پاسخ به کلیشه های راست افراطی ایرانی درباره انتخاب زهران ممدانی
✍🏻 دکتر امیرحسین مدبرنیا
روانپزشک مقیم امریکا

من و همسرم ساکن نیویورک هستیم و بهواسطه حرفهمان -روانپزشکی- هر روز با مراجعینی سروکار داریم که سلامت روانشان زیر فشارهای مالی در خطر است؛ نیویورکیهایی که میشناسم انسانهاییاند که با تمام وجود برای ساختن زندگیشان تلاش میکنند. بسیاری از جوانانی که در کار روانپزشکیام با آنها مواجه میشوم همزمان درس میخوانند، کار میکنند و حتی در مواردی همزمان بچهداری هم میکنند. برخی بیش از یک شغل دارند و با این وجود، درصد بالاییشان در تأمین نیازهای اولیه دچار مشکلاند. حدود یکچهارم نیویورکیها در پایان ماه هیچ پساندازی ندارند و بیش از یکسومشان بیش از ۵۰٪ درآمدشان صرف اجاره خانه میشود.
این تجربهها بخشی از انگیزه من و همسرم برای رأی دادن به زهران ممدانی در انتخابات شهرداری چهارم نوامبر بود. انتخاب ما البته صرفاً از سر دیگرخواهی نبود؛ هزینه زندگی حتی برای ما هم بالا و سنگین است. ما در میان نیویورکیهای با درآمد بالا استثنا نیستیم: بیش از یکسوم دهک اول درآمدی به ممدانی رأی دادهاند. آمارها هم نشان میدهد مهمترین عامل انتخاب ممدانی سیاستهای مشخص او برای کاهش هزینه زندگی در نیویورک است.
چرا مردم به ممدانی متمایل شدند؟
آمریکا با وجود آزادی بیان، جدایی دین از سیاست، تفکیک قوا و پویایی نسبی نهادهای اجتماعی، همچنان یک دموکراسی شکننده است. مهمترین دلیل این شکنندگی، تمرکز فزاینده ثروت در دست گروه کوچکی از مولتیمیلیاردرها و حرکت کشور به سمت نوعی الیگارشی است. مخالفان دولتهای توتالیتر بهدرستی تمرکز قدرت در دولتها را نقد میکنند، اما بسیاری از همین مخالفان -به عمد یا به سهو- به این مسئله ساده نمیپردازند که تمرکز میتواند در بخش خصوصی نیز پدید بیاید. تمرکز ثروت در امریکا، بهدلیل رأی دیوان عالی در پرونده «سیتیزنز یونایتد»، در عمل معادل تمرکز قدرت سیاسی است. به زبان ساده: اکثر سیاستمداران توسط تعداد انگشتشماری ابرشرکت و میلیاردر کنترل میشوند و رأی مردم به معنای واقعیاش -بهویژه در سطح کشوری- اهمیت چندانی ندارد. دلیل محبوبیت ۱۵درصدی کنگره امریکا دقیقاً همین است. افزون بر این، چند مولتیمیلیاردر مالک اکثر رسانهها هستند و افکار را مهندسی میکنند. بسیاری از «تحلیل»های فضای مجازی بازتاب طوطیوار همین افکار مهندسیشدهاند، نه حاصل اندیشیدن مستقل.
در دهههای اخیر نیز هرچقدر جمهوریخواهان در انتشار پیامهای فاشیستیشان -که بر مبنای حذف «دیگری» است-آشکار و پرقدرت عمل کردهاند، دموکراتهای میانهرو جز سیاستهای نمایشی و عقبنشینیهای بیمورد دستاورد چندانی نداشتهاند. جملهای که در فضای سیاسی امریکا به تمسخر به دموکراتهای میانهرو نسبت داده می شود این است: «هیچ چیز خوبی ممکن نیست». برای مردمی که با وجود تلاش مداوم امید چندانی به بهبود ندارند، ظهور فردی چون زهران ممدانی پادزهری امیدبخش در مقابل بیتفاوتی دموکراتهای میانهرو و پیامهای ضدانسانی راست افراطی است. ممدانی در پیامها و مواضعش در دفاع از حقوق اقلیتها شفاف و پافشار است. او در شهری که بزرگترین جمعیت یهودی دنیا خارج از اسراییل را در خودش جا می دهد، با صدای بلند دستگیری نتانیاهو به دلیل جنایات جنگی را ممکن می داند و همزمان حمایت درصد قابل توجهی از یهودیان را جلب می کند. او عامدانه بر سیاستهای مشخص خود برای بهبود زندگی همه در یک نیویورک متکثر تأکید میکند. برخلاف دموکراتهای میانهرو که نمایش سیاسی بر پیام برایشان مقدم است، کاریزمای ممدانی و حتی موقعیتش بهعنوان یک چهره رسانهای تا امروز صرفاً وسیلهای برای انتشار پیامهای سیاسیاش بوده است.
