پیدایی ریشههای مشترک خودکشی در افراد؛ دردها را به کلمه درآوریم.
✍🏼 علی نیکجو
در روزگاری به سر میبریم که سونامی خودکشی نسل نوجوان و جوان این مملکت را درنوردیده است.
توضیح خودکشی از منظر تحلیلی-داینامیک از هر فرد به فرد دیگر متفاوت است، اما شاید بتوان ریشههای مشترکی در این میان جست که در این مجال به آن میپردازم.
✳ یکم- ناامیدی(hopelessness)؛
شاید بیشترین ریسک اقدام به خودکشی قرار گرفتن در سیاهچاله ناامیدی باشد. ناامیدی هم سویه بیرونی دارد، هم سویه درونی؛
بیمار ابتدا جهان بیرونی را جهانی یأسآور و رخوتزا میبیند اما بلافاصله تناظر آن را در دنیای درونی خود میجوید و از فرصت و امکان خود برای تغییر ناامید میشود.
گاه، حتی مسیر عکس آن طی میشود. به طوری که ناامیدی درونی به جهان خارج برون افکنده میشود، تا دنیایی ساخته شود پر از عناصر یأسآور که حلقوم حیات را میفشارد.
✳ دوم- احساس عدم کنترل (out of control)؛
سوژه احساس میکند کنترل حیات از دست او خارج شده است؛ همه چیز آنگونه است که او نمیخواهد و هیچ چیز وفق خواست و میل او نیست.
در اینجا، ما با تحریف شناختی همه یا هیچ مواجه هستیم؛ این امر، به ویژه برای کسانی مایه جراحت روانی است که با تضاد کنترل دست و پنجه نرم میکنند.
وقتی بیماران مرزی(borderline) احساس میکنند بر ابژههای بیرونی کنترل ندارند، به رفتارهای خودتخریبی
(self-destruction)
روی میآورند تا در پس آن احساس وجود داشته باشند؛
احساس کنند وجود دارند و کنترل زندگی در دست خودشان است. در واقع، سوژه، ابژه خود میشود و البته، حد نهایی رفتار خودتخریبی اقدام به خودکشی است.
بیمار رنجور ناخودآگاه تصور میکند اگر عنان زندگی از دستش رها شده، افسار مرگ را در دست دارد و میتواند در مرگ، حیات را تجربه کند و بر درد بزرگ عنان گسیختگی فائق آید.
✳ سوم- عدم برخورداری از حمایت (helplessness)؛
مهارت یاری جستن از دیگری از تکنیکهای اساسی مهارتهای زندگی است، که باید در سنین دبستانی و پیشا دبستانی
(school and pre-school)
آموزش داده شود.
این که افراد بیاموزند در چه برهههایی و از چه کسانی میتوانند و باید یاری بگیرند، نقش کلیدی در سلامت روان دارد.
✳ چهارم- خشونت(aggression)؛
خشم در ادبیات روانکاوانه جایگاه مهمی در اقدام به خودکشی دارد.
خشمی که رویهای بیرونی دارد، به سمت ابژه ناکامکننده جهتگیری میکند که میتواند منجر به دیگرکشی شود؛ و رویهای درونی نیز دارد، به سمت ابژه ای که درونی شده است؛ که میتواند منجر به خودکشی گردد.
در واقع، در فرایند خودکشی، بیمار ابتدا با ابژه تولیدکننده ی خشم همانندسازی میکند(identification)؛ سپس او را درونی میکند و بعد او را میکشد.
در واقع، با کشتن خودش دیگری را میکشد.
در اینجا، خودکشیش نوعی دیگرکشی است؛ وقتی سوژه با ابژه در میآمیزد، مظلوم، ظالم را از پا درمیآورد.
✳ پنجم- طرد شدگی(rejection)؛
اگر زندگی آنقدر هولناک باشد که فرد با زیستن خود طعم نوازش شدن، دیده شدن، به چشم معشوق و محبوب آمدن را نچشد،
ناخودآگاه با فانتزی مرگ و سپس خود مرگ در پی کسب آن چیزی است که همه حیات از او دریغ کرده است.
وقتی آغوش زندگی طردکننده حس میشود، این مرگ است که آغوش میگشاید.
✳ ششم- اختگی نمادین(symbolic castration)
از بزرگترین اضطرابهای بشری ترس از اختگی نمادین است و مرگ مهمترین نماد اختگی است.
بازی هولناک ناخودآگاه آنجاست که از ترس اختگی به منتهای اختگی پناه بریم.
قلبی که تا حلقوم بالا آمده است، قلبی که دیوانهوار خود را به قفسه سینه میکوبد راهی می جوید تا از این همه تنش و فشار رهایی یابد و مرگ را منطقه عاری از فشار و تنش میپندارد.
✳ هفتم- ناکامی(frustration)؛
ناکامی جزئی جداییناپذیر از حیات بشری است.
ژاک لکان -روانپزشک و روانکاو فرانسوی- تا آنجا پیش میرود که میگوید:
«انسان بالذات موجودی شکست خورده است.»
بر اساس قوام و انسجام ایگو ناکامی میتواند همچون شمشیر دو لب عمل کند.
به این معنا که در ایگوی قوامیافته منسجم منجر به پختگی و رشد روانی آدمی میشود؛
اما از آن سو، باعث فروپاشی روانی ایگوی ناهمگن میشود؛
ایگوی پخته و بالغ از ناکامی جهت بلوغ روانی پلی میسازد.
آنچنان که نیچه میگوید:
«رنجی که تو را نکشد قویترت خواهد کرد.»
اما ایگوی مجروح شده با تلنگری فرو میپاشد و فکر خودکشی نه آخر خط بلکه در دسترسترین راه برای فرونشاندن اضطراب و اضطرار ناشی از ناکامی به حساب میآید.
در آخر، نگارنده تأکید میکند که ناخودآگاه از جنس کلمه است؛
مهمترین ویژگی انسان در آغشتن او به کلمه است؛
اصلیترین ابزار روانکاوی کلمه است؛
این همه، نشانه آن است که نگفتن و سکوت چه آثار مخربی در پاتولوژی روان آدمی دارد.
نوجوانان و جوانان را تشویق کنیم به تنفس روانی(ventilation) و به کلمه آوردن دردها(verbalization)، تا از افعال فاجعهبار جلوگیری کنیم.
▪️پایان
🆔@alipsychiatrist