نگاهی انتقادی به جنبش‌های اسلامی معاصر(عبور از فکر حرکی به سوی حرکت فکری)

نگاهی انتقادی به جنبش‌های اسلامی معاصر(عبور از فکر حرکی به سوی حرکت فکری)

دکتر احمد ریسونی ـاحمد عباسی

جنبشهای اسلامی‌ای که در اطراف و اکناف جهان اسلام شکل گرفته‌اند، در شرایط و احوالی پا به عرصه وجود نهادند که مبارزه‌طلبی‌های خطرناکی ـ به ویژه در دهه‌های نخست قرن بیستم ـ امّت اسلامی را مورد تاخت و تاز قرار داده بود.

موج خروشان این تهدید و مشکلات تنها بعد سیاسی و استقلال جغرافیای شرق و غرب جهان اسلام را در بر نگرفت بلکه حیات اجتماعی و دینی را نیز درنوردید.

در زهدان این اوضاع و احوال ناگوار و نگران‌کننده بود که جنبشهای اسلامی در مناطق مختلف جهان اسلام دیده به جهان گشود و زاد و ولد کرد. لذا بیشتر این حرکات اسلامی ـ اگر نگوییم همه‌ی آنها ـ که در بحبوحه‌ی جنگ و درگیری و مبارزات بی‌امان نشات گرفتند، تلاش‌هایشان را بر تربیت و پرورش داعیان و نیروهای اهل مجادله و گفت‌وگو و مجاهدانی فداکار و جان برکف، متمرکز کردند و از بعد مهمّ و حیاتی پرورش دانشمندان، متفکّران و پژوهشگران غفلت ورزیدند و تنها به صورتی عرضی و ثانوی ـ اگر نگوییم از روی خطا و اشتباه ـ دانش‌پژوهانی در صفوف ایشان ظهور کردند.

جنبش‌های اسلامی شکل یافته در مقطع تاریخی مزبور قیاده، قاعده، مقاصد و اولویاتش را بر اساس دلواپسی‌های روزمرّه و پرورش عملی و همچنین بر مبنای جهاد و فداکاری، پایه‌ریزی کرد.

جنبش‌های اسلامی در این مسیر و وادی به تولید فكر و نظریه‌پردازیهای فکری پرداخت به گونه‌ای که همه‌ی نیرو و انرژی‌های خویش را صرف اقتضائات، مواضع و مصالح روزمرّه حرکت کرد.

این همان فکر حرکی که در حقیقت فکر حزبی و عقلانیّت حزبی نام دارد و در زمینه‌های مختلف اعمّ از مسائل و موضوعات یا موضگیری‌ها و انتخابهایش، وابسته و دنباله‌رو به شمار می‌رود.

چون این نوع تفكّر و اندیشیدن بر قلب و محافل جریانات اسلامی و عقل و اندیشه‌ی اعضا و حتّی رهبران نیز سایه افکنده بود، نه تنها توانایی ایجاد تغییرات و نوآوری‌های اجتهادی نداشت که از همراهی و همدلی با رخدادها و تحوّلات نوین داخلی و خارجی نیز عاجز و درمانده ماند.

 در بیشتر مواقع جریان‌های اسلامی دگم‌اندیشانه عمل نموده و برای اصحاب و حاملان اندیشه‌ی آزاد و اجتهادات نوگرایانه ـ حتّی از جانب اعضایش ـ محدودیّت ایجاد کرده است! از این رو تفاوت و تعارض میان «فکر حرکی» و «حرکت فکری» روشن و آشکار می‌گردد.

 جنبش اسلامی زمانی که پا به عرصه وجود نهاد و در قالب «حرکتی آزادی‌خواهانه» ظاهر شد و نیاز مبرمی به اندیشه‌ی مبارزاتی قاعدەمند و پیروی از انتخابهایش، داشت اکنون باید بیش از پیش در قالب و فرم «حرکت اجتهادی نوگرا» برای خود و جامعه‌ی پیرامونش ظاهر شود و در این راستا و برای تحقّق این مهمّ نیاز شدید و فوری به «اندیشه‌ی آزاد و نوگرایانه» دارد و باید از قید و بند فکر حرکی رهایی یابد، چرا که مطمئنّاً اگر جنبش و جریان مداوم فکری تحت سلطه و سیطره‌ی فرمانبرداری و تسلیم پذیری قرار گیرد، در سراشیبی «انعطاف ناپذیری» و «واپسگرایی» سقوط خواهد کرد.

در پایان به ماجرای نادر و شگفت‌آوری اشاره خواهم کرد: یکی از اندیشه‌وران مغربی پس از بازگشت از کنفرانس یکی از احزاب اسلامی فشارها و سخت‌گیری‌های به عمل آمده علیه وی به خاطر پاره‌ای دیدگاه‌های مخالفش را برایم بازگو نمود و به حدّی تحت فشار و اجحاف ایشان قرار گرفته که با حالت خشم و قصد قطع رابطه با آنان گفته بود: بی‌تردید حکومت مغرب بیش از شما آزادی بیان و انتقاد را به ما ارزانی داشته است!

منبع: اصلاحوب

Report Page