کارگران ایرانی در خیابانهای عراق ؛بساط واکسی ها به ایرانی ها اختصاص دارد

کارگران ایرانی در خیابانهای عراق ؛بساط واکسی ها به ایرانی ها اختصاص دارد

مهتاب آباء / بخش فارسی ایران بریفینگ

اعتبارات موسسه جامعه المصطفی العالمیه که طبق اعلام دولت دارای ۵۲۱۳۳ طلبه خارجی می‌باشد (اکثرا از کشور‌های افغانستان و پاکستان) در جدول شماره (۷) لایحه بودجه کل کشور، ۲۰۰­میلیارد تومان و ۲ میلیون ۶۴۰ هزار دلار است .

جامعه المصطفی بصورت رایگان طلاب خارجی را آموزش داده و در حین آموزش نیز آنها از مزایایی همچون خوابگاه مجردی و خانوادگی بیمه و حقوق ماهیانه برخوردارند.

این فقط یک نمونه کاملا ملموس از هزینه کرد برای خارجی ها در ایران است وگرنه می شود به تامین هزینه های حزب الله لبنان و حماس و... اشاره کرد.

در جلسه اخیر در تهران که میان مقامات ارشد حماس و آیت الله علی خامنه ولی فقیه ایران برگزار شد، تهران تمایل خود به افزایش حمایت مالی ماهانه به گروه تروریستی به مبلغ بیسابقه ۳۰ میلیون دلار در ماه اظهار کرده است.

خبرگزاری ایسنا در مصاحبه با سخنگوی حماس از او سئوال کرده است که آیا تحریمها بر حمایت از حماس تاثیر گذاشته که سامی حمدان عواد ابوزهری، سخنگوی رسمی جنبش حماس گفت : علیرغم کمبود غذا و دارو و تحریمها اما حمایت ایران از خط مقاومت ستودنی است .

همچنین براساس برآوردهای غیر رسمی تعداد نیروهای نیروهای الحشد الشعبی حدود ۱۰۰ هزار نفر اعلام شده است، این شبه نظامیان از سوی ایران حمایت نظامی و لجستیک و حتی مالی می شوند ، حقوق هر عضو عادی حشدالشعبی ماهانه ۵۰۰ دلار و فرماندهان ارشد و میانی آنها از ۱۰۰۰ تا ۲۵۰۰ دلار است که بخش عمده این پرداختی ها طبق اعلام نخست وزیری عراق از سوی نیروی قدس سپاه پاسداران پرداخت می شود.

در چنین وضعیتی  روزنامه شهروند در گزارشی نوشت: در چندماه گذشته اتفاقی تازه برای جوان‌های مریوان و شهرهای نزدیک مرزهای غربی ایران افتاده است؛ کار در سلیمانیه و اربیل. حالا این جوان‌ها می‌گویند برای لقمه‌ای نان، ترک دیار کرده‌اند و پاتوق‌شان شده هر روز صبح، میدان سلیمانیه، به این امید که انتخاب شوند برای یک روز کارگری.

 خوش‌شانس‌ها چند روز سر ساختمان می‌مانند. جوانان مرزنشین شهرهایی مثل مریوان، بانه، سنندج، سروآباد و سقز راهی شهرهای کردستان عراق‌اند اما جوانان همدان، بوکان و ارومیه راهی شهرهای دیگر عراق می‌شوند. آن‌طور که سیروان می‌گوید، جوانان مرزنشین بیشتر به سلیمانیه و اربیل می‌روند اما در میان آنها همدانی ،شیرازی و تهرانی هم دیده می شود: «روزی ١٢ساعت کار می‌کنم. بار اول که آمدم، مثل بیشتر ایرانی‌ها رفتم مسافرخانه اما الان ٢٠ نفری هستیم که خارج از شهر، خانه‌ای ٧٠ متری اجاره کرده‌ایم، اما اگر «آسایش» بفهمد، بدبخت می‌شویم.»

«آسایش، پلیس عراق است و اگر اقامت نداشته باشید، بیچاره‌تان می‌کند.»

اقامت کار برای کارگران ایرانی ١٢میلیون هزینه دارد؛ برای همین بیشتر کارگران توریستی و برای ٢٨روز ساکن سلیمانیه یا اربیل می‌شوند.

به‌تازگی خبرگزاری فرانسه هم در گزارشی از کارگران ایرانی در عراق درباره این موضوع نوشته است: «ایرانی‌ها با گرفتن روادید یک‌ماهه، به‌عنوان گردشگر وارد کردستان عراق می‌شوند و بعد از ۲۸روز کار کردن، بعضی اقلام غذایی که در ایران گران شده را خریده و نزد خانواده خود برمی‌گردند. آنها بعد یک هفته دوباره روادید گردشگری گرفته و به کردستان عراق بازمی‌گردند.»

