نگاهی به فلسفه کاتالاکسی: ظهور نظم در همکاری خودخوش
https://t.me/UTfinanceدر قلمرو همکاری و تقسیم کار اجتماعی، مفهوم کاتالاکسی یک لنز منحصر به فرد در اختیار میگذارد که از طریق آن میتوان نظم خودانگیخته (یا خودجوش) را که از تعاملات غیرمتمرکز پدید میآید، درک کرد.
تعبیر کاتالاکسی (Catalaxy) که توسط اقتصاددان برنده جایزه نوبل، فردریش هایک ابداع شده است، نظمی را توصیف میکند که نه از طراحی عمدی یا اقتدار مرکزی، بلکه از رفتار خودسازماندهی افرادی ناشی میشود که منافع خود را در چارچوبی از قوانین دنبال میکنند.
کاتالاکسی رویکرد سنتی از بالا به پایین به سازمان اجتماعی را به چالش میکشد و در عوض بر ظهور نظم از پایین به بالا از طریق مبادلات و تعاملات داوطلبانه تأکید میکند. در هسته اصلی آن این شناخت نهفته است که هیچ برنامهریز مرکزی دانش یا توانایی هماهنگ کردن فعالیتهای بیشمار افراد در جامعه را ندارد. در عوض، کاتالاکسی دانش پراکنده و ضمنی توزیع شده بین افراد را تأیید میکند که اقدامات و تصمیمات آنها را هدایت میکند.
مفهوم نظم خودانگیخته درباره بسیاری از نهادهای اجتماعی به کار میرود، اما در عمل، کاتالاکسی قانع کننده ترین بیان خود را در بازار آزاد مییابد. به تعبیر دیگر، کاتالاکسی به بازار آزاد اطلاق میشود.
کاتالاکسی (Catallaxy) کلمهای یونانی و به معنای «دشمن را دوست ساختن» است. هایک، با ظرافت از این کلمه در توصیف بازار آزاد و به جای «اقتصاد بازار» استفاده میکند. او معتقد است که کلمه «اقتصاد» (economy) همانطور که در فارسی هم اندکی چنین است، معنای «مدیریت خانه» را میدهد که به نوعی از وجود نوعی از کنترل و نوعی از اهداف مشخص و مشترک و بطور خلاصه از رگههایی از «نا آزادی» حکایت میکند. اما واژهٔ کاتالاکسی علاوه بر آنکه در زبان یونانی به معنای مبادلهاست، به معنای آزادی عمل بخشیدن به آحاد اجتماع و به معنای دشمن را به دوست تبدیل کردن نیز هست. این سه معنا دقیقاً معانی هستند که او از اقتصاد بازار آزاد مراد میکند. بطور دقیق، بازار از نظر هایک، دشمن را به دوست تبدیل میکند چرا که با بسط معاملات بر اساس سود دو طرفه و بدون در نظر گرفتن رنگ و نژاد و مذهب و… سبب گسترش صلح و دوستی در میان مردمان میشود.
در اقتصاد بازار، افراد بیشماری با ترجیحات، منابع و اطلاعات خود درگیر مبادلات میشوند. شبکه حاصل از معاملات، نظمی خودجوش را تشکیل میدهد، جایی که قیمتها به عنوان سیگنال عمل میکنند و فعالیتهای غیرمتمرکز تولیدکنندگان و مصرف کنندگان را هماهنگ میکنند. به این ترتیب، بازار دانش پراکنده افراد را منتقل میکند، منابع را به طور کارآمد تخصیص میدهد و نوآوری را تقویت میکند.
فراتر از قلمرو اقتصاد، کاتالاکسی بینشهایی را در مورد هماهنگی اجتماعی به طور گستردهتر ارائه میدهد. از تکامل زبان تا هنجارهای فرهنگی، بسیاری از وجوه جامعه انسانی الگوهای نظم خود به خودی ناشی از تعاملات غیرمتمرکز را نشان میدهند. به عنوان مثال، زبان به طور ارگانیک از طریق تعامل گویندگان بیشماری تکامل مییابد، بدون اینکه هیچ مرجع مرکزی توسعه آن را دیکته کند. به طور مشابه، شیوهها و هنجارهای فرهنگی از طریق کنشهای انباشته افراد در یک جامعه پدیدار میشوند و تکامل مییابند.
متفکران متعددی در نظریهپردازی نظم خودجوش و کاتالاکسی مشارکت داشتهاند، که هر کدام بینشهای منحصربهفردی را در مورد چگونگی پدید آمدن نظم از تعاملات غیرمتمرکز ارائه میکنند. برخی از چهره های برجسته عبارتند از:
1. فردریش هایک
هایک شاید تاثیرگذارترین متفکر بر مفهوم نظم خودانگیخته باشد. او در آثاری مانند «استفاده از دانش در جامعه» و «قانون، قانونگذاری و آزادی» استدلال کرد که نظم خودجوش از اقدامات غیرمتمرکز افرادی که در چارچوب قوانینی مانند حقوق مالکیت و قراردادها عمل میکنند، پدید میآید. وی بر محدودیتهای برنامه ریزی مرکزی و اهمیت فرآیندهای بازار در هماهنگی دانش پراکنده تاکید کرد.
2. آدام اسمیت
اثر مهم آدام اسمیت «ثروت ملل» که اغلب به عنوان پدر اقتصاد مدرن شناخته میشود، پایه و اساس درک نظم خود به خودی بازارها را بنا نهاد. اسمیت توصیف کرد که چگونه افرادی که به دنبال منافع شخصی خود در بازار رقابتی هستند، به طور ناخواسته رفاه عمومی را از طریق مکانیسم دست نامرئی ارتقا میدهند.
3. کارل منگر
به عنوان یکی از بنیانگذاران مکتب اقتصاد اتریش، کارل منگر از طریق نظریه پیدایش پول به درک نظم خودانگیخته کمک کرد. منگر استدلال میکرد که پول بهطور خودجوش از معاملات بازار غیرمتمرکز به وجود میآید، زیرا افراد بهجای تحمیل شدن توسط قدرت مرکزی، به دنبال وسیلهای برای مبادله برای تسهیل تجارت هستند.
4. ورنون اسمیت
ورنون اسمیت، اقتصاددان و برنده جایزه نوبل، مطالعات تجربی انجام داد که نشان داد چگونه بازارها میتوانند نظم خود به خودی را حتی در محیطهای آزمایشگاهی کنترل شده ایجاد کنند. کار او نقش تصمیم گیری غیرمتمرکز و مکانیسمهای قیمت را در دستیابی به نتایج کارآمد برجسته کرد.
5. مایکل پولانی
مفهوم پولانی از «نظم خودجوش» در کتاب «منطق آزادی» بر اهمیت دانش ضمنی و نقشی که در هدایت کنش انسان ایفا میکند تأکید دارد. او استدلال کرد که بسیاری از دانش لازم برای نظم خودانگیخته صریح یا قابل تدوین نیست، بلکه در سنتها و رویههای اجتماعی گنجانده شده است.