چه باید کرد؟
شورای سردبیرییک ماه پیش، اگر دبیر کل یکی از احزاب باقیمانده اصلاحطلب به وزارت کشور میرفت و تقاضای مجوز برگزاری یک گردهمایی حزبی میکرد، به احتمال زیاد پس از چند روز وارسی ارگانهای امنیتی و سیاسی و مذهبی و غیره یک پاسخ محکم دریافت میکرد: نع!
یک هفته پیش، هنگامیکه چهار روز از شروع ناآرامیها میگذشت، وزیر و معاونان و مدیران کل و استانداران وزارت کشور همگی در حال تقاضا از احزاب اصلاحطلب برای مراجعه و دریافت مجوز برگزاری گردهماییهای حزبی، به منظور کشاندن جمعیتهای خیابانی به زیر سقف گفتگوهای منطقی و ابراز مسالمتآمیز مطالبات و کنترل آنان بودند. احزاب اعتنایی نکردند: گویا احساس میکردند به آنها بهمثابه سوپاپ تخلیه بخار نگاه میشود. چرا وارد ماجرا نشدند؟
اصلاحطلبان در ایران نماینده سیاسی طبقه متوسط هستند. آنها در سال ۸۸ به خاطر ترجیحات حکومت در ماجرای احمدینژاد سیلی خوردند و طبقه متوسط نیز مانند رهبران زندان کشیده خود به گوشهای خزید و تحمل پیشه کرد. یخ این طبقه حتی در دوره دوم روحانی و پس از حدود ۵ سال هنوز کاملا ذوب نشده است. فارغ از قدرتنماییهای انتخاباتی، سر خود گرفته و حکومت را به حال خودش رها کرده است، احزابش نیز… خوش به حال حکومت؟
ده روز پیش، به دلایلی که حالا دیگر اهمیت ندارد تکههایی از یک طبقه دیگر از خانه بیرون زد و روبروی حکومت ایستاد. نه تقاضای دموکراسی دارد، نه حکومت قانون، و نه آزادیهای سیاسی. سراغ دو شاه مرده را میگیرد. نه اللهاکبر بلد است، نه میرحسین میشناسد، و نه میخواهد رأی پس بگیرد: تکههایی از طبقه فرودست، که وقتی به خیابان میاید، معمولا با سرکوب به خانه برنمیگردد.
حالا که به خانه رفت، ولی یک روز دیگر به واسطه رخدادی تازه دوباره برمیگردد و طبقه متوسط، چنانکه در دهروزه گذشته به کناری ایستاد، منتظر پایان ماجرا مینشیند. … مسئولیت این بیعملی مرگبار به عهده جناح و هستهای از حکومت است که کارگزارانش در هشت سال گذشته بیواهمه بر سر طبقه متوسط و نمایندگان سیاسی آن کوبیدهاند، و حالا با دلی پر واهمه از آنچه در خیابان میگذرد، هفته پیش از تسهیل صدور مجوز گردهمایی برای اصلاحطلبان سخن میگویند.
راندن طبقه متوسط از عرصه برای اقتدارگرایان پیروزی نبوده، آغاز روند پایمال شدن توسط تودههای ناآگاهی بوده است که برای وضع کنونی کشور بدیلی جز یک شاه مرده نمیشناسند. در این موقعیت چه باید کرد؟