چرا روزنامه‌نگاری در ایران نهادمند نشد؟

چرا روزنامه‌نگاری در ایران نهادمند نشد؟

موسسه رحمان


صوراسرافیل و آرمان مشروطه

اگر می‌خواهیم سرنوشت نشریات مستقل و مؤثر را که بعدها به ارتباطات مستقل و مؤثر تبدیل می‌شود خوب بشناسیم باید عاقبت روزنامه‌های مؤثر ایام مشروطه را مرور کنیم. روزنامه صوراسرافیل بیشترین نقش را در رساندن پیام آزادی و برابری و آشنا کردن مردم با حقوق خودشان داشت. میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل، میرزا علی‌اکبر خان دهخدا و میرزا قاسم خان تبریزی سه روزنامه‌نگاری بودند که با هم این روزنامه را در بالاترین سطح تأثیر تأسیس و اداره کردند. از سرانجام این ۳ چهره‌ی بارز می‌شود سرنوشت روزنامه‌ها یا رسانه‌های مستقل را فهمید.


میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل یک سال و نیم بعد از پیروزی مشروطه، در حمله به مجلس توسط محمدعلی شاه دستگیر شد و جزء اولین شهدای بعد از مشروطه هست.

 میرزا علی اکبر خان دهخدا بعد از فراری که به خارج از کشور داشت و بعد برگشت، از آنجا به بعد از روزنامهنگاری سیاسی یک تغییر پارادایمی داد به فرهنگ و دانش و از چهره‌های برجسته حوزه فرهنگ و دانش شد و با شرافت زندگی کرد و هیچوقت آلوده‌ی قدرت نشد و مستقیم به سیاست برنگشت.

میرزا قاسم خان تبریزی هم راه دستیابی به قدرت را دنبال کرد و در دوران رضاشاه به وزارت رسید. این سرنوشت نمادین یا سمبولیک را می‌شود سرنوشت روزنامه‌نگارانی هم دید که در دورانی تأثیرگذار بودند.


در جست‌وجوی حقیقت

نسبت روزنامه‌نگاری و جامعه مدنی چیست؟ روزنامه‌نگاری عضوی از جامعه مدنی است یا بیرون از آن باید بر جامعه مدنی نظارت کند؟ برای پاسخ به این پرسش نگاهی به سرنوشت ۲ روزنامه‌نگار برجسته تاریخ ایران دارید.

ملک‌الشعرای بهار و حسین فاطمی هر ۲ نفر در پی کشف حقیقت بودند. روزنامه‌نگاری این ۲ فرد بعضاً با الزامات روزنامه‌نگاری که امروز داریم تفاوت دارد ولی روزنامه‌نگاران موفقی بودند. 

ملک‌الشعرای بهار یک شاعر برجسته که در ابتدای عمرش هم روحانی است، مشروطه‌خواه است. یعنی هرچیزی که فکر کنید برای رسیدن به یک حقیقت هست طی کرد. اپوزیسیون بوده، پوزیسیون شده، یعنی وزیر شده و آخرین کاری هم که انتخاب کرده استاد سبک‌شناسی دانشگاه تهران شده. دو اثر معروف بهار یکی تاریخ احزاب سیاسی است در ایران و یکی هم سبک‌شناسی. 


حالا این دو حوزه چه ربطی به هم دارند؟ شما اگر سبک‌شناسی چرا به احزاب می‌پردازی، اگر به احزاب می‌پردازی چرا میروی سراغ سبک‌شناسی. نهایتاً چرا روزنامه‌نگار تخصصی مانند روزنامه‌نگار ادبی نمی‌شوی؟ اما آقای بهار مؤسس سبک‌شناسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شده است. در نظر بگیرید که دانشکده ادبیات تهران در آن زمان یکی از بسته‌ترین دانشکده‌ها بود برای اینکه عمدتاً کسانی که از سطوح آموزش‌های قدیم و حوزه، مثل مرحوم بدیع‌الزمان فروزانفر یا مرحوم جلال همایی در آن جا بودند. حالا برای اینها می‌خواهی سبک‌شناسی را جا بیندازی که بپذیرند این یک دانش جدید است و آکادمیک درس داده می‌شود، کار بزرگی کرده است.

