پرونده روز؛ چرا منچستر یونایتد به جناح چپ خود متکی است؟
منچستر یونایتد فارسی
بر کسی پوشیده نیست که پس از دوران طلایی نانی، جناح راست خط حمله منچستر یونایتد دیگر فروغ لازم را نداشت. شیاطین سرخ با امتحان کردن راه حل های مختلف برای حل این مشکل، همچنان به جناح چپ خط حمله خود متکی هستند؛ از حضور خوان ماتا تا بازیکنان فارغ التحصیل از آکادمی یعنی عدنان یانوزای، جسی لینگارد، آندریاس پریرا و ... هیچکدام نتوانستند راه حلی مناسب و کارآمد باشند. در فصلی که گذشت، بار دیگر شاهد حملات پرتعداد منچستر یونایتد از جناح چپ زمین بودیم. اما چه عواملی باعث میشوند که منچستر یونایتد هنگام مالکیت توپ، بیشتر به سمت چپ زمین برود و چرا این موضوع مشکل ساز است؟! یونایتد آرنا، کاربری است که با جمعآوری دادهها بر روی عملکرد شیاطین سرخ تمرکز میکند و سعی در توضیح این مسئله دارد.
پیش از هر چیزی، دفاع و حمله کردن از سه مرحله تشکیل شده است. از آنجایی که تمرکز ما بر روی خط حمله منچستر یونایتد است، تنها بر روی این موضوع تمرکز میکنیم. سه مرحله لازم برای حمله کردن که تیمها نسبت به آن تاکتیک های خود را ایجاد میکنند عبارتند از:
• پایهریزی
• پیشروی
• خلق/ایجاد موقعیت

مرحله «پایهریزی» در یک سوم تدافعی تیم شکل میگیرد. جایی که مدافعان، بازیگران نقش اول هستند. مرحله «پیشروی» عمدتاً در یک سوم میانی رخ میدهد و مرحله «خلق موقعیت» در یک سوم تهاجمی؛ با این تفاوت که بازیکنان حاضر در یک سوم تدافعی که مسئولیت مرحله اول را برعهده دارند، اغلب میتوانند با توجه به قابلیتهایشان در مرحله سوم نیز نقش داشته باشند. این سه مرحله که در طول این یادداشت به آن بارها اشاره خواهیم کرد را به یاد داشته باشید.

تیم اوله گونار سولشایر در فصل جاری نشان داد که در ضربات شروع مجدد، علاقه خاصی به کوتاه بازی کردن دارد و کمتر دیده شد که داوید دخیا از ضربات بلند استفاده کند. «پایهریزی» با داوید دخیا آغاز میشود. دروازهبان اسپانیایی اغلب با پاس کوتاه یکی از دو مدافع میانی را صاحب توپ میکند. سپس مدافعان میانی با حمل توپ، بازی را به جناحین میبرند تا فول بک های تیم، صاحب توپ شوند. سد اول در راه بازیسازی تیم سولشایر، اینجا به وجود میآید. جایی که آرون ون بیساکا در آن قهار نیست. بیساکا که نمیتواند در مقابل فشار تیم حریف موثر عمل کند، اغلب با پاس رو به عقب، توپ را به لیندلوف میسپارد یا به نزدیک ترین هافبک که در حالت عادی پوگبا باشد، توپ را واگذار میکند. در نتیجه این اتفاق، هر دو بازیکن نام برده در پایهریزی از سمت راست، به مشکل برمیخورند. پوگبا که به تازگی توپ را از مدافع/هافبک کناری دریافت کرده، مجبور به حمل توپ و تعویض جناح بازی به سمت چپ میشود. هافبک فرانسوی در این مواقع، اغلب توپ را به ماتیچ واگذار میکند. مشارکت بیشتر با جناح چپ توسط ماتیچ، به دو عامل بازمیگردد: ۱. او از مالکیت توپ لذت میبرد. ۲. به دلیل چپ پا بودن او، زاویه های مناسب برای توسعه بازی در جناح راست کمتر به دست میآید. به همین دلیل او بیشتر توپ را به سمت چپ میبرد. جایی که لوک شاو در انتطار توپ است. شاو که برخلاف باور عموم در بازی منچستر یونایتد نقش بسیار مهمی دارد، همانند ماتیچ از مالکیت توپ لذت میبرد و برخلاف ون بیساکا، مهارتهای خوبی در کار با توپ دارد. یعنی او میتواند تحت فشار توپ را دریافت کند و با حرکت رو به جلو، نقشی مهم و باارزش در مرحله یک و دو بازی منچستر یونایتد داشته باشد. این موضوع باعث میشود که تمایل منچستر یونایتد به حرکت از جناح چپ و اتکا به آن بیشتر شود. علاوه بر این، مارکوس رشفورد دیگر عامل مهم در این موضوع است. رشفورد نیز میتواند با توپ پیشروی کند و حتی در عمق زمین موثر باشد. شاو و رشفورد کاری را انجام میدهند که ون بیساکا و گرینوود قادر به انجام آن نیستند

