نسخه‌ای برای پیشبرد عدالت اجتماعی در ایران: لیبرالیسم به روایت جان دیویی

نسخه‌ای برای پیشبرد عدالت اجتماعی در ایران: لیبرالیسم به روایت جان دیویی

حسین دباغ | تعمق

در چشم‌انداز فلسفی اوایل قرن بیستم، کتاب لیبرالیسم و عمل اجتماعی جان دیویی به عنوان پدیده مهمی در تکامل اندیشه لیبرال محسوب می‌شود. استدلال دیویی در این کتاب نشانگر گذار این فیلسوف از ریشه‌های کلاسیک‌ لیبرالیسم به سوی لیبرالیسمی معقول‌تر، عادلانه‌تر و به لحاظ اجتماعی مسئولانه‌تر است. دیویی، به عنوان شخصیتی تاثیرگذار در پراگماتیسم آمریکایی، در این کتاب استدلال قانع‌کننده‌ای برای یک لیبرالیسم بازبینی‌شده و اصلاح‌شده به دست می‌دهد تا از نسخۀ فردگرایانه پیشینیانش فراتر رود و تعهدی جمعی را برای اصلاح و عدالت اجتماعی گوشزد کند. ترجمۀ رضا یعقوبی از این کتاب مهم و نشر آن توسط انتشارات کرگدن بهانه‌ای شد برای نوشتن این مطلب. در این نوشتار سعی می‌کنم اولاً تجدیدنظر فلسفی دیویی از لیبرالیسم را روشن کنم، ثانیاً پیامدهای آن را به ویژه برای موقعیت اجتماعی-سیاسی معاصر ایران مشخص کنم تا دریچه‌ای برای بازنگری اصول بنیادین پیشرفت اجتماعی و آرمان‌های دموکراتیک به روی روشنفکران ایرانی باز کرده باشم.


نقد دیویی بر لیبرالیسم کلاسیک

تحلیل موشکافانۀ دیویی از لیبرالیسم کلاسیک، نارسایی‌های بنیادین آن را آشکار می‌کند، به خصوص تأکید آن بر آزادی فردی بدون توجه به ساختارهای اجتماعی-اقتصادی‌ای که می‌تواند عاملیت انسان را محدود کند. دیویی استدلال می‌کند که آموزۀ لیبرالیسم کلاسیک، با تقدیس نفع خصوصی و مداخله حداقلی دولت، از پرداختن به پیچیدگی‌ها و نابرابری‌های ناشی از جوامع صنعتی مدرن ناتوان مانده است. نقد او انکار ارزش‌های محوری لیبرالیسم نیست، بلکه تلاشی است برای صورت‌بندی دوباره مقدمات و مفروضات لیبرالیسم برای مواجهۀ بهتر و عادلانه‌تر با نابرابری‌های اقتصادی و بی‌عدالتی‌های اجتماعی که لیبرالیسم کلاسیک ناخواسته آن‌ها را نادیده می‌گیرد یا به آن‌ها تداوم می‌بخشد.

