کنش گفتگوهایی با روشنفکران، کنش_گفتگو سوم: احسان شریعتی
کانال دکتر احسان شریعتی![](/file/e6148ca1a686a8a76676e.jpg)
✅نامه دانشجویان، حاوی سه نکته کلیدی بود: یکی خطاب آنان به روشنفکران، دوم تشریح اینکه ما وارد مرحله تازهای شدهایم که نیاز به استراتژی جدیدی داریم و سوم، اینکه روشنفکران به صورت شخصی چه پروژهای برای مواجهه با وضعیت فعلی جامعه دارند. من سخن خودم را از نکته آخر شما آغاز میکنم. وظایف من به عنوان یک روشنفکر چیست؟ در ابتدا باید محدوده توان خودم را مشخص کنم و به قول رواقیون، میان آنچه در توان و اراده من است، با آنچه خارج از توان و اراده من است تفاوت قائل شوم. آنچه که خارج از اراده من است را باید تحمل کنم (مانند زندانیای که زندان را تحمل میکند) ولی آنچه در اراده محدود من هست را میتوانم تغییر دهم. یکی از اشکالات ما این بود که در گذشته تصور میکردیم هر کاری بخواهیم و اراده کنیم میتوانیم انجام دهیم. اما تجربه انقلابها و سایر تحولات سیاسی نشان داد که این گونه نیست و علیرغم مبارزههای فراوان و خونهای داده شده، باز هم بسیاری از کژیها و ناراستیها بازتولید شد. لذا ما هنوز به بسیاری از مطالبات اولیه خود، مانند عدالتخانه و حاکمیت قانون دست پیدا نکردهایم. باید راه تازهای را در پیش بگیریم و افق آینده خود را مشخص کنیم. چون مردم لزوماً درک روشنی از آینده ندارند. آنها معمولاً حال را با گذشته مقایسه میکنند. بدیهای گذشته را فراموش میکنند و خوبیها در یادشان میماند و نوستالژی ایجاد میشود. وظیفه روشنفکر و دانشجو این است که اتوپیا را به جامعه نشان دهد و در جهت تحقق آن بکوشد. در حال حاضر، دموکراسی یا حاکمیت قانون و [ارزشهایی از این نوع] برای ما نوعی اتوپیا محسوب میشود و ما جز در دورههای کوتاهی که در استبداد شکاف به وجود آمده، آن را تجربه نکردهایم. اکنون که از یک سو دولت ضعیف است و از سوی دیگر خود دولتمردان مخالف وضع موجود هستند، وظیفه و مسئولیت ما چیست؟
✅در آن دسته اموری که در اختیار من است، من به عنوان یک شخص با سابقه فرهنگی ـ تاریخی در جامعه دارای یک سرمایه نمادین هستم که میتوانم از آن برای هدف آینده جامعه، یعنی دموکراسی استفاده کنم. البته دموکراسی یک سیستم ایدهآل نیست، بلکه در بین سیستمهای موجود بهترین است. به عقیده من تئوکراسی واقعی همان دموکراسی است. آنچه در طول تاریخ از زبان مردم بیان شده، همان خواست خداست و مردم خلیفه خداوند هستند. از سوی دیگر، در علم سیاست و مدیریت نیز دموکراسی بهتر از هر سیستم دیگری جواب داده است. دموکراسی در غرب مسیر خونین پرفراز و نشیبی را طی کرده و به قول ژاک دریدا، هنوز به کمال خود نرسیده است. اما در کشور ما این تجربه نبوده و همیشه پادشاهی یا خلافت بدون تفکیک نهاد دین از نهاد سیاست وجود داشته است. جمهوری اسلامی هم که قرار بوده دموکراسی باشد، در خودش تناقض دارد. اساساً هر پسوندی برای جمهوری میتواند خطرناک باشد. حتی جایگزینهایی مانند جمهوری ایرانی (خطر ناسیونالیسم افراطی و راسیسم)، جمهوری لائیک یا جمهوری دموکراتیک، همگی معمولاً در صدد از بین بردن پسوند جمهوری هستند.
✅حال باید پرسید وظیفه من چیست؟ وظیفه من این است که آرمانهای خود را وارد زندگی روزمره کنم. دادن آگاهی و بینش به مردم در زمینه حقوق شهروندی، احترام به یکدیگر، پاسخگویی و شفافیت و... را از مسائلی که مردم روزمره با آن درگیر هستند شروع کنم. وظیفه ما پرداختن به مباحث فلسفی عمیق نیست، چرا که حتی بزرگترین فیلسوفان نیز در واقعیت زندگی میکردند. فیلسوفان انتزاعی مانند کسانی هستند که کاخی بزرگ میسازند ولی خود در یک آلونک زندگی میکنند و نمیتوانند در کاخ نظری خود زندگی کنند. ولی فیلسوف انضمامی از پیرامون خود شروع میکند، از مشکلات زندگی شهری، از محیط زیست و از سیاست روز. ما در مرحله سرنوشتسازی هستیم و به یک رویکرد تازه نیاز داریم. اما این خطر هست که با توجه به تهدیدات خارجی و عدم درک صحیح جامعه از آینده یا دچار فروپاشی شویم و یا دچار جنگ و یا دچار بازگشت به گذشته. عامل اصلی آن هم این است که روشنفکران ما تلقی درستی از آینده ندارند.
