وارث

وارث

Haniye

- پارت اول

سال 1841سن وارن یکی از روستا های فرانسه

یتیم خونه ادنا

٫ا/ت ویو٫

آروم ب سمت اتاق خانم ادنا قدم برداشتم روز جدید و تنبیه جدید باز باید ب خاطر خطای یه نفر دیگ من تاوان پس بدم مگ تو زندگی قبلیم چه کاری بدی انجام دادم که الان تو این وضعیت زندگی مو میگذرونیم ؟؟

مگه چ فرقی با دخترای دیگ دارم اونا تو ناز و نعمت بزرگ میشن و من باید بخاطر دختربودنم تو یتیم خونه بزرگ بشم.

و آروم دراتاق خانم ادنا رو زدم

بازم همون صدای خشن و عصبی اومد استرس کل وجودمو گرفت

_صبحتون بخیر خانم ادنا

_خفه شوتو آدم نمیشی؟؟ باز دردسر درست کردی دلت میخواد تا آخر عمربدبختی بکشی ؟نمیخای کسی تورو از این یتیم خونه ببره؟؟ میخای تا آخرش بردگی کنی؟؟ آدم شو ا/ت انقد دردسر درست نکن دفعه دیگ میگم ته یک هفته نگه ات دارن انباری

_معزرت میخام

_کافی نیس برو دوتا از اتاق هارو تمیز کن تا کامل تمیز نکردی حق نداری ناهار بخوری امروزم از صبحونه خبری نیست.

_یونیفرم کارتو گذاشتم رو تخت با اون لباست تمیز کاری کن این لباسا رو کثیف نکن تندوسریع برو سرکارت.

_چشم

اه اه یه یتیم خونه رو دادن دستش جوری مغرور شده که انگار یه کشور دستشه دلم میخواد خفه اش کنم اون با اون لحن حرف زدن مسخرش

رفتم اتاق شماره یک رو تمیز کردم

.......

کش و قوسی به بدنم دادم

آخ آخ کمرم داره می‌شکنه

دوباره دراتاق خانم ادنا رو زدم

_بیاتو

_اتاق هارو تمیز کردم میشه ناهار بخورم واقعا از گشنگی دارم ضعف میکنم

_ولی خانم ادنا....

_اعتراضی داری؟ خیلی خوب میتونی حیاط رو تمیز نکنی ولی امروز از ناهار و شام خبری نیس

_نع میرم تمیزم می‌کنم

_خوبه زودتر برو دختره دردسر ساز

_چشم

امیدوارم همه‌ی کتاباتو بدزدن خانم مغرور

برگای درخت روک بر اثر بادخنک پاییزی ریخته بود رو جمع کردم چیه سطل آب رو کف حیاط ریختم تا گرد و خاکایی ک باد باخودش آورده بود رو بشوره ببره، رفتم اتاقم ارالیا مثل همیشه مشغول خوندن کتابش بود این دختر هیچ وقت از کتاب خوندن خسته نمیشه

میخواستم لباسم رو عوض کنم ک یاد حرف خانم ادنا با اون لحن مسخرش افتادم

دختره دردسرساز با اجازه کی لباستو عوض کردی صدای خنده ارالیا اومد انگار از لحن مسخره کردنم خوشش اومده بود

_خرص خوردنتو واقعا دوست دارم، یکم از سهم ناهارم برات آوردم چون میدونستم بخاطر گناه نکرده تنبیه شدی

-مرسیییی

_فقط لطفا کسی نفهمه چون به بدبختی این غذا و آوردم

_مطمئن باش کسی نمی‌فهمه خانم هاردی

_ممنونم خانم هادسون

غذارو خوردم و کلی از ارالیا تشکر کردم

چون ب معنی واقعی معدن داشت سوراخ میشد واقعا نمیدونم این دوتا باخودشون چ فکری میکنن منو انقد اذیت می‌کنه فکر می‌کنه من زبون ندارم و نمیتونم جوابش روبدم هه کور خوندی پرو خانم به وقتش منم انتقامم رو میگیرم


Report Page