نیازمندیهای جنبش اصلاحات اسلامی معاصر
نویسنده: نورالدّین محمود - ترجمه: واحد ترجمه اصلاحوب
نشستهای فکری و اندیشگی نویدبخش آیندهی نوین جنبش اسلامی هستند؛ جنبشی که بیشتر اعضا و هواداران آن بر ضرورت بازسازی تأکید میکنند. بازسازی در اندیشهی اسلامی و میراث فکری ما با تغییر افکار ارتباط دارد نه با تغییر شکل و ظاهر؛ اگر چه تغییرات ظاهری هم زمانی مورد نیاز بود. پرداختن به این مقدّمات معرفتی برای کسی که نگاهش به درون است و به مسائل و مشکلات خود توجّه دارد و از آن در رنج است و آنها را از زاویهی اصلاحات داخلی و نه خارجی میبیند، لازم است.
خط سیر مرحلهی بیداری
از نگاه من جنبش اصلاحات سه مرحلهی اساسی را پشت سر گذاشته است:
مرحلهی نخست:
این مرحله را میتوانیم مرحلهی بیداری، رستاخیز یا پیکار بنامیم؛ مرحلهای است که جهان اسلام از سرنگونی خلافت و سقوط نظامهای اسلامی و جایگزین شدن نظامهای سکولار شگفتزده شده بود؛ آن هم در شرایطی که ذهن مسلمان در نتیجهی عوامل سیاسی و تاریخی به جمود رسیده بود. اینجا بود که تفکّر اسلامی به دو چیز نیاز داشت:
نخست: بررسی دلایل داخلی سرنگونی یا فهم دلایل بحران فرهنگی
دوم: انگیزش دوبارهی تفکّر امّت در میان مسلمانان در رویارویی با کشورهای محدودی که تفکّر امّت را در عمل مخدوش کرده بودند.
پیشکسوتان این مرحله جمال الدّین افغانی، محمّد عبده، رشید رضا و حسن البنا بودند. پیشنهادها و دستاوردهای این رادمردان در پاسخگویی به این دو نیاز پیشگفته یعنی «فهم بحران فرهنگی» و «انگیزش تفکّر امّت در میان مسلمانان» شرح و بیان خود را دارد. از مهمترین افکاری که این پیشکسوتان در این مرحله به عنوان شاکلهی مسیر فکری جنبش اصلاحات مطرح کردند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- مخالفت با باور جبری که در برههای از زمان ذهن مسلمان را تسخیر کرده بود و حالت فروپاشی فرهنگی را توجیه میکرد.
2- انگیزش تفکّر ایمانی در میان مسلمانان یا عقیدهای که به سمت ایمان و باور عینی سوق میداد.
3- آگاهی از کلیّات خطرات تفکّر غربی و اطلاعرسانی نسبت به آن.
4- اندیشیدن به موضوع امّت به عنوان موضوع وجودی و نه اختیاری یا نظری.
مرحلهی دوم:
مرحلهی چشمانداز یا تبلور کلیّات پروژهی فرهنگی یا بنای تمدّن برای امّت نام دارد.
این مرحله با ارائهی چشمانداز کلّی به نسبت تمدّن اسلامی و بیان نشانههای آن مشهور است و از حامیان خود دو چیز اساسی میخواهد:
نخست: بیان مشکلات واقعی امّت.
دوّم: مقایسهی اصول و کلیّات و مبانی اندیشهی اسلامی با نظایر غربی آن که در واقعیت عملی برتری دارد زیرا قدرت تأثیرگذاری فرهنگی را در اختیار دارد.
این مرحله دو برنامهی کامل داشت:
جداسازی و ترکیب؛ جداسازی دقیق اسباب بحران فرهنگی و بازترکیب آن در سایهی:
* داشتن بینش کامل قرآنی.
*جداسازی الگوی مادی غربی که بر تمدن معاصر چیره است.
* بیان ناتوانی درونی و برونی در تعامل با پدیدهی انسانی با توجه به فطرت، برابری و آبادانی.
*ضرورت یافتن الگوی جایگزین سازگار با فطرت که به برابری انسانی باور دارد و قواعد عمران مثبت بشری را بنیان مینهد.
در این مرحله میتوان به چهار پیشکوست اصلی اشاره کرد: مالک بن نبی، محمد باقر صدر، علی شریعتی و اسماعیل فاروقی.
مالک بن نبی از تفکّر جهانهای سهگانه به عنوان اساس و پایهی مشکلات تمدّن میگوید و در عین حال به تحلیل عناصر پیشرفت با ایجاد این جهانهای سهگانه میپردازد (عالم اشخاص، عالم اشیاء و عالم افکار) برنامهی او عبارت بود از: پاکسازی عالم افکار از رسوبات دوران انحطاط فرهنگی و میراث گذشته و تزریق افکاری برای پیشرفت با محوریت انسان مسلمان و بازسازی ساختار او بر اساس مسؤولیتی که در جانشینی و ادای امانت دارد. او این افکار را با عنوان مشکل افکار، شرایط پیشرفت و تفکّر مشترک المنافع اسلامی مطرح کرد.