همانند یک دومینو، این موضوع بر روی برونو هم تاثیر میگذارد. هافبک پرتغالی همواره از هم تیمیهای خود درخواست توپ میکند و برای قرار گرفتن در هسته بازی، متمایل به چپ میشود. او به محض دریافت توپ، چهار گزینه در اطراف خود میبیند: شاو، رشفورد، ماتیچ و مارسیالی که گاهاً به سمت چپ متمایل میشود. پس از آن که از مرحله «پایهریزی» گذر کردیم و به مرحله «پیشروی» رسیدیم، بار دیگر همان مشکل قدیمی در جناح راست نمایان میشود. ون بیساکا نمیتواند در حمل توپ و پیشروی در مناطق خطرناک موثر ظاهر شود. فول بک انگلیسی برای رهایی از این مشکل، بار دیگر توپ را به پوگبا میسپارد. یادتان باشد که تنها ون بیساکا با این مشکل مواجه نیست و گرینوود هم اغلب در پیشروی دچار مشکل است. چرا برونو فرناندز برای حل این مشکل به سمت راست منتقل نمیشود؟ خب، میتوان اینگونه گفت که به خاطر حضور پوگبا در آن منطقه، دیگر نیازی به برونو نیست. به علاوه اینکه برونو به عنوان یک گزینه پاس برای پوگبا بسیار ارزشمندتر است! بررسی دادهها در سه بازیای که گرینوود از ابتدا در آن به میدان رفته است نشان میدهد که اگر بازی تیم به مرحله سوم — خلق موقعیت — نرسیده باشد، مهاجم ۱۸ ساله شیاطین سرخ به زحمت در جریان بازی بوده است! این موضوع در خصوص ون بیساکا نیز صدق میکند و دلیل آن کیفیت این بازیکنهاست.


بیاید برای یک لحظه در نظر بگیریم که منچستر یونایتد واقعاً موفق به خرید سانچو شده و برای سرگرم شدن، بیاید اشرف حکیمی را هم به منچستر یونایتد بیاوریم با وجود اینکه این بازیکن مراکشی به اینتر رفته است. هر بار که توپ به سمت راست میرود، این دو بازیکن میتوانند بدون نیاز به نفر سوم در پیشروی توپ موثر عمل کنند. چیزی که در دورتموند شاهد آن بودیم. چیزی شبیه به این، بین لوک شاو و مارکوس رشفورد برقرار است. هر دو بازیکن میتوانند بدون نیاز به نفر سوم در پیشروی توپ موثر ظاهر شوند در مقابل اما گرینوود و ون بیساکا به حمایت نفر سوم نیاز دارند و اغلب از آن استفاده میکنند. نتیجه آن بازگشت توپ به خط هافبک و نهایتاً تعویض منطقه بازی به جناح چپ توسط پوگبا. در حالی که بازی تیم در جناح چپ نهایتاً منجر به گزینههای موجود در یک سوم تهاجمی میشود. قبل از ورود به مبحث بعدی، بیاید در مورد «کشیدن ماشه پرس» صحبت کنیم. ماشه پرس زمانی کشیده میشود که تیم مقابل قربانی خود را پیدا کند. به عنوان مثال، هر بار که توپ به آرون ون بیساکا میرسد، ماشه پرس توسط تیم حریف کشیده میشود. این موضوع بدین معنی است که ون بیساکا در صورت دریافت توپ، به عنوان ضعف تیم دیده میشود و نهایتاً قربانی پرس نام میگیرد. احاطه کردن بیساکا برای تیمهای پرس کننده، آسان تر خواهد بود. این موضوع نهایتاً به عدم استفاده از این بازیکن در امر «پایهریزی» توسط منچستر یونایتد منتهی میشود.

در جناح مخالف اما، شاو به معنی «کشیدن ماشه پرس» برای تیمی نیست و به عنوان قربانی پرس دیده نمیشود. او در کار با توپ مهارت دارد. به این معنی که میتواند توپ را دریافت کند، دید کافی داشته باشد و مهمتر از همه توپ را به درستی بازی کند. سه مرحلهای که در دریافت توپ و پیشروی آن نیاز است. ون بیساکا اما معمولا دریافت خوبی ندارد و با توجه به عدم آگاهی محیطی، اغلب دچار مشکل میشود. جلوتر از او، گرینوود قرار دارد. با وجود استعداد فوق العاده او در یک سوم تهاجمی، گرینوود بازیکنی نیست که بتواند در عمق زمین و به عنوان یک بازیکن مستقل مانند رشفورد عمل کند. رشد او در این پست یک مبحث جداست و در حال حاضر و برخلاف باور عموم، گرینوود یک ضعف به حساب میآید. در نقشه های زیر، اعدادی که کنار نام هر بازیکن میآید به معنی اهمیت پاس در مالکیت توپ (رنگ زرد) و لو دادن توپ (رنگ قرمز) است. به وضوح میتوانید ببینید که ون بیساکا یک «قربانی پرس» است و گرینوود در جریان بازی مشارکت چشمگیری ندارد. ون بیساکا نمیتواند در پیشروی موثر ظاهر شود و در نتیجه آن، گرینوود یا در جریان بازی مشارکت ندارد یا از مشکلی مشابه با ون بیساکا رنج میبرد. همچنین به ارقام قابل توجه لوک شاو در جناح چپ دقت کنید.




اهمیت خرید بازیکنی چون جیدون سانچو اینجا مشخص میشود. سانچو میتواند در بالاترین سطح هر سه مرحله «پایهریزی»، «پیشروی» و «خلق موقعیت» ظاهر شود. اما با این حال، او همچنان نیازمند حمایت از سوی دفاع راست تیم است. دفاع راستی که برخلاف ون بیساکا در کار کردن با توپ، از مهارت کافی برخوردار باشد. خرید سانچو اهمیت بالایی دارد چرا که توازن در تیم برقرار میشود و منچستر یونایتد نسبت به قبل، تهدید بزرگی برای حریفان خود به شمار میآید. در دیدار برابر وستهم، دیوید مویس با ایجاد برتری عددی در جناح چپ و میانه میدان، به درستی توانست از ضعف تیم در حمله از جناح راست استفاده کند. خرید سانچو میتواند از شکل گیری چنین مشکلاتی جلوگیری کند.
ارائهای از تیم ترجمه منچستر یونایتد فارسی