کمی آهسته‌تر...[یا چرا در دوران کورونا لازم نیست نگران مولد بودن باشیم؟]

کمی آهسته‌تر...[یا چرا در دوران کورونا لازم نیست نگران مولد بودن باشیم؟]

نویسنده: دکتر عایشه احمد(استاد علوم سیاسی دانشگاه تورنتو) | برگردان: نیما تبریزی


در بین همکاران دانشگاهی و دوستانم، واکنشی متداول در مورد ادامه بحران کووید-19 مشاهده کرده‌ام. اغلب آن‌ها با جدیت می‌جنگند برای حس عادی بودن و ترک نکردن رویه‌های معمول؛ برگزاری کلاس‌های درس به صورت آنلاین، پیگیریِ برنامه‌‌‌یِ دقیقِ نوشتن و ایجاد مدارس مونته‌سوری از پشتِ میزهای آشپزخانه! آن‌ها امیدوارند که برای مدت کوتاهی این‌طور سر کنند تا همه چیز به حالت عادی برگردد. آرزو می‌کنم هر کسی که این مسیر را دنبال می‌کند موفق و سلامت باشد.

با این حال، به عنوان کسی که بحران‌هایی را، در سراسر جهان، تجربه کرده است‌، آنچه در پشت این تلاش برای حفظ بهره‌وری می‌بینم، فرض خطرناک پایان‌پذیری مصائب است. پاسخ سوالی که همه می‌پرسند «کی تمام می‌شود؟» ساده و واضح اما به سختی قابل پذیرش است، جواب این است: هیچ‌وقت!

فاجعه جهانی دنیا را تغییر می‌دهد، این همه‌گیری بیش از هر چیز به جنگی بزرگ می‌ماند. حتی اگر ظرف چند ماه بحران کووید-19 را مهار کنیم، میراث این بیماری عالم‌گیر تا سال‌ها با ما می‌ماند، شاید  تا چند دهه‌ی دیگر؛ بر روش حرکت، ساخت، یادگیری و ارتباط ما اثر می‌گذارد. در واقع هیچ راهی نیست که زندگی ما را ، به سادگی، به پیش از این اتفاق برگرداند؛ بنابراین، در حالی که ممکن است در حال حاضر حس خوبی داشته‌باشد، اما در واقع فعلاً احمقانه به نظر می‌رسد که در وسواسِ بهره‌وری علمی و کاری خود غرق شوید؛ که انکار و توهم است. پاسخ عاطفی- روانیِ عاقلانه این است که برای تغییراتی همیشگی آماده شوید.

ادامه‌ی این نوشته یک پیشنهاد است. همکارانم از سراسر جهان از من خواسته‌اند که تجربیاتم را، در زمینه سازگاری با شرایط بحرانی، به اشتراک بگذارم.  البته باید بگویم که در حال حاضر من هم مانند هر انسانی در تلاشم که خودم را با این اوضاع وفق دهم. پیش از این در بسیاری از نقاط جهان تحت شرایط جنگ، خشونت، فقر و مصیبت کار و زندگی کرده‌ام. من کمبود مواد غذایی و شیوع بیماری و هم‌چنین دوره‌های طولانی انزوای اجتماعی، محدودیت رفت‌وآمدی و قرنطینه را تجربه کرده‌ام. در عین حال سابقه پژوهشِ مهمی را دارم که در شرایط جسمی و روحی بسیار سخت به انجام رساندم و به شخصه از کارایی و عملکردم در حرفه علمی‌ام، آن هم در شرایط سخت، تجلیل می‌کنم!

می‌خواهم نظراتم را در این زمان دشوار به اشتراک بگذارم، به این امید که کمکی کند به تطبیق با شرایط سخت. آنچه را لازم دارید بردارید و بقیه را رها کنید!


 [مرحله شماره ۱: امنیت روان]

در چند هفته‌ی اول یک بحران بسیار مهم به سر می‌بریم و باید فضای کافی ایجاد کنیم تا امکان سازگاری ذهنی فراهم شود. در این دوران گذار کاملاً طبیعی‌است اگر احساس گم‌گشتگی کنید، ایرادی ندارد اگر احساس بدی کنید. با دلِ خوش بپذیرید که در انکار وضع موجود نیستید و در حین کار به خودتان اجازه می‌دهید که مضطرب باشید. هیچ فرد عاقلی در هنگام یک فاجعه جهانی احساس خوبی نمی‌کند، پس سپاس‌گزار باشید اگر ناراحت‌اید، چرا که نشان می‌دهد عقلتان سر جایش است. در این مرحله، من روی غذا، خانواده، دوستان و شاید تناسب اندام تمرکز می‌کنم. (شما تا دو هفته آینده ورزشکار المپیک نمی‌شوید، پس انتظارات مسخره از بدنتان نداشته باشید.)