سیروان بعد از دیپلم رفته سراغ جوشکاری. او ٢٤ساله است و هشت سال در شهر خودش، مریوان جوشکار بوده؛ از ٩سالگی؛ دورانی که همپای پدرش در تاریکی شب، کوله‌های بزرگ و کوچک را از بیراهه‌ها به مقصد می‌رساند: «بعد از سال‌ها جوشکاری، اوضاع خوب نبود. هر ‌سال بدتر هم می‌شد تا این که این اواخر اصلا کار نبود؛ بیکار شده بودم؛ راهی جز رفتن برای کارگری نبود و به پیشنهاد یکی از دوستانم راهی سلیمانیه شدم؛ برای ماهی سه میلیون تومان.»

«سیروان» تا به حال پنج‌بار با ویزای توریستی عازم سلیمانیه شده: «بیشتر بچه‌های مرزنشین به همین روش برای کار به سلیمانیه یا اربیل می‌روند. این‌جا مخارج بالاست و بیشتر کارگران ایرانی برای این که بتوانند پول بیشتری برای خانواده‌شان ببرند با بخور و نمیر زندگی می‌کنند. ما ٢٠ ‌نفر، کار داربست انجام می‌دهیم».

 «بیشتر کارگران ایرانی در ساختمان‌سازی مشغول کارند؛ کارگرانی که اگر آشنا یا فامیلی نداشته باشند، باید صبح‌ها خود را به میدان سلیمانیه برسانند برای کار. بار اولی که رفتم سلیمانیه مثل بقیه هر روز صبح میدان سلیمانیه می‌نشستم منتظر کار، اما بار دوم یکی از دوستانم کار داربست را معرفی کرد و از میدان نشینی خلاص شدم، البته کار داربست سخت و خطرناک است؛ چند روز پیش سه نفری ١٤تن میله آهنی را شش، هفت طبقه بالا بردیم آن هم در دمای بالای ٤٠درجه. هر روز عصر که می‌رویم خانه، دوش‌هایمان از داغی آهن‌ها سوخته، اما من قبل از این در ایران صبح‌ها کارگری می‌کردم و شب‌ها کولبری.» 

مهاجرت کارگران به عراق پدیده‌ای است که این اواخر رسانه‌ای شده؛ کارگرانی که آماری از تعدادشان در دست نیست و مقامات منطقه‌ای کردستان در شمال عراق هم آمار کارگران ایرانی را ندارند. به غیر از تعداد محدودی از کارگران که اقامت کار دارند، بقیه کارگران با ویزای توریستی وارد عراق می‌شوند، برای همین تشخیص تعداد کارگران کار سختی است.

 «اینجا هر روز یک شهرک جدید ساخته می‌شود و برای ساخت‌وساز به کارگر نیاز دارند. اوایل به دینار و دلار حقوق می‌دادند، اما الان به تومان پول می‌دهند، چون می‌دانند دینارشان برای ایرانی‌ها خیلی زیاد است؛ هفته‌ای حقوق می‌گیریم. کُردهای ایران یعنی بچه‌های نزدیک مرز بیشتر در سلیمانیه و اربیل کار می‌کنند، چون عربی بلد نیستند اما بقیه کارگرهای ایرانی به شهرهای دیگر عراق می‌روند. غربت سخت است، اما وقتی کسی می‌میرد یا برایش اتفاق بدی می‌افتد دنیا روی سر آدم خراب می‌شود.»

تا کار پیدا کنم، جانم به لبم رسید

مسافرخانه «خالد» با اتاق‌های پنج‌متری‌اش را بیشتر ایرانی‌ها می‌شناسند؛ مسافرخانه‌ای کمی دورتر از میدان بزرگ سلیمانیه. «کاویار» یکی از ساکنان همین مسافرخانه است؛ کوچکترین مسافر که شب‌های اول را با ترس و دلهره به صبح رسانده است. «چندماه دیگر ١٧سالم می‌شود. همه می‌گفتند برای کارگری زود شروع کرده‌ای. چند روزی است، برگشته‌ام اما سپرده‌ام اگر کار بود خبرم کنند. روزهای اول خیلی سخت می‌گذرد، اما چاره‌ای نیست.»

پیش از این «عادل بکوان» محقق عراقی- فرانسوی موسسه مطالعات پیشرفته علوم اجتماعی از پاریس به خبرگزاری فرانسه گفته است: «کارگران ایرانی نه‌تنها کار خود را از منظر اجتماعی و فرهنگی در جامعه عراقی-کردی انجام می‌دهند، بلکه خرج ‌کرده و هزینه می‌کنند. کارگران نیازهای خود را برطرف می‌کنند و خودشان به‌عنوان منبعی از ثروت دیده می‌شوند.»

