چرا موسیقی؟

چرا موسیقی؟

Yusef Mohammadi

🔗 #فلسفه_هنر


🔗 #هنرمند


🔗 #چرا_موسیقی؟


🔗 #تالیفی

...........................................................‌..

Beyondthemusic@


کلمه ی ساده هنر غالبا مربوط به آن هنر هایی است که ما آنها را به نام هنر تجسمی،یا بصری می شناسیم اما اگر در ستش را خواسته باشیم باید هنر ادبیات و هنر موسیقی را هم در بر گیرد.


#شوپنهاور نخستین کسی بود که گفت: «همه ی هنر ها می خواهند به مر حله موسیقی برسند.» این گفته بار ها تکرار شده و منشا اشتباهات فراوانی بوده است، اما حقیقت مهمی را بیان می کند. شوپنهاور کیفیات کیفیات انتزاعی موسیقی را در نظر داشت در موسیقی -هنر می تواند مستقیما با مخاطبان خود طرف شود، بی وساطت وسیله ای که عموما برای مقاصد دیگر هم به کار برده شود.

 معمار باید غرض خود را به زبان عمارت بیان کند. که بعضی فاید مصرفی هم دارد؛ شاعر کلمات را به کار می برد که در محاورت روزمره نیز به کار می روند؛ نقاش معمولا به زبان تصاویر جهان قابل رویت سخن می گوید:

«فقط آهنگ ساز است که به آزادی کامل می تواند از ضمیر خویشتن اثری پدید آورد که هدف آن چیزی جز لذت بخشیدن نیست.» اما همه ی هنر مندان نیت شان لذت بخشیدن است. و ساده ترین و معمولی ترین تعریف هنر این است که بگوییم هنر کوششی است برای آفرینش صور لذت بخش این صور حس زیبایی ما را امضا می کنند و حس زیبایی وقتی راضی می شود که ما نوعی وحدت یا هماهنگی حاصل از روابط صوری در مدرکات حسی خود دریافت کرده باشیم. بیشتر اشتباهات ما درباره ی هنر از ندانستن وحدت نظر در استعمال کلمات هنر و زیابیی ناشی می شود. می توان گفت که ما فقط در سواستعمال این کلمات وحدت نظر داریم. ما همیشه فرض می گیریم که هر آنچه زیباست هنر است، یا هنر کلیتا زیباست و هر انچه زیبا نیست هنر نیست. زشتی نفی هنر است. این یکی دانستن هنر و زیبایی اساس همه مشکلات ما در درک هنر تشکیل می دهد؛ و حتا در نزد کسانی که به طور کلی نسبت به تاثرات جمال شناختی حساسیت شدید دارند.این فرض در موارد خاصی که هنر زیبایی نیست به صورت یک عامل باز دارنده نا خود اگاه عمل می کند.زیرا که هنر ضرورتا همان زیبایی نیست ؛این نکته را هر قدر تکرار و تاکید کنیم زیاد نکرده ایم .خواه مسله را از لحاظ تاریخی مطالعه کنیم و خواه از لحاظ جامعه شناسی ،که هنر از حیثیت تظاهرات کنونی خود سراسر جهات خواهیم دید که هنر چه در گذشته و چه در حال حاضر غالبا یک امر غیر زیبا بوده است و هست.زیبا چنان که گفتم به طور کلی و در ساده ترین تعریفش آن چیزی است که لذت بخش باشد؛ در نتیجه مردم ناچار می شوند بپذیرند که خوردن و بوییدن و سایر احساس های جسمانی هم می توانند هنر به شمار روند .با انکه سخاوت این نظریه را می توان خود را آشکار کرد،یک مکتب کامل جمال شناختی بر این اساس بنا شده و تا همین اواخر این مکتب حتی بر سایر مکاتب برتری هم داشته است،اکنون نظریه دیگری در باب جمال شناختی که از بندیتو کروچه سرچشمه گرفته تا حدی جانشین آن شده است و با آنکه نظریه #کروچه با انتقادات فراوانی رو به رو شده است. عقیده اساسی آنکه می گوید کاملترین تعریف هنر آن است که هنر را شهود صاف و ساده بدانیم ،از همه ی نظریات سابق روشنفکر تر از کار در آمده است .اشکال کار در به کار بستن نظریه است که به اصطلاحات مبهمی مانند شهود و تغزل تکیه دارد.اما نکته که باید فورا بدان توجه کرد این است که این نظریه پیچیده و شامل در باب هنر بی استفاده از کلمه زیابیی کار خود را پیش می برد.هنر بیان تجسمی صورت هیچ آرمان خاصی نیست. هنر بیان هر آرمانی است که هنرمند توانسته باشد آن را در صورت تجسمی تحقق بخشد.آنچه ما واقعا از یک اثر هنری انتظار داریم نوعی عنصر شخصی است. ما انتظار داریم که هنرمند اگر دارای یک ذهن ممتاز نباشد باری دارای یک حساسیت ممتاز باشد.انتظار داریم که هنر مند چیز تازه و اصیلی را بر ما اشکار کند یعنی یک دید منحصر به فرد و خصوصی را به ما نشان دهد.هر اندازه یک هنر مند از مر حله حساسیت بگذرد و درس اخلاق بدهد یا هر نوع اصول غیر حسی دیگری بپردازد،به همان اندازه اثر هنری خلوص خود را از دست می دهد.پس تعریف کما بیش رسایی اثر هنری این خواهد بود که اثر هنری عبار تست از نقشی که متاثر از حساسیت باشد. #تولستوی متعقد است که هنر راستین آن هنری است که در خدمت هدفی نیک باشد و تلاش می کند که این هدف نیک و چگونگی رسیدن به آن را توضیح دهد. هنر و حقیقت به طور تصادفی مطرح نشده اند ،آنها باز تاب های نیاز ها و علاقه های انسانی اند.بر خاسته از موقعیتی اند که خود را در آن میابیم و حاصل ادراکمان از جهانی اند که در آن زندگی می کنیم. #دوبوفه نقاش فرانسوی می گوید «در گوهر هنر تازگی یا بدیع بودن است.» بنا بر این نگرش های مربوط به هنر باید تازه و بدیع باشند.انقلاب دایم تنها رهیافت شایسته ی هنر است.

اگر تازگی،تنها شرط و بایستگی هنر باشد،بنا بر این نباید دچار شگفتی شویم که دامنه ی هر چه وسیع تری از آثار گوناگون،از هنر های متعارف گرفته تا هر آنچه بتواند هنر توصیف شود.در برابر مان عرضه می شود و به نمایش درآید.



Report Page