نقش احتمالی روسیه در جنگ غزّه چیست؟

نقش احتمالی روسیه در جنگ غزّه چیست؟

سالار سیف الدینی

تحولات دو سال اخیر یکبار دیگر نشان داد که در روابط بین دولت‌ها اصل بر جنگ و پیمان شکنی است. بروز جنگ های بی رحمانه از اوکراین تا قفقاز جنوبی و سپس غزّه نمود بارزی از پوچ بودن آرمان‌گرایی های شاعرانه درباره صلح و نقش سازمان های بین المللی در ثبات آن است. بنابراین هر کشوری که متکی به سلاح‌های خود نباشد، سرنوشت خود را به دست بخت و اقبال سپرده است و سرنوشتی مانند ارمنستان و اوکراین در پیش دارد. در مناسبات میان کشورها اصل بر پیمان‌شکنی و شبیخون زدن است. بنابراین در کشور چیزی به نام «صلح» نداریم، زیرا دولت‌ها یا در جنگ اند یا در حال تدارک مقدّمات برای جنگ جدید یا پایداری در برابر حمله بعدی. هر چه زمان می‌گذرد درستی آموزه های «ماکیاوللی» درباره «جنگ و صلح» بیشتر آشکار می‌شود و عدم شناخت دقیق از ماهیت منطق مناسبات قدرت و رابطه نیروها که جوهر «واقعیّت موثر» هستند می‌تواند بقای هر دولت را در برابر «باد سموم» قرار دهد و یا آن را بازیچه ای در دست قدرت های دیگر سازد. بنابراین صلاح دولت در اتکاء به سلاح‌های خود به جای امید به استفاده از جنگ افزارهای دیگران اعم از ناتو، سازمان امنیّت دسته جمعی یا هر اتحادیه ای فراملّی دیگر است.


***

سائول برنارد کوهن در کتاب «ژئوپلیتیک نظام جهانی» به این حقیقت اشاره‌کرد که رویدادهای مهم ژئوپلیتیکی تحت تاثیر رویدادهای کلان ژئواستراتژیک اتفاق می‌افتند. کوهن با تقسیم جهان به چند منطقه ژئواستراتژیک و سپس تقسیم مکانیسم های داخلی این حوزه‌های کلان به سرشاخه‌های کوچک‌ترِ ژئوپلیتیک نشان داد که هر رویدادی در زیرشاخه ها تحت تاثیر حوزه کلان ژئواستراتژیک است. برای مثال «خلیج فارس» یکی از سرشاخه های صحنه عملیّاتی اقیانوس هند است و تحولات آن در این حوزه ژئواستراتژیک قابل تعریف است.

تحوّل ژئواستراتژیک، نوعی از کنش نیروها است که توان تحت تاثیر قراردادن بخش وسیعی از جهان را از نظر امنیتی، اقتصادی، انرژی و سیاسی دارد و توجه اساسی قدرت های اصلی صحنه بین المللی را به خود جلب می‌کند.

جنگ اوکراین که با حمله روسیه به این کشور آغاز شد واجد این ویژگی‌ها است و یک تحول ژئواستراتژیک محسوب میشد. این تحول روسیه را به «تحت تحریم ترین دولت جهان» تبدیل کرد و تضادهای زیادی را با این کشور برانگیخت. قریب به دو سال است که توجه افکار عمومی جهان به بحران اوکراین معطوف شده است و فشارهای زیادی به مسکو وارد کرده است. با حمله روسیه به اوکراین یک جبهه وسیع علیه مسکو باز شد که در تاریخ روابط بین الملل کم سابقه بود.

طولانی شدن این نبرد بیش از همه برای روسیه فرساینده است و توان زیادی را از این کشور سلب می‌کند و از سوی دیگر سایر گسل‌ها را نیز در نوارهای شکننده تحریک می‌کند. از جمله قفقاز جنوبی که پس از فروپاشی شوروی به نوار شکننده تبدیل شده و خاورمیانه که پس از آغاز نظم دو قطبی صحنه اصلی نزاع و درگیری های ژئوپلیتیکی بوده است. در پی تحولات اوکراین شاهد این بودیم که هم قفقاز جنوبی و هم خاورمیانه شاهد بی سابقه ترین رویدادهای ژئوپلیتیکی در نیم قرن اخیر شدند.

