کانون صنفی معلمان: الگویی برای اجتماعیشدن جامعه مدنی
موسسه رحمانفضه غلامرضا کاشی_پژوهشگر اجتماعی_
از سال 57 تا 68 با دولت ایدئولوژیک جامع قوی و غلبۀ گفتمان سنتگرایی ایدئولوژیک روبهرو بودیم. در این دوره، جامعۀ مدنی تا جای ممکن سرکوب و تضعیف شد. بسیاری از تشکلهای حرفهای که قبل از انقلاب داشتیم مثل کانون وکلا، جامعۀ دندانپزشکان و جامعۀ مهندسان مشاور منحل و سرکوب شدند یا تحت فشار قرار گرفتند. حکومت در آن زمان دنبال مشارکت نبود و هر جا نیاز بود بسیج تودهای تشکیل میداد.
در دهۀ هفتاد میبینیم طبقۀ متوسط جدید با بهرهگرفتن از شکافهایی که در نتیجۀ بحرانها در جامعه ایجاد شده به موفقیتهایی هر چند کوچک در تحقق شماری از خواستههای سیاسی و اجتماعیاش دست پیدا کرد و توانست دولتی را که در واقع تا اندازهای حامی ایدهها و مطالباتش بود به قدرت برساند.
در دورۀ اصلاحات بهار کوچکی برای جامعۀ مدنی شکل میگیرد و بسیاری از تشکلهای حرفهای فعال میشوند. مثلاً کانون وکلا در این دوره پس از سالها دوباره انتخابات برگزار میکند. کانون صنفی معلمان هم در همین دوره تأسیس میشود.
از دهۀ هشتاد برخی چهرههای جوانتر مثل عبدی، فلاحی، بهلولی، نیکنژاد، حبیبی، ابراهیمی و دیگران وارد کانون شدند. استراتژی آنها پیوند برقرارکردن با دیگر گروههای اجتماعی بود؛ کاری که ابراهیمی نامش را اجتماعیشدن، نیکنژاد یکیشدن یا پیوند منافع معلم و دانشآموز، و من (کاشی) ائتلاف گفتمانی- ائتلاف برای پیوند برقرارکردن با گروههای اجتماعی دیگر -گذاشتهایم. در این چهارچوب، شبکهای از همکاران فرهنگی، معلمان و خبرنگاران شکل میگیرد و متونی تولید میشود و از طریق رسانهها در جامعه انتشار مییابند. مضامین اصلی این متون عبارتند از: حقوق معلم؛ حقوق دانشآموز؛ حق تشکلیابی؛ مخالفت با خصوصیسازی گسترده؛ آموزش باکیفیت رایگان و عمومی برای همگان؛ آموزش به زبان مادری برای بچههایی که زبان مادریشان غیرفارسی است؛ اعتراض به آموزش ایدئولوژیک؛ ضرورت اعتماد به علوم جدید؛ مسایل زنان و انواع نابرابریهای جنسیتی؛ مسئلۀ خشونت در جامعه؛ ضرورت خشونتپرهیزی در آموزش؛ و حق اعتراض برای عموم بدون اینکه دولت مقابل آنها اعمال خشونت کند.
کانون صنفی معلمان بیانیههای مختلفی دربارۀ مسایل زنان و ضرورت توانمندسازی کودکان در برابر آزار جنسی صادر کردهاست. در اساس، کانون بر ضرورت جامعۀ مدنی مقاوم تأکید میکند که جامعهای است تشکلیافتهتر، دارای عقل نقاد، با شهروندان پرسشگر و سنجشگر ایدئولوژیها؛ جامعهای که تنوع را به رسمیت میشناسد؛ جامعهای که اقتصاد سیاسی، هویت طبقاتی و عدالت اقتصادی و اجتماعی را در کانون بحثهایش میگذارد؛ جامعهای که در مقابل رمانتیسم مذهبی به دینداری نگاه انتقادی دارد و خواستار تفکیک علم و دین در آموزش و پرورش است.
ما امروز بعد از تجربۀ گذار به شبهدموکراسی در اواخر دهۀ هفتاد، دوباره به سمت دموکراسی نمایشی حرکت کردهایم، ضمن آنکه الیگارشی نظامی خیلی سنگینتر شده و گویی همه جا را تسخیر کردهاست.
