چرا برای آموزش و «عدالت آموزشی» سینه نمی‌زنم؟

چرا برای آموزش و «عدالت آموزشی» سینه نمی‌زنم؟

اصغر حکمتیار


نتایج کنکور لعنتی درآمده و دسته‌جات سینه‌زنی دلواپس در روزنامه‌ها راه افتاده که: ای بیداد! سهم مدارس دولتی در رتبه‌های بالای کنکور و دانشگاه‌های برتر کم است.


باید واضح باشد که ما در خیل این سینه‌زنان و جگرسوختگان نیستیم. اما از آنجا که نسخه تجویزی چپی‌ها طبق معمول وضع بیمار را بدتر خواهد کرد، نکاتی را مختصرا عرض می‌کنم:


اولا، بارها گفته شده: به علت حاکمیت اقتصاد دولتی و حقوق‌بگیری و مدرک‌گرایی، در فایده آموزش رسمی اغراق فراوان شده است. در یک اقتصاد سالم، قریب به اتفاق مشاغل دنیا (از مدیریت بانک گرفته تا تعمیر موتور جت تا ساخت اتومبیل تا سرمایه گذاری ) به چیزی ورای پنج کلاس سواد رسمی احتیاج ندارد و بقیه‌اش واقعاً تجربه و آموزش تجربی می‌طلبد. کل نظام آموزشی پست مدرن فقط به درد پرورش کارمند و نیز شستشوی مغزی و پرورش باد می‌خورد. در واقع مدرسه، چه حوزه مدرن و چه دانشگاه، چیزی نیست جز مزرعه پرورش باد، کنترل شده توسط متوهمان و یک حقه‌بازی هرمی با بودجه بیت‌المال. میزان تقاضا برای مدرک و آموزش رسمی بسیار بیش از حد طبیعی است. آموزش بیش از حد، هم در بعد فردی و هم در بعد اجتماعی مضر است و در این کانال مکررا به آن اشاره شده است. غالب مردم هم این را می‌دانند و به آموزش به عنوان فرصتی اجتماعی یعنی یک اتلاف وقت توافقی نگاه می‌کنند. سربازی اجباری که برداشته شود میزان داوطلبان کنکور از این هم کمتر می‌شود و پسران مشغول زندگی می‌شوند. دختر‌ها یا برای شوهریابی یا برای فرار از شوهر و مسوولیت و یا برای چشم و هم‌چشمی به دانشگاه می‌روند. یعنی خلاصه فایده واقعی و مستقیمی در «آموزش»‌های این سیرک آموزشی نیست. اگر نظام دولتی از بین می‌رفت اکثر این بساط علافستان یک شبه جمع می‌شد.


ثانیا، بد نیست عدالت آموزشی معنا شود. در جامعه اقشار و افرادی هستند که، خوب یا بد، بیشتر دنبال مدرسه‌اند. طبعا در این رقابت بیشتر گیرشان می‌آید. این بی‌عدالتی نیست. اقوام مختلفی در کشور داریم با ذهنیات و‌روحیات مختلف. مثلا اکثر لر‌ها و یا افغان‌ها و بلوچ‌ها و خیلی از اقوام حاشیه ای زیاد دنبال آموزش رسمی نیستند. آموزش رسمی ما با روحیات خیلی افراد سازگاری ندارد و برای یک زیر گروه جمعیتی خاص درست شده. ایرادی ندارد که گروه‌های مختلف نیازها و درخواست‌های متفاوت داشته باشند. در یک اقتصاد زنده و سالم رقابتی فرصت‌های فراوان و‌ متنوعی برای امرار معاش مناسب و آموزش حین کار وجود دارد. در چنین نظامی مدارک اضافی بیشتر بار اضافه هستند تا مزیت. چنانچه اقتصادهای بازار دنبال مهارت یا انگیزه هستند نه مدرک.


ثالثا، بزرگ‌ترین منفعت مادی مدارس و‌ دانشگاه‌های نخبه در سراسر جهان چیزی نیست جز شبکه ارتباطی.‌ هاروارد و ام‌آی‌تی و سایر موسسات شهیر پر است از افراد بی‌خاصیتِ خنگ یا شخصیت‌های ناتوان و نفرت انگیز. فایده مدرک این‌ها همان اسم و ارتباط است. حالا اگر این مدارس را منفجر هم کنید یکجور کلاب و باشگاه دیگری به جایش پیدا می‌شود.