در گام بعدی، هرکسی که در رسانه‌های اجتماعی در حال تبلیغ بهره‌وری و مولد بودن -در روزهای کرونا‌زده- هست را نادیده بگیرید. ایرادی ندارد اگر ساعت 3 خوابتان ببرد.  طوری نیست اگر یک روز فراموش کنید که ناهار بخورید. عیب ندارد اگر حوصله ندارید در کلاس یوگای آنلاین شرکت کنید. ایرادی ندارد اگر مهلت‌ها و ددلاین‌ها جابه‌جا می‌شوند.

کسانی که در حال کار و تولید هستند را نادیده بگیرید.  به آن‌هایی که از مولد نبودن شاکی هستند هم توجهی نکنید. آن‌ها دارند راه خودشان را می‌روند، به شما دخلی ندارد.

بدانید که شما در حال افول نیستید. گذر کنید از تمام افکار ابلهانه‌ای که به شما می‌گوید در این وضعیت دقیقاً باید چه کارهایی را به سرانجام برسانید. درعوض، به شدت روی امنیت جسمی و روانی خود تمرکز کنید. اولویت اول شما در این دوره‌ی گذار باید امنیت خانه‌تان باشد. چیزهای ضروری را تهیه کنید، خانه‌تان را تمیز کنید و یک برنامه‌یِ هماهنگ خانوادگی تهیه کنید. در مورد حال و روز و آمادگی‌تان در این روزهای بحرانی با عزیزان خود گفت‌وگو کنید. اگر کسی از نزدیکانتان مشغول به کار در سیستم بهداشت و درمان و یا مشاغل ضروری است و باید به کار خود ادامه دهد، به عنوان یک اولویت از او حمایت کنید، نیازهایش را شناسایی کنید و آن‌ها را برآورده کنید.

فارغ از این‌که به تنهایی زندگی می‌کنید یا در خانواده‌ای پر جمعیت، در هفته‌ها و ماه‌های آینده نیاز به یک تیم خواهید داشت. برای حفظ ارتباط اجتماعی با گروه کوچکی از خانواده، دوستان و همسایگان، ضمن حفظ فاصله فیزیکی، مطابق با دستورالعمل‌های بهداشت عمومی، راهکاری در نظر داشته باشید. افراد آسيب‌پذير را شناسايي كنيد و دستشان را بگیرید.

بهترین راه برای ساختن یک تیم این است که خودمان هم تیمی خوبی باشیم. برای این‌که بدانید تنها نیستید، ابتکار عمل به خرج دهید. اگر به ارتباط‌های خود رسیدگی نکنید، فاصله‌گذاری فیزیکی – که طرحی لازم‌الاجراست- به چالش آزار دهنده‌ای برایتان بدل می‌شود. هم‌اکنون دست به کار شوید و ارتباطات پایدار و ایمن خود را سامان‌دهی کنید.


[مرحله شماره 2: تغییر دادن ذهن]

هنگامی که خودتان و تیم‌تان را پیدا کردید، احساس ثبات بیشتری خواهید کرد، ذهن و بدن شما تنظیم می‌شود و به سوی چالش‌های خودخواسته پیش می‌روید. وقتی زمان می‌دهید، مغز شما با شرایط بحرانی جدید سازگار می‌شود و توانایی شما برای انجام کارهای سطح بالاتر بازیابی می‌شود.

این تغییر ذهنی باعث می‌شود تا بتوانید عملکرد بالایی پیدا کنید، حتی در شرایط سخت. با این وجود ، عجله و پیش‌داوری برای تغییرات ذهنی خود نداشته باشید، به خصوص اگر پیش از این تجربه‌یِ چنین بحرانی رانداشته‌اید. یکی از مرتبط‌ترین پست‌هایی که من در توییتر دیدم این بود: "روز اول قرنطینه: «مراقبه می‌کنم و تمرین‌های ورزشی انجام می‌دهم.» - روز چهارم: بستنی را داخل پاستا می‌ریزد. ".  خنده‌دار است اما درست می‌زند به هدف!

اکنون بیش از هر زمان دیگر، باید ظاهر را رها کنیم و اصالت را در آغوش بگیریم. تغییرات اساسی ذهن ما نیاز به فروتنی و صبر دارد. بر تحولات درونی واقعی متمرکز شوید که صادقانه، نارَس، زشت، امیدبخش، شکننده، زیبا و معنوی خواهد بود. تحولاتی که از آنچه که آکادمی‌های مشتاق انتظار دارند، کندتر هستند. آهسته باشید، بگذارید این آهستگی شما را بکشاند. بگذارید تغییرتان دهد، چگونه فکر کردنتان را، نگاهتان به دنیا را. چرا که ماییم که باید از پس دنیا بر بیاییم. شاید که این تراژدی همه فرضیه‌های معیوب ما را پاره کند و شهامت ایده‌های جدید جسورانه را به ما ببخشد.