در دو سال گذشته تحریک این گسل‌ها به دو نوع امکان پذیر شد: نخست به دلیل صرف حجم زیادی از انرژی روسیه در مسئله اوکراین ( مانند تجربه اشغال افغانستان در اواخر شوروی) تمرکز مسکو در مناطق ژئوپلیتیکی دیگر کاهش پیدا کرد و موضوع اوکراین به زودی تبدیل به شاخص اصلی قضاوت و تصمیم‌گیری پوتین در خصوص «خوب‌ها و بدها» در عرصه بین الملل شد.

دو دیگر سرریز نارضایتی و تخاصم با روسیه از سوی سایر بازیگران از طریق جنگ اوکراین بود. پس از شروع این جنگ، مسئله اوکراین به یک کُد مهم ژئوپلیتیکی برای سران سایر کشورها در تضاد با روسیه تبدیل شد و هر پیامی مبنی بر نارضایتی از سیاست های روسیه از طریق اوکراین تخلیه شد. نخستین قربانی این پدیده نیز ارمنستان بود. حضور پاشینیان از 2016 در قدرت به اندازه کافی برای روسیه عذاب آور بود، به طوری که او پاسخ بخشی از سیاست هایش را در جنگ 2020 از مسکو گرفت. پس از به قدرت رسیدن پاشینیان غرب‌گرا،  الکساندر دوگین با سفر به شهر آغدام (2016) و شرکت در یک همایش دولتی اظهار کرد که مناقشه قراباغ باید به سود باکو حل و فصل شود. همین دوگین در کتاب معروف خود که بیست سال قبل منتشر کرده بود، اتحاد روسیه و ارمنستان علیه باکو را ضروری فرض کرده و حتی نوشت که باکو فاقد علت وجودی است. اما مواضع اوراسیاگران در مسکو خیلی زود تغییر می‌کند و دارای حد وسط نیست. به این ترتیب دوگین از مفسری که خواستار نابودی باکو بود به کسی که تبدیل شد که در تعلق قراباغ به باکو هیچ شک و شبهه ای نداشت.

با درگیر شدن «روسیه» در اوکراین از علاقه این کشور به قفقاز جنوبی بیش از پیش کاسته شد و معاهده آتش بس نهم نوامبر که طی آن روسیه به عنوان ضامن آتش وظیفه محافظت از کریدور لاچین را به عهده گرفته بود در عمل از دست اندازی باکو به این کریدور چشم پوشید تا محاصره یک ساله قراباغ به نفع باکو ادامه یابد. همین مسئله ایروان را بیش از پیش به سمت غرب و اتخاذ مواضع ضد روس به ویژه در مسئله «اوکراین» کشاند. ولی ارمنستان تاوان این سیاست نسنجیده را در قراباغ کوهستانی داد. به طوری که روسیه به طور کامل با دیکتاتور باکو -که هر روز علاقه بیشتری به میلیتاریزه کردن فضا پیدا می‌کند-در اشغال قراباغ کوهستانی همکاری کرد و حتی مخفی گاه اعضای دولت آرتساخ را به نیروهای علی اف لو داد. در نهایت رژیمی که طی سی سال قادر نبود حتی یک گلوله به سمت استپاناکرت یا حتی قراباغ شلیک کند سوار بر خشم پوتین به سمت قراباغ حرکت کرد.

در این تجربه دیدیم که چگونه یک تحول ژئواستراتژیک در اوکراین انگیزه های لازم برای یک تحول مرزی- سرزمینی را در زیرشاخه های یک منطقه دیگر به طور متقابل تحریک کرد. روسیه نسبت به بروز یک جنگ دیگر در قفقاز بی علاقه نبود زیرا برای مدتی توجه افکارعمومی جهان به پیامدهای ژئوپلیتیکی و انسانی در قراباغ معطوف شد. از سوی دیگر پیام روشنی برای بقیه قدرت‌های متوسط و کوچک بود، مبنی براینکه خارج از شدن از میدان جاذبه روسیه به ویژه در مسئله اوکراین چه عواقب شدیدی ممکن است در پی داشته باشد.