✅برای رسیدن به این هدف، باید سرمایه نمادین خود را به نیروی تغییر و فشار تبدیل کنیم. با توجه به موانع موجود و تجربیات ناموفق گذشته و بدبینیای که نسبت به احزاب و گروهها و سازمانها به دلیل کژکارکردها و انحرافهایی که در گذشته داشتند وجود دارد، باید تجربه کار جمعی در کشور مورد بازبینی قرار بگیرد. یکی از پدیدههایی که در جامعه ما وجود دارد و در لایههای مختلف آن نمود پیدا کرده است، فساد است. فساد یعنی مماشات با تصمیمات غلط که میتواند برای همه اتفاق بیفتد. وقتی من به پایاننامه دانشجوی دکتری که در حد فوق لیسانس هم نیست، نمره میدهم چون نمیتوانم در مقابل او یا سایر اساتید مقاومت کنم، این یعنی فساد. ساختارهای فاسد حتی بعد از فروپاشی یک سیستم هم دوباره بازتولید میشوند. پس چگونه میتوان با آن مبارزه کرد؟ به نظر من مهمترین قشری که میتواند با فساد مبارزه کند و در این مبارزه پیشگام باشد، قشر دانشجو و جوان است. (البته حتی دانشجویان هم میتوانند با مدرکگرایی یا تقلب دچار فساد شوند) چون دانشجویان و جوانان هنوز وارد سیستم نشدهاند که با گرفتن پست و مقام دچار انحراف شوند. پس همانطور که وقتی بدن دچار بیماری میشود، قسمتهای سالم بدن برای رفع آن بیماری بسیج میشوند، وقتی جامعه نیز دچار فساد میشود، باید از قشر پاک و سالم برای رفع آن فساد استفاده کرد.
✅از طرفی باید ببینیم که روشنفکر را چگونه باید تعریف کنیم؟ آیا روشنفکر صرفاً یک انسان فرهنگی است یا کسی است که به قول سارتر کسی است که در اموری که به او مربوط نیست دخالت میکند؟ تعاریف مختلفی از روشنفکر وجود دارد. اما آنچه مهم است این است که روشنفکر به دنبال گرفتن قدرت نیست. روشنفکر سیاسی به دنبال منافع جمعی از طریق سیاست است و نه به دست گرفتن قدرت.
✅در شرایط فعلی که کشور از یک سو با مسئله فقر و شکاف طبقاتی مواجه است و از سوی دیگر با اتمیزه شدن جامعه، از سوی دیگر قدرتهای خارجی ما را تحت فشار میگذارند و در داخل هم حاکمیت با بحران مواجه است و بحران تولید میکند، ما با یک فقدان مرجع اخلاقی ـ فکری در جامعه مواجه هستیم که نشان دهد، روش صحیح مبارزه چیست؟ در اروپا دولتها قوی هستند و لذا در هنگام پیش آمدن حوادث، مردم منتظر هستند تا دولت همه چیز را جبران کند، ولی در آمریکا، از آنجایی که مردم خودشان کشور را ساختهاند، در مواقع بروز حوادث منتظر دولت نمیمانند و خود برای رفع مشکلات اقدام میکنند. ما هم باید تصور کنیم دولتی وجود ندارد. چون دولتی که به نئولیبرالیترین شکل ممکن رفتار میکند، نمیتواند برای وضعیت حاضر که به جنگ بیشتر شباهت دارد و نیازمند سیاستهای خاص خود است، تصمیمگیری درستی داشته باشد. پس باید به دنبال ایجاد یک همبستگی ملی باشیم و آگاهیها را به جامعه منتقل کنیم. یکی از مشکلات ما این است که مبارزات ما در جامعه نهادینه نمیشود و آگاهیها مورد تجمیع قرار نمیگیرند و همه میخواهند از صفر شروع کنند. دانشجویان میبایست در فعالیتهای خود تجربیات گذشته را لحاظ کنند. از 16 آذر 1332 تا 25 خرداد 1388 ، بارها به دانشگاه حمله شده است. این تجربیات و خاطرات جمعی از طریق نهادها تبدیل به وجدان عمومی میشود و این وجدان عمومی اجازه تکرار آن را نمیدهد.
