کلیشهای به نام «زن موفق فمینیست»
الهام ذاکریارتباط میان نولیبرالیسم و جنسیت، از جنبههای گوناگونی قابل بررسی است، اما آنچه در این مقاله به آن میپردازم، تأثیر نولیبرالیسم در برساختن کلیشهای به نام زن موفق فمینیست است. نولیبرالیسم نه تنها اصول اقتصادی صرف نیست، بلکه مجموعهای از دستورالعملهای اخلاقی هم هست که ابعاد مختلفی از زندگی را در برمیگیرد. به عنوان مثال، گری بکر پدیدههای اجتماعی نظیر خانواده، جرم و تبعیض را در چارچوب نظام بازار آزاد بازتعریف میکند، تا بتوان آنها را از دیدگاهی صرفا اقتصادی مورد تحلیل قرار داد. در این رویکرد، آنچه محاسبهپذیر است اهمیت دارد، آنچه قابل محاسبه نیست، در معادلات وارد نمیشود. آن محققی در تحلیل حقایق جهان اجتماعی موفقیت بیشتری کسب خواهد کرد که بهتر بتواند امور محاسبهناپذیر را به امور محاسبهپذیر تبدیل کند، چرا که با بسط یافتن منطق بازار به همه عرصههای زندگی، انسانها تبدیل به سوژههایی میشوند که در هر موقعیتی مشغول حساب و کتاب و محاسبه مبتنی بر هزینه و فایده هستند تا منفعت شخصی خود را افزایش دهند.[1] در چنین رویکردی، به گواه مارگارت تاچر «چیزی به نام جامعه وجود ندارد». مسئولیت موفقیت یا شکست بر گردن افراد است. از این زاویه، به گفته فریدمن «برابری فرصتها هرگز امکانپذیر نیست، بلکه شرکتها باید به روی "استعدادها" گشوده باشند».[2] در این منطق، جامعه صرفا بازار بزرگی است که «استعداد» یکی از وجوه رایج آن است. آنچه که فریدمن به آن پاسخ نمیدهد، این است که استعدادها چگونه بوجود میآیند؟ او تبعیضها را «طبیعی» جلوه میدهد و نقش جامعه در پیدایش چنین تبعیضهایی را به طور کامل نادیده میگیرد و همه چیز را به خود افراد واگذار میکند. آنچه لازم است، گشوده بودن شرکتها به روی استعدادهاست. افراد در رقابت با یکدیگر باید تواناییهای خود را مدیریت کنند و آنها را در راستای کسب حداکثر منفعت شخصی پرورش دهند تا بتوانند از درهای گشوده این شرکتها وارد شوند و البته که این پایان راه نیست. آنها باید به شکل دائمی به خود و استعدادهایشان به چشم منابعی برای بهرهبرداری نگاه کنند تا در رقابت دائمی با دیگران، بتوانند موقعیت خود را در سلسلهمراتب شغلی و اجتماعی حفظ نمایند. با این هدف، هر بخشی از ابعاد وجود انسان که قابل بهرهبرداری باشد، باید مورد استفاده قرار گیرد.
کلیشه زن موفق فمینیست، در چنین جهانی برساخته میشود. کلیشهای که در راستای فردی کردن همه چیز، مبارزه با مردسالاری را هم به امری فردی تقلیل میدهد و با برجسته کردن زنان موفق به عنوان زنان توانمندی که توانستهاند با اراده و استعداد شخصی به موفقیتهایی در چارچوب نظم موجود برسند، بقیه زنان را سرکوب میکند. زن توانمندِ نولیبرال کسی است که در برابر زنان دیگری شدهای برساخته میشود که از پرورش استعدادهای خود ناتوان ماندهاند، آنها نتوانستهاند آنطور که باید و شاید به بهرهبرداری از ابعاد مختلف وجود خود بپردازند.[3] در این رویکرد، زن شاغل در برابر زن خانهدار قرار میگیرد، زن ثروتمند در برابر زن فقیر قرار میگیرد و زن مستقل تبدیل به کلیشهای میشود که به کمک آن میتوان زنان دیگر را تحقیر و سرکوب کرد. در چنین فضایی، زنان به شکستن سقف شیشهای فرا خوانده میشوند، آن هم نه با فعالیت جمعی که هدف خود را تغییر ساختارها بداند، بلکه با تلاش فردی مضاعف در چارچوب نظم فعلی تا به مردانی که به زنان به چشم جنس دوم نگاه میکنند، اثبات کنیم که ما هم میتوانیم و آنگاه از الطاف همین مردان در جهت پیشرفت بهرهمند شویم، بلکه سقف شیشهای شکسته شود. نماینده چنین فمینیسمی هم لابد هیلاری کلینتون و کاملا هریس هستند که تا گلو در داخل ساختارهای فعلی فرورفتهاند و در سرکوب زنان دستکمی از مردان ندارند. خندههای کاملا هریس را به یاد آورید، آنگاه که از او پرسیدند: «چه شد آن اتهامهایی که به بایدن میزدی؟» زنان برای اینها صرفا پلهای از پلههای نردبان ترقی هستند.