چند روز پیش هم روزنامه «هفت‌صبح» در گزارشی نوشت عراق سالانه از حدود ٤ميليون مسافر ايراني استقبال مي‌کند. از طرف دیگر، درباره افزايش ميزان نقل‌وانتقال ارز از عراق به ايران، از سوي اين کارگران صحبت می‌شود؛ نقل‌وانتقالي که طبق گفته يک مسئول امور مالي در دولت عراق در گفت‌وگو با «العربي الجديد» در‌ سال به ده‌ها ميليون دلار می‌رسد.

 اين ميزان ارز، به خانواده‌هاي کارگران يا به حساب‌هاي بانکي‌شان از طريق ١٨٠شرکت به ايران حواله مي‌شود. در گزارشي که «العربي الجديد» منتشر کرده، آمده کارگران ايراني از فرصت بيشتري براي جذب در شرکت‌هاي ايراني يا عراقي در عراق برخوردارند؛ يکي به اين دليل که از قوانين کار ايران پيروي مي‌کنند و دوم اين‌که دستمزد کمتري (به دلیل نرخ برابري ارز) مي‌گيرند.

خبرگزاری فرانسه در گزارش ماهیت زندگی و تعداد کارگران ایرانی در عراق آورده است: «در جنوب یکی از بزرگراه‌های شلوغ اربیل، یک تاجر عراقی- کُرد، ساختمان‌‌هایش را به مسافرخانه‌های ارزان تبدیل کرده تا اقامتگاه مناسبی برای کارگران ایرانی باشد.» «خورشید شقلاویی» ٥٤ساله به این خبرگزاری گفته در پاییز گذشته ٥٤ کارگر ایرانی در این مسافرخانه اقامت کردند و حالا تعداد آنها به ١٨٠ نفر رسیده. او دو ساختمان دیگر در نزدیکی مسافرخانه‌های خود را اجاره کرده، اما تعداد اتاق‌ها و امکانات همچنان کافی نیست؛ اتاق‌های ٩متری برای چهار کارگر که برای هر شب باید ٣دلار بپردازند.

«برای یک‌ماه اقامت در مسافرخانه روزی ٤هزار دینار باید بپردازید- نزدیک ٤٠هزار تومان خودمان- وگرنه شبی ٥هزار دنیار پایتان می‌نویسند. برای خورد و خوراک هم ایرانی‌ها از غذاهای ارزان استفاده می‌کنند تا هزینه‌هایشان پایین بیاید.» 

اوایل همه‌ چیز بهتر بود

میکاییل صدیقی، رئیس انجمن صنفی کارگران ساختمانی استان کردستان اما نگران سرنوشت کارگران ایرانی است و در مورد این دغدغه گفته است: «ما هر روز شاهد مهاجرت کارگران و استادکاران ایرانی به کردستان عراق هستیم؛ شهر مریوان که من در آن زندگی می‌کنم، فقط ۱۵کیلومتر تا مرز سلیمانیه فاصله دارد؛ شاید بشود با جرأت گفت ٨۰-٧۰درصد کارگران و استادکاران ساختمان و کابیت کاران و نجاران به عراق مهاجرت می‌کنند، از استان کردستانند؛

 مثلا اگر در ایران دستمزد برای نمای سنگ‌کاری، متری ۴۰هزار تومان است، در عراق همین کار متری ۱۰هزار دینار است که می‌شود حدود ۱۰۰هزار تومان؛ آن‌جا کارگران روزمزد هم روزی ۳۰۰ تا ۳۵۰هزار تومان درآمد دارند؛ استادکار، روزی ۴۵۰هزار تومان که پول خوبی‌ است؛ برای کارگری که در ایران باید ٦ماه ‌سال بیکار باشد و ٦ماه بعد را با دستمزد چهار سال قبل بسازد، خیلی می‌صرفد.»

«من اقامت کاری دارم و هرقدر که بخواهم می‌توانم بمانم. کارهای اقامت‌مان را وکیل صاحب‌کارمان انجام داد.» 

«سیامند» جزو نخستین کارگرانی است که راهی کردستان عراق شده و حالا جزو قدیمی‌ها به حساب می‌آید. او دوسالی می‌شود که به عراق برای کار می‌رود. سیامند از همان اول میدان‌نشین نبوده، چون با یکی از هم‌روستایی‌هایش به سلیمانیه رفت، خانه را او برایش اجاره کرد و اقامت کار هم گرفت، تا مجبور نشوند هر ٢٨روز برگردند ایران. سیامند حالا هر سه ماه یک‌بار چند روزی می‌رود ایران.

داربست فلزی کار اصلی «سیامند» ٢٤ساله است و رونق کار ساختمان‌سازی را افزایش چشمگیر جمعیت عراق می‌داند: «از کارم راضی‌ام خدا را شکر. برای هم‌روستایی خودمان کار می‌کنم، اجاره‌خانه هم نمی‌دهم. اغلب کارگران ایرانی آشنا و فامیلند، البته سوری‌ها و ترک‌ها هم هستند. ساختمان‌سازی کار سختی است، اما پول خوب می‌دهند و همین کافی است. جمعیت عراق رو به افزایش است و برای همین به شهرک‌های جدید نیاز دارند.

