چرا موضع گیری موسوی را نمی پسندم 

چرا موضع گیری موسوی را نمی پسندم 



قبل از ورود به اصل موضوع لازم است عرض کنم که در مقابل میر دلیر، شجاع و دلاورمان بدلیل ایستادگی سروقامتانه در برابر استبداد دینی و سرخم نکردن مقابل بیداد دزدان رای ملت سر تعظیم فرود می آورم و در آرزوی شکستن این حصر ظالمانه هستم تا یکبار دیگر در حضورش تلاوت قرآن کنم که ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا

بنده برخلاف بسیاری از دوستان اصلاح طلب که بیانیه گونه موسوی را نقطه عطف تعامل با حاکمیت تعبیر کرده و از آن استقبال کرده اند، آن را در شرایط فعلی مطلوب نمی دانم. شاید عزیزان همراه و حتماً اپوزیسیون نظام از سخن حقیر و دلایلی که برای آن ذکر خواهم کرد، برآشفته شوند و بنده را مستوجب سرزنش بدانند، اما یاد گرفته ام که بر باور خود پای فشارم حتی اگر یکی با من همداستان نباشد، مگر آنکه با دلیل و برهان ناراستی اعتقادم را هویدا سازند.

اما چرا؟ چرا رویکرد میرحسین عزیز را در این برهه از تاریخ کشورمان ناصواب می دانم. استدلال این کوچکترین با یادآوری خطای استراتژیک فرهیختگان این دیار در بحبوحه انقلاب بهتر تبیین می گردد.

عزیزان هم سن و سال من و بزرگترها به یاد دارند که در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب محمد رضا پهلوی با توصیه برخی از دلسوزان مملکت متنی را که گویا امینی تهیه کرده بود در برابر دوربین های صدا و سیما قرائت کرد. ایشان چنین گفتند:


ملت عزیز ایران! در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد می شد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد بپا خواستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تایید من بعنوان پادشاه ایران و بعنوان یک فرد ایرانی نباشد.

من آگاهم که بنام جلوگیری از آشوب و هرج و مرج این امکان وجود دارد که اشتباهات گذشته و فشار اختناق تکرار شود. من آگاهم که ممکن است بعضی احساس کنند که بنام مصالح و پیشرفت مملکت و با ایجاد فشار این خطر وجود دارد که سازش نا مقدس فساد مالی و فساد سیاسی تکرار شود و اما من بنام پادشاه شما که سوگند خورده ام که تمامیت ارضی مملکت، وحدت ملی و مذهب شیعه اثنی عشری را حفظ کنم، بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار می کنم و متعهد می شوم که خطاهای گذشته هرگز تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت نیز جبران گردد. متعهد میشوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای آزادیهای اساسی و انجام انتخابات آزاد، تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است بصورت کامل به مرحله اجرا در آید، من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.


من اینجا از آیات عظام و علمای اعلام که رهبران روحانی و مذهبی جامعه و پاسداران اسلامی و بخصوص مذاهب شیعه هستند، تقاضا دارم تا با راهنمایی های خود و دعوت مردم به آرامش و نظم برای حفظ تنها کشور شیعه جهان بکوشند. من از رهبران فکری جوانان میخواهم تا با دعوت آنان به آرامش و نظم، راه مبارزه اصولی برای برقراری یک دموکراسی واقعی را همورا کنند. من از شما پدران و مادران ایرانی که مانند من نگران آینده ایران و فرزندان خود هستید می خواه که با راهنماییهای آنان مانع شوید تا از راه شور و احساسات در آشوب و اغتشاش شرکت کنند، و بخود و به میهنشان لطمه وارد سازند.


من از شما جوانان و نوجوانان که آینده ایران متعلق به شماست، میخواهم تا میهنمان را بخون و آتش نکشید و به امروز و خود و فردای ایران ضرر نزنید.


من از شما رهبران سیاسی جامعه میخواهم تا بدور از اختلافهای عقیدتی و با توجه به موقعیت تاریخی حساس و استثنایی کشورمان، نیروهای خود را برای نجات میهن بکار برید.


این قسمت های مهمی از آن پیام آخرین شاه به ملت بود، چیزی که ما آن را نشنیدیم و بسیاری گفتند که دیگر خیلی دیر شده بود. اما آیا اگر رهبران انقلاب، زعما و فرهیختگان از یک سو و اعلیحضرت از سوی دیگر راه را بر گفتگو نمی بستند، سمت و سوی حوادث جور دیگری رقم نمی خورد؟ آیا امکان اصلاح وجود نداشت؟ بدیهی است که پاسخ این سوال آسان نیست و شاید با روحیاتی که انقلابیون از شاه سراغ داشتند به وقوع پیوستن چنین مدالیته ای از محالات بود. اما به گمان من باید این امکان نادیده گرفته نمی شد.


هر کس بیانیه موسوی را خوانده باشد، گواهی خواهد کرد که این رویکرد بستن در گفتگو و مفاهمه است. وقتی که میر ما شاه و ولی فقیه را در یک تراز قرار می دهد، حتی اگر این تعبیر عین حقیقت باشد دیگر جایی برای نشستن بر سر میز مذاکره وجود ندارد. 

با معادل سازی دو روز سیاه آبان ۹۸ با ۱۷ شهریور ۵۷ طرف مقابل شما را بدرستی برانداز تلقی خواهد کرد و این راه را برای بازگشت حاکمیت به سوی ملت می بندد. با روحیاتی که موسوی از رهبری سراغ دارد به گمانم این گاف از ایشان بعید بود مگر آنکه فرض کنیم که میرحسین اینک جز به انقلاب نمی اندیشد که به گمانم احتمال گزینش این

به یاد داریم که آقای خامنه‌ای جریان ۸۸ را کاریکاتوری از انقلاب ۵۷ خواند و هرگز از آن رویداد مبارک جز فتنه و فتنه گری روایت نکرد، پس به طور قطع و یقین اینبار با این نوع موضع گیری جز این نگرش از ایشان نمی توان انتظار داشت. با توجه به آنچه گفته شد به گمان حقیر موسوی عزیز جامعه را دچار انسداد سیاسی کرده است و تبعات این استراتژی شاید لطمات جبران ناپذیری را متوجه مردم سرزمین عزیزمان کند. 

بنده بالشخصه تحلیل آقای تاجزاده و نوع برخورد ایشان با این قضیه را به حال کشور بیشتر مفید می دانم و امیدوارم عزیز دل من در این مواجهه تغییر موضع دهند و اگر رهبری دست دوستی به سوی ملت دراز کند آن را رد نکنند که آدم عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود.

با درود و سلام به عزیزان دربند و آرزوی آزادی آنان.

Report Page