دولت رفاه یا سوسیالیسم؟
زهران ممدانی مانند برنی سندرز خود را سوسیالیست دموکراتیک میداند. مسئله برخی تحلیلگران و اقتصاددانان این است که او در برنامههای مدونش برای اداره شهر نیویورک قصد ندارد بر أساس سوسیالیسم ابزار تولید را -حتی به شکل دموکراتیک- به دست بگیرد. او نه تنها مخالف بخش خصوصی نیست، بلکه بخش بزرگی از برنامههایش برای تقویت کسبوکارهای کوچک و متوسط و در واقع مبارزه با الیگارشی اقتصادی است. اگر از عنوان بگذریم، یک چیز روشن است: مدل اقتصادی او بر اساس بهبود رفاه عمومی با افزایش اندک مالیات بر درآمدهای بالای یک میلیون دلار (۲٪) و مالیات شرکتها (۴٪) است؛ مدلی شبیه کشورهای اسکاندیناوی. برخلاف سروصدای راست افراطی، این مدل هیچ شباهتی به اقتصاد رانتی و دولتی ایران یا ونزوئلا ندارد.
بسیاری از سیاستهای مدنظر ممدانی پیشتر در سطوح مختلف در نیویورک یا شهرهای دیگر امریکا اجرا شدهاند. فرانکلین روزولت در «نیو دیل» سیاستهای رفاهی گستردهای را اجرا کرد و امریکا تبدیل به گولاگ نشد. برنی سندرز-یکی از الگوهای اصلی ممدانی-سه دوره شهردار برلینگتون بود و این شهر برخلاف نگرانی دلواپسان سوسیالیسم، به دست کمونیسم نابود نشد. پریشانگویی مخالفان ممدانی در همینجا آشکار میشود: از یکسو او را «سوسیالیست» یا «کمونیست» میخوانند، و از سوی دیگر وقتی گفته میشود این «سوسیالیسم» شبیه دانمارک است، مقاومت میکنند؛ چون چنین مقایسهای موضعشان را بیاعتبار میکند.
«مسلمان» یا اسلامگرا؟
سالها پیش با دوستی هموطن در رستورانی در نیویورک نشسته بودیم؛ پیشخدمت از زادگاهمان پرسید و او سریع گفت اهل ترکیهایم. آن لحظه چیزی در دلم لرزید. بعد از رفتن گارسون، گفت نمیخواهد مردم بفهمند ایرانی است. قصدش را درک کردم اما برای من لحظهای دردناک بود: چرا باید هویتم را بهخاطر نگاه کوتهبینانه دیگران پنهان کنم؟ کسی که با شنیدن نام ایران بدون فکر قضاوت منفی میکند، باید مشکلش را با خودش حل کند. از آن زمان من در اعلام ایرانیبودنم لحظهای تردید نمیکنم. زهران ممدانی با اعلام بیتعارف شیعهبودنش یاد همان تجربه را برایم زنده میکند: بیتعارف خودت باش-البته بدون تحمیل هویتت به دیگران.
به این معنا ممدانی اصل امریکایی جدایی دین از سیاست را درونی کرده است. راست افراطی در ساختن «دشمن فرضی»، مسلمانان امریکا را هدف گرفته، درحالیکه مسلمانان امریکا تنها حدود ۱٪ جمعیت این کشور را تشکیل می دهند و در آمارها از گروههای بسیار وطن دوست به شمار میروند. مطابق معمول این رفتار راست افراطی نوعی فرافکنی است: تنها گروه مذهبی در امریکا که امروز تلاش سازمانیافتهای برای تحمیل اعتقاداتشان دارند، ناسیونالیستهای مسیحیاند. با وجود برچسبها و هراسافکنیها درباره مسلمانبودن ممدانی و خطر برپایی «قوانین شریعت»، تمرکز او در کل کمپینش بر یک چیز بوده: بهبود زندگی در نیویورک. او کنار همه نیویورکیها ایستاده، با رهبران ادیان مختلف دیدار کرده، مدافع جدی حقوق ترنسهاست و در مراسم یادبود قربانیان هفت اکتبر در کنار یهودیان حاضر شده است.
«وا پنجاهوهفتا»
یکی از واکنشهای طنزآمیز به انتخاب ممدانی، مقایسه وعده اتوبوس مجانی او با خاطرات انقلاب ۵۷ توسط کاربران ایرانی است. ما گاهی یادمان می رود که تجربه ما-هرچند مهم- ما را مرکز جهان نمیکند. از نظر روانشناختی، تروما میتواند باعث شود فرد با کوچکترین یادآوری -حتی بیربط- واکنش غریزی نشان دهد گویی که دارد به ترومای اولیه پاسخ می دهد. بسیاری از این کاربران حتی در سال ۵۷ به دنیا نیامده بودند و درکی واقعی از زمینههای نارضایتی آن دوره ندارند. بعلاوه، این مقایسه -اگر بخواهیم آن را جدی بگیریم- هم زمانپریشانه است هم مکانپریشانه.