✅ممکن است در نگاه کشورهای همسایه و اطراف، ما در ایجاد امنیت خوب عمل کرده باشیم. خیلی از نیروهای محافظهکار درون حاکمیت هم به همین بهانه جلوگیری از جنگ داخلی و سوریهای شدن، دست به سرکوب میزنند. ولی ما به دنبال راه دیگری هستیم که به افکار عمومی بینش و جهت بدهیم و از نهادهای مدنی برای مقاومت و حرکت به سوی دموکراسی استفاده کنیم. از همین حرکت شما میتوان نطفه یک رویکرد تازه را بست. دانشجویان، گفتگوی خود با روشنفکران را به نمایش میگذارند، نمایشی که در بعضی مواقع باید اتفاق بیفتد. مثل سارتر که در اعتصاب کارگران اعلامیه پخش میکرد و دستگیر میشد. ما برای نشان دادن خود، به رسانه نیاز داریم. رسانههای خارجی که اصولاً تصویری کاریکاتوری از ایران نشان میدهند، رسانههای داخلی که مملو از سانسور هستند و تنها به تصدیق یا تکذیب اخباری که اتفاق افتاده و مردم از آن مطلع شدهاند میپردازند. ما علاوه بر اینکه باید متشکل باشیم، به رسانه هم نیاز داریم تا دیده شویم و صدای خود را به گوش مردم برسانیم. به قول دکتر شریعتی، باید مردم را خطاب قرار دهیم چون قدرت اصلی در دست مردم است و اگر مردم این را بدانند، جور دیگری عمل میکنند.
✅البته به این مسئله هم باید توجه داشت که جامعه استبدادی میان روابط، گسست ایجاد میکند. وقتی روشنفکران اطلاعات دقیق و درستی ندارند، نباید بیمحابا سخن بگویند. چون حتی دادن یک اطلاعات غلط میتواند موجب شود که اعتبار آن فرد کاملاً از بین برود. به همین دلیل است که در مواقع بروز بحرانهای اجتماعی یا سیاسی، اغلب، ابتدا سکوت پیشه میکنند و منتظر میمانند تا صحت اطلاعاتی که دارند تأیید شوند. این سکوت ممکن است سالها هم به طول بیانجامد، مثل مورد قتلهای زنجیرهای. اما روشنفکران در حوزههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میتوانند و باید با هم ارتباط داشته باشند. دموکراسی یک تخیل نیست و در کشورهای مختلف محقق شده است. اما برای رسیدن به آن باید به صورت عملی تمرین کنیم. ما باید راه پیشرفت به سوی آینده را به مردم نشان دهیم و از اقشار آسیبدیده (مانند کارگران، معلمان و...) حمایت و دفاع عمومی کنیم.
✅در مورد مسئله قدرت و مقابله آن سوال شد، درست است که ما باید با قدرت وارد گفتگو شویم، اما باید از ابزار سرکوب آن هم شناخت داشته باشیم و آن را در مذاکراتمان لحاظ کنیم. مشکل این است که اصولاً مذاکره در فرهنگ ما امر مذمومی است. تصور بر این است که روش امام حسین برخلاف مذاکره بوده است، در حالی که حتی امام حسین هم در تمام طول حرکت خود مدام در حال مذاکره بود. البته خیلی از کسانی که علیه مذاکره داد سخن میدهند، خود در خفا این کار را میکنند. پس چه بهتر که مذاکرات شفاف و روشن و علنی باشد. باید توجه داشت که حاکمیت هم استدلالهای خودش را دارد که یکی از مهمترین آنها، از بین نرفتن امنیت عمومی است. ولی خواست ما اصلاحات جدی برای مبارزه با فساد است. اقلیت فاسد حاکم شده است و ما برای حرکت به سمت آرمانهای اصیل انقلاب و رسیدن به دموکراسی، آزادی و عدالت، نیاز به مذاکره شفاف داریم. همیشه باید دیگری را لحاظ کرد و حقیقت را به او گفت. همانطور که در فرهنگ دینی ما هم گفته شده است: افضل الجهاد کلمه حق عند امام جائر.
✅مسئله دیگر این است که باید استراتژیهای گذشته را مورد نقد قرار دهیم. به عنوان مثال، استراتژی مبارزه مسلحانه در دهه 40 و 50 از یک سو خشونت را بیشتر کرد و از سوی دیگر موجب شد پیشگامان از مردم گرفته شوند و به جای آنها نیروهای سنتی جریان را در دست بگیرند. همین وضعیت در حال حاضر هم وجود دارد. اگر ما به دنبال دموکراسی هستیم، باید برای قدم به قدم راه خود استراتژی و برنامه داشته باشیم تا دوباره یک جریان ضددموکراسی قدرت را به دست نگیرد. روشنفکران (به معنای کل نیروهای آگاه سیاسی) وقتی اشتباه میکنند، اعتماد مردم به آنها مخدوش میشود. نمونه آن تقیزاده است که فکرش درست بود ولی روشش غلط بود. همه سازمانها و جریانها مرتکب اشتباه شدند برای همین الآن گروههای مرجع هنری، ورزشی و... بیشتر طرفدار دارند تا روشنفکران. البته این پدیده در همه جهان وجود دارد، اما در ایران یکی از عوامل مهم آن، خطا های نیرو های روشنفکر است