وعدۀ صادق

وعدۀ صادق

امیرحسین شهیدی 01 کامپیوتر

وعدۀ صادق را می‌توان، از نظر ابعاد نظامی، رسانه‌ای و حتی اقتدار سیاسی نقطۀ عطفی در موضع جمهوری اسلامی نسبت به اسرائیل دانست، اما با وجود تاثیرات گسترده‌ای که در همین مدت کوتاه بر منطقه گذاشته اما بررسی ابعاد اصلی این عملیات، آن‌طور که باید مورد تحلیل و بررسی قرار نگرفت و کما فی السابق زیر سایۀ هیجانات پنهان گشت، از واجبات است و دید ما را نسبت به اتفاقات پیش‌رو نیز بازتر می‌کند. این موضوع و سالگرد تاسیس اسراییل نیز بهانه‌ای شد که در چند قسمت به بررسی خلاصه‌ای از ابعاد این عملیات می‌پردازیم.

• قبل از حمله به کنسولگری

بیاید برگردیم کمی قبل از عملیات و از شرایط منطقه صحبت کنیم. جنگ در غزه همچنان ادامه دارد و اسرائیل بر خلاف آن تصویری که از خود به عنوان یک قدرت شکست ناپذیر در عرصه نظامی ساخته‌بود، چندین ماه است که در قسمت‌هایی از نوار غزه گیر افتاده‌است، کمی از دستاوردهای ارتش ظفرمند(!) اسرائیل بگوییم: 

• از اصلی ترین دلایلی که دست اسرائیل را برای حمله به غزه در افکار عمومی باز گذاشته‌بود، آزادی اسیرانش بود اما با گذشت بیش از نیم‌سال از طوفان الاقصی، نه تنها دستش به اسیرانش نرسیده که بلکه آن‌ها را خود کشته، آن هم در شرایطی که اسلحه‌ای به دست نداشتند و با درخواست کمک به سمت نظامیان می‌آمدند، که خود جلوه‌ای از خوی وحشیانۀ این جماعت است.

• اسرائیلی‌ها حتی نتوانسته‌اند در جنگ شهری ابتکار را در دست بگیرند و پی در پی در تله‌های حماس گیر می‌افتند و حتی با وجود سانسور شدید خبری از تلفات خود، بر کسی پوشیده نیست که به ارتش اسرائیل تلفات مالی و جانی زیادی در شمال غزه تحمیل شده‌است. از یک ارتش بزرگ آن هم با آن همه ادعا و پشتیبانی اطلاعاتی، مالی و سیاسی آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها و با آن روش هرکه را دیدی بکش، چنین پیشروی کندی هیچ دفاعی ندارد و خود اسرائیلی‌ها نیز این را خوب می‌دانند!


• اسرائیلی‌ها هدف اصلی خود را بر نابودی حماس گذاشتند و قبل از حمله زمینی به غزه نیز می‌دانستند اگر حمله کنند و چیزی غیر از نابودی حماس به دست آورند بازی را باخته‌اند! اما در همین مورد نیز نه دستشان به رهبران اصلی حماس و علی الخصوص یحیی سنوار که آنقدر تهدیدش می‌کردند رسیده‌ و نه نزدیک به نابودی حماس است و حتی مجبور است با آن‌ها مذاکره هم بکند در صورتی که در ابتدا خط قرمز خود را مذاکره با حماس تعریف کرده بودند!

• تنها دستاورد ارتش اسرائیل در این مدت صرفاً قتل‌عام و ویرانی بوده و بس. آن هم به پشتوانه نیروهوایی خود بر ملتی که توان دفاع هوایی از خود ندارند که البته در بحث قدرت هوایی و تاثیر آن در میدان نبرد، هم در این جنگ و هم در بحران اوکراین نشانه‌هایی‌ست برای کسانی که تعقل می‌کنند که امیدواریم نتیجه‌اش را در نوسازی، تجهیز و توجه گسترده به نیروهوایی ارتش و سپاه ببینیم!

اما همین ویرانی و قتل عام نیز شاید اثر منفی‌اش برای صهیونیست‌ها واضح نباشد، اما کودکی که خانواده‌اش را از دست داده‌، پدری که فرزندانش را از دست داده و مردمی که ماحصل زندگیشان از خانه، خانواده و زندگیشان را در یک لحظه پودر شده می‌بینند، چیزی برای از دست دادن ندارند!

