پدیده ای بنام دکتر داود فیرحی
اکبر محمدی⭐دکتر داود فیرحی
✏چند روز پیش توفیق همراهی استاد گرانقدری را داشتم که جامعه دانشگاهی او را با پروژه مردم سالاری دینی و فقه سیاسیاش می شناسد!
🔷پس از پرسیدن سوالاتی از سیاست، مشروطه، نهج البلاغه، آزادی، دین و دیگر سوالاتی از این دست، ترجیح دادم از مسائلی نظری گذر کنم و از تجربه زیسته استاد بیشتر بیاموزم. برای همین نخست از سختی و دشواری طی مسیر و مشکلات مادی زندگی پرسیدم و صمیمانه شنیدم که زندگی آمیختهای از تدبیر و تقدیر است و آنقدرها هم که روشنفکران سنتستیز میگویند تماما قابل مدیریت و کنترل نیست.
🔷میگفت چند تصمیم مهم در زندگی هر انسانی وجود دارد که دقت در انتخاب آنها میتواند تدبیر پذیری زندگی را بالا ببرد و آن را در مسیر دلخواهتری قرار دهد؛ "پایداری، محل زندگی، شغل و ازدواج"! نسبت به انتخاب دوستان خوب هم اهمیت مشابهی قائل بود.
🔷از استرسم درباره افتادن در تله جمع کردن رزومه و سیکل معیوب مقاله سازی وکتاب و تدریس هایی که ممکن است با آمادگی کاملی همراه نباشد برایش گفتم و او از اینکه تاکنون نشده بخاطر رزومه چیزی بنویسد برایم گفت!
🔷اندکی از اشتیاقی که برای خواندن و نوشتن دارد حرف زد. دلهره این را داشت که نکند تقدیر اجازه اتمام نوشته و تکمیل ایده ای را ندهد. تعجب نکردم! استاد حقیقتا عاشق آموختن وآموزش است. اگر از نزدیک با او حرف زده باشی، شور و اشتیاق وصف ناشدنیاش را می بینی! می بینی که وقتی از نکته جدیدی که به آن پی برده برایت حرف می زند چنان شورمندانه و دقیق سخن میگوید که بی اختیار هر کسی را با خودش همراه می سازد.
🔷خلاصه هر چه من از روزگار گلایه میکردم و از سختی مسیر و مشکلات برایش میگفتم او دعوت به آرامش و امیدواری میکرد و معتقد بود که بزودی مشکلات میگذرد و روزهای خوب می آید.
🔷راز آرامش او را در این آشفته بازار نفهمیدم! شاید این اطمینان خاطر را از مطالعه تاریخ داشته باشد که میداند جهان با همه کسانی که به خود دیده و تمامی فراز و نشیبهایی که داشته، همچنان برقرار و پابرجاست! شاید هم این موهبت را از الهیات به ارث برده است! آخَر استاد به "الهیات امید" باور جدی دارد و بارها از آن برایمان حرف زده است. تا آنجا که ما پیش خودمان گاهی استاد را با همین وصف می خوانیم.
🔷یکبار که از او درباره جایگاه باورهای مذهبی در زندگیاش پرسیدم از الهیات به عنوان مامن نخست و نهایی انسان حرف زد و گفت که مذهب، بخش مهمی از نظام زیستی و فکری او را تشکیل می دهد و در پرتو آن احساس آرامش بیشتری میکند. حرفش را اینگونه ادامه داد: زمانی که انسان جوان است و از نیرو و انرژی جوانی برخوردار است احساس می کند آزادی و اختیار نامحدودی دارد و چنانچه از پدر و مادر خویش مستقل شده می خواهد از هر چیز دیگری از جمله خدا نیز مستقل شود؛ ولی هر چه بیشتر میگذرد در مییابد نمیتواند با احساس رهایی و یلگی حاصل از آن کنار بیاید و در نهایت بار دیگر به سمت خدا، مذهب و دیگر امور معنوی متمایل میشود.
🔷دکتر داود فیرحی، دقیق تر اگر بگویم حجت الاسلام دکتر داود فیرحی! طلبه-دانشجویی که مانند الگوی خویش(شهید بهشتی) حوزه و دانشگاه را با هم فراگرفته کسی است که دغدغه سنت و تجدد دارد و به تناقض میان آنها معتقد نیست. نه البته مانند سنتیها و روشنفکرانی که چشم دیدن همدیگر را ندارند و نه همانند سیاستمدارانی که به فراخور موقعیت و نیاز، از یکی از آنها و گاهی از هر دو دفاع می کنند! فیرحی عمیقا به هر دو بارو دارد و به یک آشتی واقعی میان آنها فکر می کند تا جایی که ردپای این اختلاف را تا قصه آدم و حوا به عقب می برد تا دوباره همه چیز را درست و حسابی کنار هم بچیند.
🔷برخی اوقات با خود می اندیشم آنچه امام خمینی(ره) از همراهی جمهوریت و اسلامیت در نظر داشت به قلم و اندیشه دکتر فیرحی در حال پیگیری و انجام است. پیش از این در یادداشتی با عنوان پیش فرضهای امام خمینی گفته و نوشتهام که دریافت من اینست که کسی بدرستی به این نکته پی نبرده که امام به عبارت "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر" به عنوان یک پیش فرض غیرقابل مناقشه عمیقا باور داشت و آن را صرفا به عنوان تاکتیکی دفاعی در برابر سنتی ها و روشنفکران مطرح نکرده است. بنابراین فرض، فکر میکنم نباید به نتایج و ایدههای ناتمام حاصله از آن، تعصب بیجا نشان داد و راه نوآوری و نظریهپردازی در این زمینه را تمام شده تصور کرد. به نظرم چنین پیش فرضی ارزش ایده پردازی های نو و تلاش های بنیادیتری را دارد.
🔷شاگرد شایستهای برای استاد نبودهام که از پروژه فکری ایشان حرفی بزنم اما مطمئنم بسیاری از کسانی که دریافتهای استاد را بر نمیتابند و آن را منافی دین و یا تجدد می پندارند به این خاطر است که فرصت کافی به خود نداده اند تا شناخت درستتری از گفتهها و نوشته های دکتر فیرحی بدست آورند. تاریخ نشان داده است که کارهای بزرگ همیشه با سوء تفاهمات بزرگ همراه بوده است. یک تراژدی دقیقا زمانی رخ می دهد که نسبت به مسئلهای مهم، شناختی جزئی و ناقص داشته باشیم و آن را مبنای قضاوت خویش قرار دهیم. نهایتا اینکه به نظر می رسد با توجه به ذهنهایی مملو از خطاهای شناختی، هر نوع قضاوتی بایستی همراه با احتیاط فراوان باشد چه رسد به حوزه دانش و اندیشه که از ظرافتهای خاص خود برخوردار است و دقت نظر بیشتری را می طلبد.
🔷اینها را ننوشتم که بخواهم دکتر فیرحی را تقدیس نمایم. به هیچ وجه! مقدس انگاری هر چیزی پایان آن است و من اصلا دلم نمی خواهم دستاوردهای دکتر فیرحی نیمه تمام بماند. در واقع ترجیح می دهم اندیشه ایشان هر چه بیشتر نقد شود تا بارورتر و کمخطاتر گردد . فقط به نظرم رسید که می شود از او چیزهای تازه ای آموخت و می توان با عینکی که فیرحی معرفی میکند از ناسازوارگی میان سنت و تجدد کاست و زندگی همراه با آسایش و آرامش بیشتری را تجربه کرد.
📝اکبر محمدی
@bainerahi