 از او می‌پرسند:«عمر شما تلف نشد؟ بالاخره رفتی، زندان رفتی، مبارزه کردی، تبعید شدی، وزیر هم شدی. آخر و عاقبت این کارها چه بود؟» گفت:«چه می‌شود کرد؟» از این پاسخ بهار می‌توان نسبت بین روزنامه‌نگاری و جامعه مدنی در ایران را فهمید. 


دکتر سید حسین فاطمی خبرنگاری ساده اول در نایین و بعد در اصفهان است. فاطمی نخستین کسی است که دکترای روزنامه‌نگاری هم می‌گیرد. چون آدم سیاسی هست از ایران می‌رود و دکترا می‌گیرد و بعد به ایران برمی‌گردد و باختر امروز را تأسیس می‌کند. وزیر امورخارجه می‌شود و سردبیر روزنامه هم هست. وزیر امور خارجه یعنی محتاط‌ترین فرد در هر دولتی که کلمه به کلمه‌اش را باید حساب کند که چطور هست. ولی از شجاع‌ترین سردبیران هم هست. او نه تنها از دولت دکتر مصدق انتقاد می‌کند گاه از خودش یعنی از وزارت امورخارجه هم انتقاد می‌کنند.


 حالا من از شما می‌پرسم بهار و فاطمی به عنوان دو نمونه که گفتم چقدر در کانون یک ژانر روزنامه‌نگاری قرار گرفته‌اند. چقدر ما سنت تاریخی داریم که اینها را بشناسیم و بعد بگوییم که سنت بهار یا سنت فاطمی را ما جلو آوردیم در روزنامه‌نگاری سیاسی یا روزنامه‌نگاری ادبی، فرقی ندارد. به این اعتبار است که در یک مطالعه تاریخی به این نتیجه می‌رسیم که روزنامه‌نگاری را در وجه تاریخی‌اش خوب نمیشناسیم. هم جامعه روزنامه‌نگاری خوب نمی‌شناسد هم جامعه سیاسی خوب نمی‌شناسد و هم کنشگران مدنی خوب نمی‌شناسند. 


رشد فردگرایی و افول روزنامه‌نگار

جامعه‌ای که ارزش‌ها و نگرش‌هایش به سمت فردیت می‌رود، که رفته، بدون اینکه هیچ ارزش‌گذاری بکنم همه این سنجش ارزش‌ها و نگرش‌ها نشان می‌دهد که دوتا مشخصه در ایران رشد کرده در همین چهل ساله. یکی ارزش‌گرایی مادی و یکی ارزش‌گرایی فردی.

در نتیجه روزنامه از یک نهادی که می‌خواهد تعلیم و تربیت بدهد و میخواهد به مسائل انتقادی بپردازد از آنجا می‌رود به سمت اینکه به یک بنگاه اقتصادی تبدیل بشود. روزنامه‌نگار یا خبرنگار به جای اینکه یک کنشگر فعال در حوزه آگاهی‌بخشی باشد به یک کارمند تبدیل می‌شود. شما با روزنامه‌نگارانی مواجه هستید که برای دو یا چندتا نشریه کار می‌کنند که این‌ها حتی گرایش‌های سیاسی متضاد هم دارند.

به همین دلایل روزنامه‌نگاری در ایران نهادمند نشد، به قول کاتوزیان همان جامعه کوتاه‌مدت را در جامعه مطبوعاتی هم می‌بینیم.

 

بخشی از گزارش نشست «مطبوعات و جامعه مدنی» با سخنرانی هادی خانیکی را خواندید. این نشست مرداد سال 02 به مناسبت روز خبرنگار برگزار شد.

ویدیوی کامل این نشست را از یوتیوب رحمان ببینید.


Report Page