کودتای اول

کودتای اول

دکتر کریم سلیمانی

نگاهی به پروسه سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمریکا - قسمت سوم

کودتای اول (۳خرداد ۱۳۳۱ - ۷ تیر ۱۳۳۱)، از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمريکا: "اسناد سخن می‌گویند، برگردان دکتر احمد علی رجائی و مهین سروری، جلد اول، تهران: قلم، ۱۳۸۳"

پس از ملی شدن صنعت نفت ایران، دولت انگلستان در تاریخ ۴ خرداد و نیز ۳۱ خرداد ۱۳۳۰ از دولت ایران به دیوان دادگستری شکایت کرد و تقاضا نمود، دیوان، دولت ایران را از اجرایی کردن قانون ملی شدن نفت باز دارد. دولت ایران طی لایحه‌ای صلاحیت رسیدگی به اختلاف میان دولت ایران و شرکت نفت را نپذیرفت و از کارکنان خارجی شرکت نفت خواست تا ۱۱ مهر ۱۳۳۰ ایران را ترک کنند. به همین دلیل دولت انگلیس در تاریخ ۵ مهر ۱۳۳۰ از شورای امنیت سازمان ملل درخواست کرد که ایران را از این اقدام باز دارد.

در پی شکایت دولت انگلیس، دکتر محمد مصدق به همراه عده‌ای به نیویورک رفت و در جلسات شورای امنيت در فاصله روزهای ۲۲ تا ۲۶ مهر از حقوق ملت ایران دفاع جانانه‌ای انجام داد و دولت انگلیس در شورای امنیت ناکام ماند. شورای امنيت موضوع دعوای انگلیس و ایران را به دیوان بین‌المللی ارجاع داد.

دولت ایران در ۱۵ بهمن ۱۳۳۰ لایحه‌ای را به دیوان تسلیم کرد و قویا منکر صلاحیت دیوان در رسیدگی به شکایت انگلستان شد. در نهایت دیوان لاهه در روز ۱۹ خرداد ۱۳۳۱ رسیدگی به شکایت دولت انگلیس علیه ایران را شروع و در ۳۱ تیر به نفع ایران رای داد. از از ۱۴ قاضی دیوان ۹ نفر از جمله سر آرنولد مک‌نیر، قاضی انگلیسی به نفع ایران رای داد. (فؤاد روحانی، زندگی سیاسی مصدق، تهران: زوار، ۱۳۷۹، ص۲۷۵-۲۷۱)

تصور کنید در حالیکه کشتی‌های جنگی انگلستان در برابر پالایشگاه آبادان مستقر و این شهر را در محاصره دریایی داشتند و از طرف دیگر دولت این کشور از ۴ خرداد ۱۳۳۰ با شکایت علیه ایران، ابتدا در دیوان لاهه، سپس شورای امنیت و پس از آن، مجددا در دادگاه لاهه، یک جنگ تمام عیار حقوقی در سطح مناسبات بین‌المللی را به راه انداخته و اوج آن در روزهای خردادماه ۱۳۳۱ بود، دکتر مصدق می‌بایست در این جنگ نابرابر، به مصاف حریف قدر قدرت می‌رفت. او که داشت آماده می‌شد تا در روز ۶ خرداد ۱۳۳۱ تهران را به قصد لاهه ترک نماید، درست ۳ روز پیش از این تاریخ، در سوم خرداد پروسه کودتا(ی اول) با ابتکار قطعی شاه و وزیر دربار او، حسین علاء، آغاز می‌شود.

تصور آن حتی پس از سالیان درازی که از آن رخداد گذشته است، هنوز سخت و دردناک است. یک نخست‌وزیر قانونی با مجموعه‌ای از بیماری‌های کهنه و مزمن که از جوانی همچون همزادی او را رها نمی‌کرد و در ایامی که با شور و شوق وصف‌ناپذیر، نه تنها در لاهه، بلکه در صحنه جهانی در مقام دفاع از منافع و حاکمیت ملی ایرانیان، عصا به دست و لنگان لنگان، اما استوار در تلاش بود، پادشاه ایران در تهران در صدد است تا با همکاری دو سفارت امریکا و انگلیس بر علیه این پیرمرد فرتوت کودتا کند‌....

۱. سند شماره ۱۷۵ (۲۴ مه ۱۹۵۲ برابر با ۳ خرداد ۱۳۳۱)

هندرسن می‌نویسد وزیر دربار، حسین علاء، از او درخواست ديدار کرد و "با ابراز نهایت اعتماد به من گفت که می‌خواست به طور بسیار محرمانه درباره مسئله‌ای که شاه با آن روبروست" گفتگو کند. (ص۵۹۳)

علاء از هندرسن می‌پرسد، آیا شاه باید قبل از ۲۷ مه (۶ خرداد) که مصدق احتمالا عازم لاهه است، باید اقداماتی به جهت برکناری او انجام دهد؟(ص۵۹۴) در این گفتگو، هندرسن و علاء به این نتیجه می‌رسند:

ما قانع شده‌ایم که با توجه به روش استوار و محکمی که از سوی مصدق در رویاروئی با دولت انگلیس اتخاذ شده هیچ گونه توافقی در مسئله نفت تا زمانی که مصدق به عنوان نخست‌وزیر بر سر کار باشد، ممکن نیست. بنابراین برکناری مصدق از کار بنظر می‌رسد که پیش‌شرط برای دستیابی به راه‌حل مسئله نفت باشد.(ص۵۹۵)