رابعا، اگر خیلی دنبال عدالت هستید با نظام نخبه‌محوری و مدرک‌محوری بحنگید. اتفاقا معمولا دلواپسان عدالت همان‌هایی هستند که بوروکراسی و بالطبع مدرک محوری را رواج می‌دهند. مثلا چرا مدرک پزشکی پولساز شده است؟ عالی‌ترین آموزش تئوریک پزشکی ‌و جراحی را می‌توان در دو سال خلاصه کرد. بقیه اش تجربه و آموزش تجربی است. حالا چرا این دو سال تبدیل به شش سال و هشت سال می‌شود؟ چرا در جهان کمبود مصنوعی پزشک و دندانپزشک داریم؟ تازه این طبابت است که دانشی واقعی است و‌من سراغ انواع مدارک جفنگ دیگر نمی روم.


عدالت و کارایی بیشتر می‌خواهید؟ کل نظام آموزشی را خصوصی کنید. یعنی دقیقا مخالف نسخه چپی‌ها عمل کنید. وزارتخانه‌های مربوطه را منفجر و تبدیل به آبریزگاه عمومی کنید. به تمام آحاد کشور کوپن آموزشی مثلا هزار واحد آموزشی در طول عمر دهید که از بازار آزاد خریداری کنند: از ادبیات تا قرآن تا پرستاری تا خطاطی و‌آواز تا تعمیر گیربکس تا مکانیک کوانتومی تا گوسفندچرانی تا کار با دستگاه پرس و‌ تکواندو و‌ رقص. افراد هرچه خواستند و به هر مقدار که خواستند و در هر زمان که خواستند برای کلاس ثبت نام کنند. آن وقت یک توزیع عادلانه بودجه آموزشی خواهید داشت و یک آموزش کارا، موثر، منعطف، منصفانه و واقعی. به جای این خیل خمود و کسل و داغون مدرکیونِ کارمند، جمعیتی بانشاط و پرهنر خواهیم داشت. و‌ البته تعداد زیادی استاد بیکارشده و مدرکیون شاکی و برنامه‌ریزان علاف که در نبود آموزش برنامه‌ریزی شده دولتی برای کالایشان هیچ خریداری وجود ندارد. در واقع امر وقتی اقتصاد آزاد حاکم شد و دولت گورش را گم کرد و زنجیرها باز شد احتیاجی به همان کوپن‌ها هم نیست. مشکل اصلی این است که نخبگان برنامه ریز متوهم حریص پایشان را از روی گردن مردم بر نمی دارند.


خامسا، دسترسی عادلانه به منابع آموزشی با تکنولوژی جدید خیلی راحت و کم‌هزینه است. در واقع من در عمرم ندیده‌ام که نبود منابع آموزشی مانعی جدی برای افراد باانگیزه باشد. پرآوازه‌ترین دانشمندان تاریخ چیزی جز قلم و کاغذ و کتابخانه دستشان نبوده. مساله فرهنگی است و همانطوری که گفته شد مساله مهمی هم نیست. بانکداران سوئیس و صنعتگران آلمان و زارعان آمریکا و سربازان روس هم زیاد مدرک ندارند.


سادسا، صحبت از عدالت آموزشی شد. این سهمیه بندی‌ها و رانت‌های آموزشی واقعا خجالت‌آور است. شاید در دو سه سال بعد از جنگ برای کمک به سربازان توجیهی داشت، ولی بعد از چهل سال امر خجالت‌آوری است. خیلی اگر جگرتان برای عدالت کباب است از حذف سهمیه‌ها شروع کنید. البته چپی‌ها عاشق سهمیه‌بندی و رانت‌ هستند.


در ضمن می‌شود این واژه چرند «غیر انتفاعی» را بردارید و با «خصوصی» عوض کنید؟ نمی‌دانم این برنامه‌ریزان چپی چه مرگشان است که این قدر با حقیقت دشمنی دارند. اینقدر واژه‌بازی و دروغ دائم چرا؟!

https://images.app.goo.gl/Jc7M8cCBvSrNuyEK8




Report Page