خاورمیانه دومین منطقه شکننده ای است که از تاثیرات جنگ اوکراین نمی‌توانست برکنار بماند. هنوز داده‌های محرمانه درباره انگیزه‌های حماس برای آغاز جنگ در این مقطع زمانی در دسترس نیست اما رسیدن به یک حدس اطلاعاتی مبتنی بر داده‌های آشکار غیرممکن نیست. زمان بندی حماس برای این حمله با توجه به اختلافات روسیه و اسرائیل و نیز تحولات اوکراین جالب توجه است.

این دیگر یک راز نیست که آغاز درگیری بزرگ در غزه به صورت آشکار برای مسکو مفید واقع شده است. اطلاعاتی در دست است که نشان می‌دهد احتمالا روسیه چند ساعت پیش از آغاز حمله حماس «با ارسال بدافزار از سوریه، سامانه گنبد آهنین را دچار اختلال» کرده است. اگر این داده صرفا یک «شایعه» نباشد نشانگر انگیزه روسیه است.

اما مقاله اکساندر‌دوگین در روز نخست حمله حماس نشانه‌هایی عمیق از اختلاف مسکو با الیگارشی یهود و خود اسرائیل بر سر جنگ اوکراین داشت. این نکات نشان می‌دهد که اختلاف‌ مربوط به مدت ها پیش است و احتمالا راهی برای جذب سرمایه یهود به نفع روسیه در جنگ اوکراین پیدا نشده است و مسکو نیز از تصمیم نهایی اسرائیل برای ارسال کمک نظامی به اوکراین مطلع شده است.

دیمیتری مدودوف در مهر 1401 یک هشدار جدی در خصوص احتمال ارسال سلاح از اسرائیل به اوکراین داده بود. در همین مقطع جنگ لفظی مقامات دو کشور از جمله لائیر لاپید و دیپلمات‌های روسیه در اسرائیل بر سر اوکراین از سطوح رسمی و پنهان به سطح شبکه‌های اجتماعی رسید. در دوم تیر 1402 نتانیاهو در خصوص مناقشه اوکراین و چرایی نقش کمرنگ اسرائیل در قیاس با ناتو گفت: «وضعیت اسرائیل در رابطه با اوکراین با وضعیت کشورهای غربی متفاوت است، زیرا ما در سوریه با روسیه مرز داریم».

نتانیاهو در همین مصاحبه گفت : «تسلیحات غربی در مرزهای اسرائیل پیدا شده که از اوکراین آمده است». البته اشاره اسرائیل به انتقال اسلحه از اوکراین به فلسطین توسط ایران بود اما حتی ایران هم نمی‌تواند بدون اطلاع و اجازه روسیه تسلیحات به غنیمت گرفته شده از اوکراینی‌ها را به جایی مانند فلسطین منتقل‌کند. اگر این خبر درست باشد، نشانگر عمق اختلافات بین مسکو- تلاویو است و حتی امکان داردکه روسیه بدون اطلاع ایران تسلیحات غربیِ به غنیمت رفته را به حماس رسانده باشد. در اواخر شهریور 1402، نتانیاهو در دیدار با زلینسکی وعده کمک‌های نظامی به اوکراین داد، این تحول جدید، نشان می‌دهد که احتمالا در سطوح ژرف، جنگ اطلاعاتی- دیپلماتیک بین روسیه و اسرائیل برای بازداشتن این رژیم از مداخله به نفع اوکراین به جایی نرسیده است.

