چارچوب تحول‌خواهی

چارچوب تحول‌خواهی



💠💠💠

🔸چارچوب تحول‌خواهی

متن گفتار 

کمال اطهاری 

چشم‌انداز ایران، شماره ۴۷، اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۱

💠💠💠


سحابی به مجموعه‌ای از ستاره گویند که در شب، چون ابری درخشان آسمان تاریک را روشن می‌کند؛ مهندس سحابی چنین خصلتی داشت. او دیدگاه‌هایی داشت که آنگاه که در جنبش مدنی ایران رشد کرد، به کارپایه‌ای برای جنبش تحول‌خواهی ایران تبدیل شد؛ کارپایه‌ای که سحابی تولید کرد، اگرچه پیروز نشد، اما دستاوردهای بسیاری داشت.

آشنایی من با مهندس سحابی با پیگیری خود ایشان از نشریه ایران فردا آغاز شد . من به‌عنوان چپ مستقل مقالاتی در نشریه مستقل «رونق» نوشته بودم. مهندس سحابی مقاله‌های «امپریالیسم و ایران» و «سوسیالیسم واقعاً موجود» را که من در حدود سال ۶۸نوشته بودم خوانده بود و با توجه به ویژگی‌هایی که داشت و خواهم شمرد، پیغام‌هایی برای من فرستاد که ایشان را ملاقات کنم. من تردید داشتم که چرا باید با یک جریان لیبرال پیوند بخورم. من ایشان را لیبرال می‌دانستم اما برخورد ایشان باعث شد که به‌زودی توهمات من فروبریزد و از سال ۷۰ تا هنگام فوت مهندس سحابی ارتباط پیوسته‌ای با ایشان داشتم. به‌خصوص اولین کاری که با مهندس سحابی پیگیری می‌کردم در مورد جبهه آزادی‌خواهی و عدالت بود. در حال حاضر نیز تلاش می‌کنم که این کار را کامل کنم، چون برگ به برگ آن را با ایشان خوانده بودم و تصحیح کرده بودیم.

من به چند دلیل معتقدم چارچوبی که ایشان بنا نهاد، محکم‌ترین چارچوب برای جنبش تحول‌خواهی در ایران است: نخست اخلاق سیاسی ایشان است که من را به‌شدت تحت تأثیر قرار داد و دلیل آغاز و تداوم ارتباطمان از همان اولین برخورد شد. می‌دانستم که ایشان بارها در زمان شاه و پس از انقلاب زندان بود، اما هیچ‌گاه زندان را مانند تاج بالای سرش نمی‌نهاد. او با تزکیه کامل هیچ فخری به دیگران نمی‌فروخت. وقتی این تزکیه با دانش ایشان ترکیب می‌شد، یک ارتباط زنده سیاسی و هوشیار را شکل می‌داد. من نظیر ایشان را در هیچ‌یک از جریان‌های چپ و راست ندیدم و این، شیفتگی ویژه‌ای را در اولین دیدار در من به‌وجود آورد.

دوم این‌ که ایشان سرمایه اجتماعی و سیاسی روشنفکران دوران مشروطه تا به امروز را حمل می‌کرد که این موضوع در جریان‌های امروزی اعم از چپ و راست دیده نمی‌شود و آنها سرمایه اجتماعی و سیاسی دوران معاصر را حمل نمی‌کنند. سرمایه‌ای که با دکتر مصدق و مهندس بازرگان تداوم یافته بود و به‌نظرم اوج آن در مهندس سحابی بود و می‌توانست سنت‌ها و مدرنیته را در ایران به هم بیامیزد، مانند قانون مدنی که هنوز باقی مانده است، این سنت مدرن آنقدر آمیزه زبده‌ای در خود دارد که کسی نمی‌تواند به آن دست بزند. روشنفکران ما متأسفانه نتوانستند حامل این سرمایه باشند. آنها دچار پوزیتیویسمی خام بودند که نمی‌توانست پاسخگوی نیازهای امروز باشد. 

مهندس در همین راستا همانند دکتر مصدق به جبهه معتقد بود. بازرگان کمتر این‌گونه بود. سحابی جریان‌های سیاسی مختلف را به‌خوبی می‌شناخت، آثار چپ را خوب خوانده بود و با وجودی که مهندس بود، مطالعات اقتصادی خوبی داشت، به‌طوری‌که با من که مقداری اقتصاد خوانده بودم، می‌توانست یک دیالوگ زنده و به‌روز داشته باشد و این در حالی است که در روشنفکران ما، این ویژگی وجود ندارد و اکثراً به‌شدت سیاست‌زده‌اند. او با ویژگی‌هایش معطوف به جامعه بود. کسانی چون گاندی و نهرو و ... نیز معطوف به جامعه بودند، اما روشنفکران ما بیشتر معطوف به قدرت‌اند.