چنین مردمی در آینده پیشبینی ناپذیرند، چون پلی در پشت خود نمی‌بینند و انگیزۀشان برای پیشروی بیشتر می‌شود!

 در شمال هم یهودهای صهیونیست حسابی با حزب الله درگیرند و هر دوطرف ضربات سنگینی را به هم وارد می‌کنند.

از سرزمین‌های اشغالی که خارج شویم یمن مزاحم تجارت یا همان اکسیژن صهیونیست‌ها شده و از موضع خود هم پایین نمیاید!

اکنون در این شرایط پرسش این است کدام انسان عاقلی در شرایطی که توسط نیروهای نیباتی بزرگ‌ترین دشمن خود در باتلاق گیر کرده به فکر حمله به منافع دشمن اصلی آن هم در سرزمین ثالث و به یک مکان دیپلماتیک می‌افتد؟

بنیان‌گذار اسرائیل دیوید بن گوریون ۳ اصل مهم را برای مسئولین این کشور تعیین کرد که با بیان آن‌ها به این فکر می‌افتید که نکند بی بی (بنیامین نتانیاهو) دروس ابتدایی‌اش هم فراموش کرده باشد!

• هیچ‌وقت غافلگیر نشوید.

• هیچ‌وقت جنگ به شهرهای اسرائیل نرسد.

• هیچ‌وقت جنگ‌ها طولانی و فرسایشی نشود.

یالعجب، کسی که کابینه‌اش را تندروترین کابینه اسرائیل می‌خوانند در حفظ الفبای خود هم مشکل دارد؟ این رژیم از ۷ اکتبر به بعد در تمام این اصول شکست خورده و گویا هنوز هم تمایلی به فهمیدن ندارد!

همین رژیم در این حال برای خود چاهی می‌کند تا صبر ایران را بسنجد و تا جای ممکن ضربه وارد کند با این خیال که ایرانی‌ها جرئت انتقام ندارند و حمله به ما برایشان نمی‌ارزد و نهایتاً با چند اقدام کوچک جبران می‌کنند پس برای ما می‌صرفد که فرماندهان ارشدشان را در مکان دیپلماتیک ترور کنیم!
اولین اشتباه صهیونیست‌ها زمان بود! همانطور که بالاتر ذکر کردم کدام احمقی وقتی افکار عمومی جهان با وجود آن قدرت رسانه‌ای به سمت حرکتی بر ضد این رژیم است چنین اشتباهی مرتکب می‌شود؟ کدام نادانی وقتی با حداقل سه نیروی نیابتی، مستقیم درگیر است، با رقیب اصلی‌اش درگیر می‌شود؟

اشتباه دوم محاسباتی صهیونیست‌ها این بود که این حمله را در حدی نمی‌دیدند که ایرانی‌ها با منطق هزینه‌، فایده به نتیجه‌ای برسند که بر خلاف میل باطنی آن‌هاست! در واقع در سلسله اشتباهات خود برای فعل حمله به کنسولگری آن ریسک پاسخ بالا و محکومیت جهانی را محاسبه نکرده بودند. ارزش فرماندهان حاضر در کنسولگری هم که برای جمهوری اسلامی جای خود دارد.

از نظر دیگر اسرائیل در حال ارتکاب همان اشتباهی را در سرتاسر میدان جنگ است که در غزه می‌کند. یعنی ساخت دشمنان تدریجی و دادن دلیل کافی برای آنکه بیش از قبل مطمئن شوند که اسرائیل شر مطلق است و راهی جز مبارزه در برابرش نیست.

حرکت جنبش‌های مردمی و دانشجویی در سراسر جهان خود مثالی از این موضوع است که تنفر از صهیونیسم نه تنها در غرب آسیا بلکه در کل جهان درحال ریشه دواندن است و حتی قدرت عظیم رسانه‌ای غرب نیز در برابر آن کارایی سابق را ندارد چرا که این جهان با جهان ۲۰ سال پیش هم یکی نیست!


در این جا بازهم نشانه‌هاییست برای افرادی که تفکر می‌کنند که تا توپ در زمین آن‌هاست نوبت ماست که در زمین رسانه و جلب افکار عمومی بازی کنیم و تا جای ممکن این برتری را حفظ کنیم، کاری که هیچ‌وقت اراداه‌ای محکم بر آن نداشته و نداریم!

با وجود همه‌ی این اوصاف صهیونیست‌ها تصمیم خود را می‌گیرند و به کنسولگری ایران حمله می‌کنند که در یادداشت بعدی مفصل به آن می پردازیم...

Report Page