به هر حال فرازوفرود روابط مسکو-تلاویو در این مدت به نوعی بود که به نظر می‌رسد روابط متقابل را به شدت به سمت تنش برده است. احتمال ارزیابی نقش روسیه در حمله حماس به غزه در دو شکل ممکن است؛ نخست نقش مستقیم روسیه در این حمله برای جلوگیری از ورود اسرائیل به جبهه جنگ اوکراین و گشودن یک جبهه جدید در فلسطین علیه غرب و دوم انتفاع روسیه از این حمله با همان انگیزه های قبلی بدون آگاهی قبلی از آغاز نبرد.

پنهان نیست که جنگ غزه موجب شد تا بودجه‌ها و تسلیحات غربی که ممکن بود برای کمک به اوکراین مورد استفاده بگیرد به سمت اسرائیل سرازیر شود. اسرائیل در هفته اول درگیری نزدیک صدهزار تن مهمات بر سر غزه ریخت که این رقم در روزهای آتی افزایش یافت. جنگی در این وسعت زرادخانه تسلیحاتی ارتش اسرائیل و بخش پشتیبانی را به شدت به چالش کشیده در صورت گسترش دامنه جنگ و ورود حزب الله لبنان یا سوریه به این نبرد، اسرائیل در خطر جدی قرار خواهد گرفت. از همین رو از اینک لابی‌های فروش اسلحه در امریکا به نفع اسرائیل به کار افتاده اند. بیشتر این تجهیزات و بودجه ها قرار بود در اصل برای کمک به اوکراین به اوکراین فرستاده شود. دیروز گزارش شد که پنتاگون قصد دارد دهها هزار گلوله 155 میلی متری توپ را که قرار بود به اوکراین ارسال شود به اسرائیل خواهد فرستاد و البته این تنها بخشی از کمک های مالی و نظامی غرب در دو هفته اخیر است.

موضوع دیگر، مواضع شخص پوتین در حمایت از فلسطین است که در آن به صورت آشکار به اشغال بخش‌هایی از سرزمین مسلمانان، لزوم تشکیل کشور فلسطین در 1948، شهرک سازی و نیز مداخله منفی امریکا در حل و فصل موضوع اشاره و خواستار جلوگیری از هدف قرار گرفتن غیرنظامیان شده بود. این نوع از مواضع روسیه در خصوص مسئله فلسطین پیش از این سابقه نداشت و به نظر می‌رسد در امتداد اختلافاتی است که روسیه با اسرائیل پیدا کرده و حماس نیز از آن استقبال می‌کند. اینکه روسیه و رهبران آن به تازگی به نکات تاریخی درباره فلسطین پی برده اند و این آگاهی ژرف تاریخی پس از جنگ اوکراین بیشتر نیز شده است قابل ملاحظه است.

هفته پیش روسیه نیز در شورای امنیت سازمان ملل به قطع‌نامه آتش‌بس در غزه رای ممتنع داد که نشانگر تمایل مسکو برای ادامه جنگ و باز ماندن جبهه های نبرد موازی با اوکراین است.

به نظر می رسد روسیه در نهایت از ادامه جنگ و گسترش دامنه آن به حزب الله لبنان و سوریه بهره‌مند خواهد شد زیرا اوکراین بدون کمک‌های ناتو و امریکا، توان مقاومت اندکی در برابر روسیه دارد. از نظر گسترش دامنه نبرد در غزّه به معنای فراموش شدن هرچه بیشتر اوکراین و زلینسکی است.

هر چند اوکراین و زلینسکی در سالهای اخیر تبدیل به سوگولی غرب شده اند اما این محبوبیّت ساختگی توان رقابت با نفوذ یهودیان و اسرائیل را ندارد از نظر امریکا در جایی که امنیت اسرائیل در خطر باشد سایر مخاطرات در اولویت نیستند. روسیه نیز جایگاه مفهوم «امنیت اسرائیل» در فرهنگ‌استراتژیک تصمیم‌گیران امریکا را به خوبی می‌شناسد و اکنون زمان آن رسیده تا از این حساسیّت بهترین استفاده را را در صحنه عملیّاتی خاورمیانه و شیفت دادن توجهات از اروپای شرقی به این حوزه را صورت دهد.

Report Page