[مرحله شماره 3:در آغوش گرفتنِ یک عادیِ جدید]

در طرف دیگر این تغییر، مغز شگفت‌انگیز، خلاق و تاب‌آور شما در انتظارتان خواهد بود. هنگامی که پایتان روی زمین قرار گرفت، یک برنامه هفتگی بسازید که امنیت خانه و تیم شما را در اولویت قرار دهد، سپس برای کارهایِ مختلف خود بازه‌های زمانی تعیین کنید: تدریس‌، مدیریت، تحقیق، ایده‌پردازی و... ابتدا کارهای آسان را انجام دهید، سپس به سمت سخت‌ها بروید . زود بیدار شدن، یوگا و کلاس ورزش آنلاین در این مرحله آسان‌تر خواهد بود!

همه چیز طبیعی‌تر خواهد شد. هم‌چنین کار موضوعیت بیشتری پیدا خواهد کرد و شما در تغییر یا بازگردانی وضع جاری راحت‌تر خواهید بود. ایده‌های جدیدی پیدا می‌شوند که اگر در انکار می‌ماندید هرگز به ذهنتان خطور نمی‌کرد. به پذیرش تغییر ذهنی خود ادامه دهید. به روند کار باور داشته باشید. از تیم خود پشتیبانی کنید.

باور کنید که این یک ماراتن است. اگر در ابتدا خیلی سریع شروع کنید، در پایان یک ماه روی کفش خود بالا می‌آورید. از نظر احساسی خودتان را آماده‌ کنیدکه شاید این بحران برای یک سال یا حتا و یک سال و نیم طول بکشد، پس از آن به آرامی بهبودی حاصل می‌شود. اگر زودتر به پایان رسید، چه بهتر، با خوشحالی تعجب کنید، اما فعلاً در این تعلیقِ این همه‌گیریِ مصیبت‌بار، برای ایجاد آرامش، توان‌مندی و سلامتی خود تلاش کنید.

هیچ یک از ما نمی‌دانیم این بحران چه مدت ادامه خواهد داشت. همه ما می‌خواهیم که زودتر تمام شود. عدم اطمینان همه ما را دیوانه می‌کند.

بی‌شک، روزی فراخواهد رسید که این بیماری همه‌گیر به پایان برسد. ما همسایگان و دوستانمان را در آغوش خواهیم گرفت. به کلاس‌های درس و کافه‌ها برمی‌گردیم. سرانجام مرزهایمان باز می‌شود و آزادانه حرکت می‌کنیم. چرخ اقتصاد دوباره می‌چرخد.

هنوز در ابتدای این سفر هستیم. ذهن بیشتر ما با این واقعیت روبه‌رو نشده‌ که دنیا قبلاً تغییر کرده‌است و باز هم تغییر می‌کند. برخی از دانشگاهیان به دلیل عدم توانایی برای نوشتن یا تدریس دروس به صورت آنلاین احساس پریشانی و گناه می‌کنند، برخی دیگر از وقت خود در خانه برای نوشتن و نمایش بهره‌وری پژوهشی استفاده می‌کنند. همه این‌ها سر و صدا است: انکار و توهم. در حال حاضر ، انکار فقط روندِ حیاتیِ پذیرش را به تأخیر می‌اندازد، مسیری که به ما امکان می‌دهد تا جایِ خودمان را در این واقعیت جدید پیدا کنیم.

وجه دیگر این سفرِ پذیرش، امید و تاب‌آوری است. ما می‌دانیم که می‌توانیم این کار را انجام دهیم ، حتی اگر مبارزات ما سال‌ها طول بکشد. ما خلاق و پاسخ‌گو خواهیم بود و در تمام گوشه و کنارها روزنه‌یِ نور را پیدا می‌کنیم. ما دستور‌العمل‌های جدید را یاد می‌گیریم و دوستان عجیب پیدا می‌کنیم. ما کارهایی را شروع می‌کنیم که امروز حتّا نمی‌توانیم تصورشان کنیم، و الهام‌بخش کسانی خواهیم بود که هنوز ندیدیم‌شان. و ما به یکدیگر کمک خواهیم کرد. مهم نیست که چه اتفاقی در آینده رخ دهد، در کنار هم و آماده به خدمت خواهیم ماند.



در پایان‌، سپاس‌هاس من نثار آن دسته از هم‌کاران و دوستانم که از سختی‌ها به پا خاسته‌اند، آن‌ها که مصیبت در وجودشان نهادینه‌ است. در روزهای گذشته، ما به زخم‌های کودکی خود ‌خندیدیم و در خاطرات مصائب خود غرق ‌شدیم. زخم های قدیمی دوران جنگ ما را مقاوم کرده‌است. سپاس‌گزارم از این‌که جنگ‌جوی نور هستید و خِرد خود را، که از رنج ناشی شده، به اشتراک می‌گذارید، زیرا سختی آموزگار بزرگی‌ست.


این مقاله به تاریخ ۲۷ مارس ۲۰۲۰ در وب‌سایت chronicle.com منتشر شده‌است.

Report Page