در این جهانی که توسط نولیبرالیسم برساخته میشود، به مبارزات زنان نیز از زاویهای نولیبرال نگریسته میشود و بسیاری از نقدها نیز تحت تأثیر همین رویکرد هستند. اینکه کدام بخش از جهان و اعمال زنانه برجسته میشود و کدام بخشهای آن از تحلیلها برکنار میماند، علاوه بر مردسالاری، در بسیاری موارد بدون تأثیر گرفتن از جهانبینی نولیبرال نیست. به ما میگویند زنان خود باید دست به کار شوند و از غر زدن و قربانی ساختن از خود دست بردارند. گویی که وضعیت امروز زنان حاصل تلاش مردان بوده است نه خود زنان! گویی که اینهمه سال، زنان برای به دست آوردن ابتداییترین حقوق خود، از حق تحصیل گرفته تا حق رأی و حق بر بدن مبارزه نکردهاند. نه فقط سالها تلاش و مبارزه جمعی زنان فمینیست و دستاوردهای آنها نادیده گرفته میشود، بلکه منطق فردی کردن مبارزه با مردسالاری یک بار دیگر این بار در لباس منتقدان خیرخواه فمینیسم سر بر میآورد: به جای خواستن از اجتماع، به جای مطالبه تغییر نظم موجود، خودتان را تغییر دهید. به ما میگویند زنان باید از تنبلی دست بردارند و کار کنند. آن گاه که از نابرابری فرصتهای شغلی، نابرابریهای محیط کار و خشونت اقتصادی میگوییم، تحت عنوان دغدغههای طبقه متوسطی سرکوبمان میکنند.
چاره چیست؟ چاره این است که زنان متحد شوند. هیچ تغییری بصورت فردی امکانپذیر نخواهد شد. اگر امروز بعضی از ما فرصت این را پیدا کردهایم که با مبارزهای شخصی از برخی محدودیتهای محیط خانه رها و وارد محیط کار و تحصیل و اجتماع شویم و نابرابریهای آن را نظاره کنیم، محصول تلاش و مبارزه جمعی زنانی پیش از ماست. امروز وظیفه ما این است که چیزی به این میراث بیفزاییم و به نسلهای آینده منتقل کنیم. آنان که صدایی دارند، باید صدای کسانی را بلند کنند که صدایشان به جایی نمیرسد. ما نمیخواهیم به قیمت پایمال شدن حقوق طبقات فرودست، به قیمت استثمار زنان و مردان کارگر، سقف شیشهای را بشکنیم. آن هنگام که از نابرابریهای محیط کار سخن میگوییم، فراموش نمیکنیم که کار رایگان زنان در خانه، بدون بیمه و بازنشستگی یکی از چرخهای ماشین سرمایهداری است. زنانی که کارگران و کارمندان ارزان شرکتها و کارخانهها هستند، چرخی از چرخهای ماشین سرمایهداریاند، کسانی که به این دلیل استخدام میشوند که صدایی برای اعتراض ندارند. فراموش نمیکنیم زنانی هم هستند که سهمشان از جامعه، آلونکهایی در حاشیه شهرهاست که بر سرشان آوار میشود، زنانی که هرگز پایشان، جز برای استثمار شدن، به درهای گشوده شرکتهای مد نظر فریدمن نخواهد رسید. ساختارهایی که امکانات نیمبند حداقلی برای پیشرفت را -آن هم در جهتی خاص و محدود- صرفا در اختیار عده معدودی از زنان (و مردان) قرار میدهد، باید تغییر کنند. هدف ما تغییر ساختارهاست نه گرفتن با منت حقوقمان از کسانی که از تداوم این ساختارها نفع میبرند. هدف ما تبدیل نابرابریهای جنسیتی به نابرابریهای طبقاتی نیست.