  از واکسی تا کارگر مرغداری

در عراق، کارگران ایرانی را تنها سر ساختمان‌های نیمه‌کاره درحال داربست‌زدن یا حمل بلوک و سیمان نمی‌بینید یا سر میدان شهر در انتظار کار.

در موصل کرکوک و حتی بغداد حالا کمتر بساط واکسی را می شود در کنار خیابانها دید که ایرانی نباشند و اغلب این کار برای مسن‌ترهاست ؛ هر کفش ٥٠٠دینار. «اسماعیل» ٥٠سال داشت و بار ششم بود که می‌آمد عراق برای واکس زدن. تعداد این «اسماعیل‌ها» کم نیست.»

عباس اهل کازرون است ۵۷ سال سن دارد و به همراه دو فرزند پسرش برای کار به عراق آمده در ایران دکور ساز بوده کارگاه دکورساختمان در شهریار تهران داشته می گوید بعد خرابی بازار دیگر کسی کار نداد موعد چک هایم شده بود و مجبور بودم بین زندان و فرار یکی را انتخاب کنم آمدم سلیمانیه مدتی برای یک کارفرما در هتل کار کردم بخش عمده ای از طلبهایم را دادم اما کار دکور هتل که تمام شد من هم بیکار شدم رفتم کارگر ساختمان شدم اما کفاف نداد کارگر ایرانی زیاد بود آمدم بغداد مدتی در یک اغذیه فروشی کار کردم بعد چند ماه حقوقم را نداد نمی توانستم به پلیس بروم و شکایت کنم ، خانه را در ایران به صاحبخانه دادیم و زنم رفت خانه پدرش و حالا با دو فرزند ۱۰ و ۱۲ ساله ام در اینجا کنار خیابان بساط تعمیرات کفش و واکس انجام می دهم.

«درآمد کارگران مرغداری بالاست؛ماهی ١٠میلیون تومان، البته کارشان خیلی سخت است باید کاربلد باشید» 

«ادریس» یکی از کارگران مرغداری است. در مریوان خیلی سعی کرد کاری برای خودش دست‌وپا کند، اما چون پایش را روی مین از دست داده، کار پیدا کردن برایش کمی سخت بود. او ٢٦سال دارد و تازه یک‌ماه از ازدواجش گذشته بود و مجبور شد دوماه تازه‌عروسش را تنها بگذارد، البته بعد از دوماه با ١٠میلیون پول برگشت؛ «پول زیادی است.»

 مرغداری‌ای که ادریس در آن کار می‌کند، نزدیک سلیمانیه است؛ کارگران از صبح تا شب باید آن‌جا کار کنند و شب‌ها همان‌جا بمانند و نگهبانی بدهند. آمپول‌زدن مرغ‌ها و تمیزکردن مرغداری‌ هم با کارگران است. «ادریس بعد از دوماه برگشت ایران و قرار است اگر کار بود، دوباره برگردد سلیمانیه، البته این‌بار می‌تواند سه نفر دیگر را هم با خود ببرد. سپرده‌ام پسرخاله‌ام را هم با خود ببرد. در مرغداری‌ها به هر کس کار نمی‌دهند، باید کاری باشی و کاربلد.» «من عاشق چوبم برای همین هنر دستم را در عراق می‌فروشم. جوانانی مثل من کم‌اند، چون بیشترشان برای کارگری می‌آیند.»

آرشین ٢٨سال دارد، اهل سنندج است و مثل بیشتر جوانان مرزنشین بعد از دیپلم به فکر کاسبی افتاده: «دیپلم که گرفتم، کار با چوب را یاد گرفتم. عاشق بوی چوبم و وقتی چوبی را شکل می‌دهم، روحم زنده می‌شود. بار چهارم است می‌آیم مسافرخانه «خالد». همین‌جا توی اتاق کار می‌کنم و می‌فروشم.»

پدر «آرشین» با پنج‌سر عایله بیکار است و از وقتی «آرشین» آمده عراق کمی اوضاع خانه بهتر شده: «پنجره‌های تزیینی برای کافه‌ها و کافی‌شاپ‌ها درست می‌کنم. عراقی‌ها پنجره‌ها را خیلی دوست دارند و هر پنجره را ٣٠-٢٠ و حتی ٥٠هزار دینار هم می‌خرند. بستگی به اندازه پنجره دارد، اما همین پنجره‌ها در ایران برایم ٥٠هزار تومان سود داشت. واقعا وضع کار در سنندج خوب نیست و بیشتر جوانان بیکارند.»



Report Page