نکته دیگر در مورد سحابی، عدالت‌خواهی‌اش بود که از او یک سوسیال‌دموکرات می‌ساخت. او سوسیالیسم تخیلی نداشت بلکه یک سوسیال‌دموکرات کامل و سنجیده بود. آثار چپ را هم خوب خوانده بود که ایشان را از دیگر روشنفکران متمایز می‌ساخت. مهندس سحابی آن زمان هشدارهایی به دیگر جریان‌ها از این موضع دادند و آنها بعدها آن هشدارها را فهمیدند. 

ویژگی دیگر مهندس سحابی نگاه به بورژوازی ملی بود. ایشان ضمن این که سنت‌های سوسیالیسم را با خود حمل می‌کرد، از بورژوازی ملی نیز دفاع می‌کرد و این سنت دکتر مصدق بود. حتی گروه‌های اصلاح‌طلب که گرایش‌های سوسیالیستی هم نداشتند، از بورژوازی ملی دفاع مشخصی نمی‌کردند و چوب آن را هم خوردند. بعد از فروپاشی سوسیالیسم دولتی، آستان‌بوسی بورژوازی زیاد شده بود. برخی از دوستان مرزی با جریان‌های فاسد مالی و بورژوا نداشتند، آنها به‌ظاهر شعار دفاع از بورژوازی می‌دادند، ولی کاری جدی در دفاع از بورژوازی ملی نمی‌کردند. در سال‌های پایانی اصلاحات میزگردی در دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد که بزرگان اصلاح‌طلب نیز در آن حضور داشتند. موضوع میزگرد موانع دموکراسی در ایران بود. من گفتم به‌نظر من مانع اصلی دموکراسی در ایران برخورد اصلاح‌طلبان است، چون حقوق شهروندی را تنها با حقوق سیاسی تعریف می‌کنند و به آن تقلیل می‌دهند. به آنها گفتم شما دوطبقه را در ایران کنار گذاشتید؛ یکی بورژوازی ملی که پول و قدرت آن می‌توانست به جنبش کمک کند. شما هرچند شعار آن را هم دادید، اما کاری برای آن نکردید و از آنان پشتیبانی نکردید. چین از بورژوازی ملی خود دفاع کرد و سودش را هم برد. دیگر این‌ که به طبقات کارگر و دهقان هم توجهی نداشتید. آنها حقوق اجتماعی می‌خواهند و حقوق سیاسی پس از حقوق اجتماعی برایشان اهمیت دارد. آنها طبقاتی گسترده‌اند، پس بخشی از شعارها می‌توانست در راستای منافع آنها باشد که بی‌توجهی به آنها باعث شد نفوذ اصلاحات در میان مردم کم شود. 

بخشی از ویژگی‌های مهندس سحابی که در اینجا از آن یاد کردم و به‌نظر من کار پایه جنبش تحول‌خواهی در ایران است را در زیر برمی‌شمرم: 

۱- اخلاق سیاسی در مهندس بسیار رشد‌یافته بود.

۲- حامل میراث تاریخی اجتماعی و سیاسی روشنفکران معاصر بود. 

۳- مدارای علمی برای تشکیل جبهه 

۴- داشتن بینش اقتصادی و شناخت مقولات اقتصادی و بسنده نکردن به مقولات سیاسی 

۵- عدالت‌خواهی و دفاع از طبقات فرودست 

۶- دفاع معقول از سرمایه‌داری ملی

هیچ‌یک از اینها را شخصیتی دیگر به‌طور هم‌زمان حمل نمی‌کرد و تمام اینها عناصری‌اند که مهندس سحابی از ایران فردا آنها را تعقیب می‌کرد. 

در نمایشنامه‌ای جمله‌ای جالب خواندم که می‌گفت: «عدالت هرگز نادیده نخواهد انگاشت، آنچه را که انسان باد در سر به زیر پا انداخته است.» من مطمئنم آن جریان‌هایی که با وجود دیدگاه‌های امثال سحابی به سمت تحول میل کنند، انسان‌های باد در سر را به زیر پا خواهند انداخت.


Report Page