۲. سند شماره ۱۷۶ (۲۸ مه ۱۹۵۲ برابر با ۷ خرداد ۱۳۳۱)

هندرسن در این سند توضیح می‌دهد که دیشب علاء به دیدار او آمده و راجع به مشاجره‌ای که میان مصدق با شاه بر سر دخالت ارتش و دربار در جریان انتخابات مجلس هفدهم، اتفاق افتاد، شاه هم جواب مصدق را به تندی داد. علاء با ذکر جزئیات، به هندرسن توضیح می‌دهد که مصدق از بابت این مشاجره روحیه‌اش را از دست داده بود.(ص۵۹۷)

رفتار علاء به گونه‌ای است که گوئی هندرسن محرم او و شاه است و نه نخست‌وزیر منتخب مردم. به واقع مصدق بیشتر از ملی شدن نفت به احیای حاکمیت ملی می‌اندیشید که وجود نداشت. اگر حاکمیت ملی وجود می‌داشت، می‌بایست شاه و علاء از مصدق حمایت می‌کردند، در حالیکه اسناد رسمی وزارت خارجه آمریکا به صراحت و به تکرار فراوان نشان می‌دهد، این‌ دو نفر در تیم امریکا و بریتانیا بودند.

علاء به هندرسن می‌گوید، شاه در نظر دارد مصدق را برکنار کند ولی از من خواسته که از شما بپرسم، آیا دولت آمريکا از مصدق حمایت می‌کند؟ هندرسن در پاسخ به خواسته علاء و شاه می‌گوید:

تا زمانی که مصدق به عنوان نخست‌وزیر بر سر کار می‌باشد، هیچ‌گونه راه‌حلی برای مسئله‌ی نفت یافته نمی‌شود.(ص۵۹۸)

در ادامه علاء بیان می‌دارد، شاه تصمیم گرفته است مصدق را برکنار کند ولی مایل نیست بدون مشورت هندرسن دست به این‌ کار بزند. به همین دلیل او را به نزد سفیر فرستاده است تا نظر او را درباره چگونگی برکناری مصدق بپرسد. علاء به هندرسن اصرار می‌‌ورزد که نظرش را درباره چگونگی برکناری مصدق به طور محرمانه به وی توضیح دهد. (ص۵۹۹)

۳. سند شماره ۱۷۸ (۶ ژوئن ۱۹۵۲ برابر با ۱۶ خرداد ۱۳۳۱)

هندرسن در این گزارش با یادآوری ملاقات‌ خود با علاء در ۵ مه ۱۹۵۲ (۱۵ اردیبهشت ۱۳۳۱) می‌نویسد علاء بیان داشت، شاه در فکر برکناری مصدق است ولی نمی‌داند که دولت آمریکا و انگلیس با دولت جانشین همکاری می‌کنند؟

علاء به عنوان محرم شاه چنان حقیرانه مسائل خود را مطرح می‌کند که گویی، هندرسن رئیس کشور است و او و شاه، مادون هندرسن هستند. سپس علاء سه گزینه جانشین مصدق را که مورد نظر شاه است، از نظر هندرسن می‌گذراند و از او می‌خواهد نظر خود را نسبت به قوام، حکیمی و منصور به عنوان جانشین احتمالی مصدق بدهد. (ص۶۰۶-۶۰۴)

در ادامه هندرسن می‌گوید طرفداران قوام هم در پی این بودند که یک جلسه محرمانه با من در منزل یک دوست مشترک داشته باشیم که من نپذیرفتم.(ص۶۰۷)

۴. سند شماره ۱۸۱ (۱۳ ژوئن۱۹۵۲ برابر با ۲۳ خرداد ۱۳۳۱)

سفیر آمریکا در تهران در سند ۱۸۱ گزارش می‌دهد، شاه او را برای روز ۱۲ ژوئن ۱۹۵۲ (۲۲ خرداد ۱۳۳۱) به کاخ خود دعوت کرده است. علا‌‌ء در محوطه کاخ قبل از این‌که هندرسن به ملاقات شاه برود، به استقبال او می‌آید، به وی می‌گوید شاه نسبت به برکناری مصدق دچار تردید شده است و با اصرار از هندرسن می‌خواهد که شاه را متوجه ضرورت برکناری فوری مصدق بکند. (ص۶۱۴)

هندرسن در این ملاقات، در حالیکه مصدق در دادگاه لاهه درگیر مذاکرات سخت با طرف انگلیسی است، شاه را به شکل باورناپذیری به عزل مصدق تحریک می‌کند. به شاه می‌گوید انتظار می‌رود با "همان قاطعیتی که در سال ۱۹۴۶" در آزاد سازی آذربايجان از خود نشان داد اینک در برکناری مصدق نیز از خود نشان دهد. (ص۶۱۶)

و برای شاه مهم‌ترین مساله صرفا این بود که در صورت برکناری مصدق، آیا آمریکا و انگلستان حاضرند که از دولت جدید حمایت کنند؟ (ص۶۱۶)

در انتهای این گفتگو، شاه درباره جانشینان احتمالی مصدق، از پنج نفر نام می‌برد: اللهیار صالح، بوشهری، منصور، قوام و حکیمی. ولی او بیشتر به صالح متمایل است. (ص۶۱۸)

دکتر کریم سلیمانی دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی


Report Page