فضه کاشی توضیح داد که در گفتوگوهایی که با فعالان چهار تشکل کانون معلمان، جامعۀ مهندسان مشاور، انجمن دندانپزشکان و کانون وکلا داشته با یک مضمون تکرارشونده روبهرو بوده و آن ناامیدی همگان است که این پرسش را در ذهن ایجاد میکند که آیا مقاومت در تمام جامعۀ مدنی وجود دارد و آیا جامعۀ مدنیِ مقاوم ممکن است؟ به نظر فضه کاشی، سرکوب، ناامیدی و مقاومت همزمان وجود دارند. به تعبیر گرامشی، جامعۀ مدنی عرصۀ متنوعی است؛ میتوانیم جایی سرکوب داشته باشیم و جای دیگر رهاییبخشی ببینیم.
این پژوهشگر اجتماعی رویکرد جامعۀ مهندسان مشاور را با کانون صنفی معلمان مقایسه میکند و میگوید طی سالهای گذشته جامعۀ مهندسان مشاور در برخی موارد به ضرر خودش فعالیت کردهاست: «آنها میکوشند گفتمانی برای دفاع از خودشان بسازند. در این گفتمان میگویند مشکل ما این است که خصوصیسازی واقعی نداریم و به جای آن شرکتهای خصولتی داریم و از دولت مدام میخواهند که به خصوصیسازی واقعی کمک کند. آنها بر طبل سیاستهای تعدیل ساختاری میکوبند و گویی نمیدانند که این صداهایی که بلند میکنند نه تنها به نفعشان نیست بلکه کاملاً به ضرر آنهاست. صدای سیاستهای تعدیل ساختاری صدای تشکلزدایی است.»
کاشی معتقد است یک تشکل حرفهای میتواند به شکلی متناقض گفتمانی بسازد که کاملاً به ضرر خودش باشد و تشکلزدا باشد و این بسیار ناامیدکننده است. اما در کانون صنفی معلمان برعکس این را میبینیم؛ رهیافت و استراتژی اجتماعیشدن و ائتلاف گفتمانی با همۀ گروههای تحت فشار را میبینیم؛ رهیافتی که میتواند نجاتبخش باشد و راهنمای فعالیت تشکلهای حرفهای دیگر و جامعۀ مدنی قرار گیرد.
به نظر فضه کاشی، دستاوردها با توجه به هزینههای دادهشده گرچه کم اما امیدوارکننده هستند: «آهستهآهسته میبینیم خواستههایی که ابتدا فعالان کانون مطرح کردند و برایش هزینه دادند، صدایش از درون قدرت شنیده میشود. مثلاً میبینید وزیر آموزشوپرورش برخی سخنان کانون صنفی معلمان را تکرار میکند که این دستاورد ارزشمندی است.»
محمدرضا نیکنژاد _عضوی کانون صنفی معلمان_
ابعاد صنفی و سیاسی کانون جداییناپذیر است، چنانکه کانون گاهی با دولت و حاکمیت برای بهدستآوردن مطالبات صنفی معلمان و حقوق دانشآموزان رویارویی میکند. دستاورد کانون این بوده که توانسته اعضایش را با گرایشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متفاوت پیرامون یک هدف یعنی دفاع از مسایل صنفی و آموزشی گرد هم نگه دارد.
نکتۀ دیگری که نیکنژاد همانند فضه کاشی بر آن تأکید میکند اجتماعیشدن کانون است که طی زمان پررنگتر شده به طوری که افرادی که زمانی در برابر اجتماعیشدن کانون مقاومت میکردند امروز خودشان شعار آموزش رایگان میدهند.
نیکنژاد این رویۀ جدید کانون صنفی معلمان را مصداقی از جنبش اتحادیهگرایی اجتماعی میداند که به خصوص تحتتأثیر گسترش فضاهای ارتباطی در سالهای اخیر تقویت شدهاست. نیکنژاد میگوید: مثلاً شاید پنجاه سال پیش خبر نداشتیم که در سیستان و بلوچستان چه وضعی برقرار است و دانشآموزانش کجا درس میخوانند. همین امروز هزار مدرسۀ کپری هنوز آنجاست که باز وقتی آن کپریهارا با ساختمانهای بسیار مخروبه و تاریکی که میشود هر اسمی بر آن گذاشت غیر از کلاس و مدرسه مقایسه میکنید میگویید غنیمتاست. گسترش اینترنت و فضای مجازی و ارتباطات چندگانهای که ایجاد کرده نگاهها را بهسمت این نابرابریها برده و ما امروز تحتتأثیر رسانههای جدید نهفقط از این نابرابریها بلکه از تبعیضهای جنسی که الآن در جامعه وجود دارد، و انواع نابرخورداریهای دانشآموزان، بازماندن از تحصیل و ... مطلع میشویم.
موسسه رحمان