نیویورک شهری پیشرفته با منابع عظیم است و امریکا کشوری با نهادهای دموکراتیک که ایران هرگز تجربهشان نکرده. انتخابات شهرداری نیویورک هیچ شباهتی به رأیدادن به جمهوری اسلامی ندارد، بلکه یک انتخابات دموکراتیک چندحزبی با دوره چهارساله است. افزون بر این، هیچ چیز «رایگان» نیست: برنامه ممدانی برای اتوبوس رایگان بر مبنای تخصیص بودجه و مالیاتهاست. اگر موفق شود -که به دلیل مقاومت نیروهای مختلف ساده نخواهد بود- اتوبوس رایگان به کاهش ترافیک، کاهش فشار مالی بر اقشار کمدرآمد و حتی افزایش غیرمستقیم تولید سرمایه کمک خواهد کرد. برخلاف سادهسازیهای اینستاگرامی، این موضوع ربطی به «کمونیسم اسلامی» ندارد. برعکس، تنها کشور دنیا که حملونقل عمومیاش کاملاً رایگان است لوکزامبورگ است: یکی از آزادترین اقتصادهای جهان. نهایتا مردم نیویورک بر طبق نیازهای خودشان تصمیم گیری می کنند و از این نظر بین خطرات دشمن فرضی «کمونیست اسلامی پنجاه و هفتی» و وضعیت معیشت فعلی شان کار خیلی سختی در پیش نداشتند.
درخشش دموکراسی؟
برخی انتخاب فردی چپگرا و مسلمان را نشانهای از عظمت دموکراسی امریکا میدانند. من با تعدیل با این گزاره موافقم: این انتخاب نشان میدهد چنین امکانی در چارچوب دموکراسی -بهویژه در سطح غیرفدرال- وجود دارد. اما زمین بازی برابر نیست. تنها زمانی که «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» در کار باشند میتوان چنین نتایجی را دید. دهها فرد با مواضعی مشابه ممدانی بارها زیر موج پروپاگاندای قدرت و ثروت باختهاند؛ نمونه بارزش شکست برنی سندرز با وجود پرطرفداربودن مواضعش در انتخابات ریاست جمهوری است. فشار معیشتی بر مردم بهتنگآمده از وضع موجود، کاریزمای ممدانی، صراحت او در بیان مواضعش، و قوانین انتخاباتی نیویورک درباره کمک مالی دولتی به کاندیداها از عوامل مهم موفقیت او در شکستن سد پروپاگاندا بودهاند.
اما این پایان ماجرا نیست. ممدانی ـ با این فرض که در مواضعش صادق و مصمم باشدـ در برابر دستگاهی بسیار قدرتمند قرار دارد که همچنان برای شکست پروژه او تلاش خواهد کرد. ترامپ از حالا تهدید به فریزکردن بودجه فدرال نیویورک کرده و برچسبهایی مانند «جهادی»، «تروریست» و «کمونیست» مثل نقل و نبات از دهان رسانهها و سیاستمداران سرازیر میشود.
هرچند الیگارشها و سیاستمداران وابستهشان مواضع ممدانی را خطری جدی برای منافع خود میبینند، اما او با مواضعش موفق شده خشم شهروندان سرخورده را به شکل دموکراتیک کانالیزه کند؛ خشمی که در صورت انفجار، برای همه، از جمله خود الیگارشها، گران تمام خواهد شد.
- New York City Mayor Results 2025- NBC News
- Slumlord Millionaire: how landlords, politicians and developers are fueling the housing crisis – The Guardian
- Spotlight: New York City’s Rental Housing Market – Office of the NYC Comptroller
- Housing Cost Burdens for New Yorkers Among Nation’s Highest – Office of the New York State Comptroller
- Fewer Than Half of Americans Have Enough Emergency Savings to Cover 3 Months’ Expenses – Bankrate Emergency Savings Report
- Congress’ Job Rating Sinks to 15% – Gallup
- Citizens United, Explained – Brennan Center for Justice
- How U.S. Muslims Compare with Other Americans Religiously and Demographically – Pew Research Center
- American Muslim Poll 2025: Evolving Electorate, Enduring Challenges – Institute for Social Policy and Understanding
- Who is Zohran Mamdani, New York’s Democratic Socialist New Mayor – The Guardian
- Parsing the Impact of Mamdani’s Tax Hike Plans – Empire Center
- How Socialist Is Bernie Sanders – The New Yorker
- Luxembourg Establishes Free Public Transport – European Sources Online
- Bankrate Annual Emergency Savings Report – Bankrate