محمد باقر صدر به رویارویی با فلسفهی مادی غرب و تأسیس الگوی معرفت توحیدی با تفکیک از الگوی مادی غربی مشغول شد. مهمترین آثار او در این باره فلسفهی ما، اقتصاد ما، اساس منطقی استقراء، مدرسهی قرآنی و اسلام راهبر زندگی و آثار دیگری در حوزهی تجددخواهی، سهم بسزایی در جنبش اصلاحات اسلامی معاصر داشت.
امّا شریعتی به عنوان یکی از ارکان این مرحله اعلام کرد که پروژهی اسلامی باید با شعار «بازگشت به خویشتن» همراه باشد؛ او به مقابله و تأسیس پروژهی فرهنگی در چند حوزه مشغول شد:
حوزهی علمای دین و میراث فکری انحرافی آنان.
حوزهی برنامه، با طرح افکاری در خصوص برنامههای اسلامی که در آن بر کشف دوبارهی اسلام به وسیلهی مسلمانان تأکید میکرد.
حوزهی آگاهیبخشی؛ از نگاه او مردم اساس تغییر هستند نه رهبران و پیامبران.
حوزهی نهادینه کردن ذهنیت فرهنگی، چنانکه در برنامههای او در بازسازی علوم انسانی اسلامی در مؤسسهی حسینیهی ارشاد مشاهده میشد.
رکن چهارم در این مرحله، پروژهی اسلامی کردن معرفت بود که باور داشت نهادینه کردن تفکّر توحیدی تنها با برنامههای تربیتی و آموزش امّت ممکن است. او در راستای کشف دوبارهی الگوی توحیدی در رویکردها و اصول خود عمل کرد تا راهی برای اصلاح تربیت فرهنگی در جهان عرب و اسلام باشد. او و همراهانش در سال 1979 مرکز جهانی اندیشهی اسلامی را بنیان نهادند تا نمایندهی جنبش اصلاحات امّت باشد و چشمانداز فرهنگی آن را نشان دهد؛ افکارش را اصلاح و شخصیت مسلمان را بازسازی کند.
مرحلهی سوم: خلاصهی پروژهها
با نگاه به این چهار پیشکسوت یعنی مالک بن نبی، محمد باقر صدر ، علی شریعتی و اسماعیل فاروقی به عنوان چهار ضلع مرحلهی پیشین چکیدهی افکار این مرحله عبارت است از:
نخست: ارائهی پروژهی فرهنگی جایگزین برای پروژهی فرهنگی غربی حاکم از راه:
آگاهی از عوامل خلل داخلی «ساختار ذهنی مسلمان، برنامهی تربیتی و میراث فرهنگی» که در مرحلهی نخست بر عوامل خارجی که به انحطاط تمدّن اسلامی دامن زد یعنی «استعمار» تمرکز کردند.
جداسازی الگوی غربی و مخالفت با نژادپرستی و تخریب انسان و جهان و نقد مکانیزمهای آن؛ این کار در ذات خود برای ساخت الگوی فرهنگی اسلامی جایگزین، ضروری بود. کاری که در این مرحله انجام شد و پس از آن به صورت روشن و دقیق دنبال شد.
دوّم: مشخص کردن مفاهیم یا بازسازی مفاهیم فرهنگی که خشت اوّل پروژهی فرهنگی اسلامی محسوب میشد و این فرایند بر سه مشخصهی اساسی تمرکز داشت و به طور واضح در تولید فکری حامیان این مرحله آشکار شد:
بازسازی مفهوم دین به اعتبار این که بنیهی اساسی و محرّک اصلی جهان اسلام است؛ معرّفی علما و فقهایی که با نام دین در طول تاریخ تفکّر دور و دراز آن سخن گفتهاند و نشان دادن تضاد و برخورد بین دین و علمای دینی و اختلافاتی که مخصوصاً در تعریف مقصد از دین وجود داشت.
مشخص کردن «دیگری» و میراث او و پذیرش یا رد او و آگاهی از روشها و وسایل اخذ و ترک، قبول و رد و جذب و دفع.سپس احیای مفهوم «امّت قطب» امّتی که جامع همهی مذاهب و افکار و نژادها باشد در چارچوب فرهنگی که بر تعدّد و تنوع در مقابل تجزیه و تفرقه و یکّهتازی و جمود استوار است.
سوم: ادامه دادن به مسیر رویاروییدر دو بعد؛ خارجی «فرایند محرومیت فکری» و داخلی «جذب شدن در افکار جامد و تقلیدی».
مطالب مرتبط:
آیندهی کشورهای اسلامی پس از پیروزی جنبشهای اخیر
ابوالفتوح در گفتگو با اسلام آنلاین: هر جنبشی در صورت عدم بازنگری به سوی نابودی خواهد رفت
انقلاب اسلامی چیست؟ ابوالاعلی مودودی و ایجاد جنبش احیاگری اسلامی
اهل سنت ایران به مثابهی یک جنبش اجتماعی در گفتوگو با عبدالعزیز مولودی