت انتخاب کرده‌ای. و شروع سرزنش‌ها؛ مگر من از اول بهت نگفتم...

آن زن خودکشی می‌کند. و این داستان بسته می‌شود. و کسی نیز نمی‌گوید چرا خودکشی کرد.

اتکا به یک نیروی مادی


همه‌ی این زنان در این شرایط خودکشی و مدارا نمی‌کنند و با آگاهی به وجود نیروهایی که می توانند موقتا پناهگاهی برای آن‌ها باشند، وارد این نیروها می‌شوند. و این نقطه‌ی عطف تاریخی مسئله‌ی زن است. زنان بدون اتکا به یک نیروی مادی مسلح که می‌تواند از آنان حمایت و محافظت کند، نمی‌توانند که از تمام سپرهای حفاظتی مردسالارِ جامعه‌ی سرمایه‌داری به سلامت عبور کنند. تجربه‌ی این امر را می‌توان در کمون پاریس، انقلاب اکتبر و انقلاب 57 ایران و ورود زنان به نیروهای انقلابی جستجو کرد. و این مسئله، شاکله‌ی هدفمندِ این بیانیه است. زنان برای رهایی از تمام مناسبات ارتجاعی‌ای که بعد از پیدایش مالکیت خصوصی پدید آمدند و موجب ستم بر زن شدند به تشکلی نیاز دارند که هم بنا به مواضع ایدیولوژیک به رهایی و برابری زنان باورمند باشد و هم مسلح به یک نیروی مادی باشد که بتواند از زنان دفاع کند. نکته‌ی حائز اهمیت آن است که امروز دیگر نیاز نیست که نیروهای برابری‌خواه از صفر شروع کنند. تجربه‌ی بیش از یک سده مبارزه برای رهایی زنان از قید مناسبات ارتجاعی و فداکاری هزاران انسانِ انقلابی در سراسر جهان، چراغ راه ما در کوردستان، ایران و سراسر جهان هستند. اگر امروز زنان در زیر حاکمیت جمهوری اسلامی نمی‌توانند در محیط خانه و اجتماع، با مناسبات ارتجاعی روبرو شوند، در صورت وجود یک تشکل مادی که بتواند از آنان حمایت و دفاع کند، همان زن خانه‌دار زیرین‌ترین لایه‌ی طبقه‌ی کارگر با اتکا به تشکل انقلابی، تبدیل به سوژه‌ی انقلابی می‌شود. آنچه امروز ضروری است، ایجاد شرایطی برای شکل‌گیری این تشکل انقلابی است و این امر بدون کار و حضور زنان و مردانِ پیشرو و انقلابی و حضور مداومشان در بین توده‌های مردم در جهت روشنگری و سازماندهی، ممکن نیست.

مسئله‌ی بعد، مسئله حفظ دستاوردهای انقلاب بعد از سرنگونی دولت و مناسبات موجود است. اگرچه پیدایش مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و تبدیل زن به عنصر خانه و منفعل، باعث نابرابری زنان و مردان شد ولی این پدیده در طی یک فرایند تاریخی درازمدت شکل گرفت و اکنون نیز که مناسبات مبتنی بر مالکیت خصوصی به پیچیده‌ترین شکل ممکن چه به لحاظ مادی و چه به لحاظ ایدیولوژیک زنان را تبدیل به کالای قابل مصرف کرده‌اند، مناسبات مردسالار و سرمایه‌سالار جان‌سخت‌تر از آن شده‌اند که به یکباره بعد از لغو مالکیت خصوصی الغا شوند و احتمال بازتولید آن‌ها به تمامی از بین برود. با استناد بر این استدلال در کنار تشکل انقلابی، به فراکسیون یا شوراهای مدافع زنان نیاز است که از قدرت قهر مادی برخوردار باشند و تا محو آخرین بقایای سرمایه‌داری و فرهنگ کالاوارگیِ زنان، از دستاوردهای انقلاب در رابطه با رهایی زنان محافظت کنند. در ادامه‌ی این بیانیه بار دیگر مرزبندی خود را با فمنیسم لیبرال و جریانات رفورمیست که ریشه‌ی ستم جنسیتی را نه در ساختار سرمایه‌داری مبتنی بر مالکیت خصوصی و سنت‌ها و فرهنگ‌های برآمده از آن بلکه در ضدیت با مرد جستجو و تعریف می‌کنند، اعلام می‌کنیم.


روز هشتم مارس، روز مبارزه برای رهایی زنان و همچنین یاد انسان‌های فداکاری که در راه برابری و آزادی انسان‌ها جان باخته‌اند را گرامی می‌داریم. در انتها همکاری دو تشکل انقلابی "دختران آفتاب ارومیه" و "کمیته‌ی جوانان انقلابی سرخ مهاباد" را بعنوان دستاوردی انقلابی در راستای تقویت همگرایی بین نیروهای انقلابی، شادباش می‌گوییم.


دختران آفتاب ارومیه

کمیته‌ی جوانان انقلابی سرخ مهاباد

15 اسفند 1402

Report Page