نانسی چودوروف، زمانی با رویکردی روانکاوانه از نقش تقسیم جنسیتی وظایف در خانواده در پرورش ویژگیهای متفاوت شخصیتی در کودکان دختر و پسر گفت. در برساختن سوژههایی که به شکلی جنسیتی شخصیت خود را در رقابت با دیگران و یا در ارتباط با دیگران تعریف میکنند، ساز و کاری که زنان را مسئول اصلی تربیت فرزندان به حساب میآورد، نقش ایفا میکند. توقعات اجتماعی متفاوتی که جامعه از مردان و زنان دارد، مشارکت اندک مردان در تربیت و مراقبت از فرزندان و تقسیم جنسیتی نقشها باعث شده است تا روحیه رقابت در مردان بیشتر از زنان و روحیه مراقبت نیز در زنان بیشتر از مردان باشد.[4] در جهان نابرابری که همه عرصههای زندگی را تبدیل به بازاری کرده است که «رقابت» کلیدواژه تداومبخش آن است، نه تنها زنان نباید خود را در این زمینه تغییر دهند که باید جنبشی اجتماعی برای افزایش روحیه مراقبت در مردان ایجاد شود و آنجا که اخلاقیات مراقبت باری مضاعف بر زنان تحمیل میکند، بخشی از این بار را مردان بر دوش بکشند، در عین حالی که بار ناشی از رقابت مداوم را نیز تا حدی بر زمین بگذارند. ما نیازمند آن هستیم که برخلاف دستورالعمل نولیبرالی که انعطافپذیری و تغییر مداوم انسانها را میطلبد تا با نیازهای بازار انطباق پیدا کنند، و به تولید سوژههای مصرفکننده، استثمارگر و استثمارشونده میانجامد، و برخلاف دستورالعمل مردسالارانه که سالهاست به دنبال مدیریت و کنترل بدن و شخصیت زنان است، از دستورالعمل «تغییر» نسخهای رهاییبخش بسازیم که انسانها را از قید و بندهای نظام بازار برهاند. تغییری که در برابر اخلاقیات مبتنی بر رقابت، پرورش اخلاق مراقبت در همه انسانها، بویژه مردان را در دستور کار قرار دهد، اخلاقیاتی که به عنوان اخلاقیات عمدتا زنانه شناخته میشوند. در نهایت برای ساختن جهانی مبتنی بر برابری و آزادی که نه بازگشت به جهان و اخلاقیات نابرابر و محافظهکار گذشته است و نه تلاش برای ادغام هرچهبیشتر در نظام سرمایهداری، «حق» و «مراقبت» هر دو به یک میزان، باید از ارزش و احترام برخوردار شوند. همه افراد اعم از زن و مرد، باید بتوانند آزادانه زندگی خود را بر ترکیبی از ارزشهای مبتنی بر حق و مراقبت استوار کنند، نه اینکه نظامی جنسیتزده از بالا، به شکلی پارادوکسگونه و سرکوبگرانه از زنان بخواهد که در عین پرورش روحیه رقابت و مشارکت فعالانه در بازار کار، همچنان همسران مهربان و مادران فداکار و ازخودگذشته نیز باقی بمانند.
منابع:
1. Carbone, J., 2018. Gary Becker: Neoliberalism’s economic imperialist. The SAGE Handbook of Neoliberalism, p.154.
2. Milton Friedman Speaks: Equality and Freedom in the Free Enterprise System.
3. Scharff, C., 2016. Gender and neoliberalism: Young women as ideal neoliberal subjects. In Handbook of Neoliberalism (pp. 245-254). Routledge.
4. چودوروف، ج، نانسی، 1393. جنسیت، رابطه و تفاوت در نگرش روانکاوی. ترجمه منیژه نجم عراقی، در: فمینیسم و دیدگاهها، تنظیم: شهلا اعزازی (100-73). تهران: روشنگران و مطالعات زنان.
کانال تلگرام ما: انکار