نقد دیویی بر لیبرالیسم کلاسیک از دل‌مشغولی جدی او به بنیان‌های فلسفی و پیامدهای اجتماعی لیبرالیسم که در زمان او توسعه یافته بودند نشات می‌گیرد. لیبرالیسم کلاسیک که ریشه در اندیشۀ دورۀ روشنگری دارد، از فرد به عنوان واحد محوری جامعه دفاع می‌کند، و حامی کمترین دخالت دولت در آزادی‌های شخصی و فعالیت‌های اقتصادی است. این فلسفه سیاسی که در نوشته‌های اندیشمندانی مثل جان لاک و آدام اسمیت تجسم یافته‌اند، مدافع قداست مالکیت خصوصی، دست نامرئی بازار، و برتری حقوق فردی بر اهداف جمعی‌ است. اما دیویی دریافت که پیگیری بی‌امان آزادی فردی و لسه‌فر اقتصادی (عدم مداخله دولت در اقتصاد) که مورد ستایش لیبرالیسم کلاسیک است می‌تواند نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی مهمی به بار آورد. در نظر دیویی، تمرکز "متعصبانه" بر آزادی‌های فردی، موجب نادیده‌گرفتن محدودیت‌های اقتصادی و شرایط اجتماعی‌ای می‌شود که توانایی‌ها و ظرفیت‌های افراد جامعه را برای اِعمال واقعی آزادی‌های فردی محدود می‌کند. او باور داشت که لیبرالیسم کلاسیک با تاکید بر آزادی منفی –یعنی آزادی از محدودیت‌های بیرونی– آزادی‌های مثبتی را که برای بروز ظرفیت و توانایی کامل افراد ضرورت دارند نادیده می‌گیرد. در مدل لیبرالیسمی که دیویی مدافع آن است، آزادی‌های مثبت که شامل دسترسی به آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، و فرصت‌های اقتصادی‌اند، برای آزادی اصیل و تعیین سرنوشت شهروندان ضرورت دارند.

نقد دیویی بر دیدگاه لیبرالیسم کلاسیک به نقش دولت در جامعه نیز بسط می‌یابد. لیبرالیسم کلاسیک ادعا می‌کند که کارکرد اصلی دولت، محافظت از حقوق فردی و مالکیت خصوصی است اما دیویی به سود نقش گسترده‌تر دولت در رفاه اجتماعی و کاهش نابرابری‌های اجتماعی استدلال می‌کند. طبق رأی دیویی، سیاست‌های لسه‌فر که دخالت دولت در اقتصاد را محدود می‌کنند، اغلب به تمرکز ثروت و قدرت در دستان عده‌ای اندک منتهی می‌شود و از این طریق اصل دموکراتیک برابری را تضعیف می‌کند. اما تضعیف اصل برابری برای یک جامعه لیبرال مضر خواهد بود و به همین دلیل دیویی معتقد بود که یک جامعه واقعا لیبرال باید به دولتش توانایی تصویب سیاست‌هایی را بدهد که منجر به توزیع منابع و فرصت‌ها به شکل منصفانه‌تری شود و در نتیجه رفاه جمعی و آزادی فردی را توأمان افزایش دهد.


دیویی همچنین دیدگاه ایستای لیبرالیسم کلاسیک به جامعه و دست‌کم‌گرفتن ماهیت پویا و به‌هم‌پیوستۀ زندگی اجتماعی مدرن توسط آن را نقد می‌کند. او معتقد بود که پایبندی سفت و سخت لیبرالیسم کلاسیک به اصول گذشته سبب شده تا این مکتب فکری برای پرداختن به چالش‌های پیچیده و در حال رشد صنعتی‌شدن، شهرنشینی و تغییر اجتماعی مجهز نباشد. به نظر دیویی، یک لیبرالیسم بازنگری‌شده نه تنها پیچیدگی‌های جوامع مدرن را تشخیص می‌دهد بلکه دارای ظرفیت پیشرفت از طریق مشارکت دموکراتیک و عمل اجتماعیست. از این حیث، نقد دیویی بر لیبرالیسم کلاسیک ما را به فراتر رفتن از محدودیت‌های فردگرایی دعوت می‌کند. در نسخه دیویی از لیبرالیسم، چشم‌اندازی از جامعه ترسیم می‌شود که آزادی در آن یک دستاورد جمعی دانسته می‌شود و از طریق آموزش و پرورش، مشارکت دموکراتیک، و اصلاح اجتماعی می.تواند پرورش ‌یابد. فلسفۀ دیویی ما را دعوت می‌کند تا درباره تعادل بین حقوق فردی و مسئولیت‌های اجتماعی تامل دوباره کنیم و از لیبرالیسمی حمایت کنیم که پاسخگوی نیازهای "تمام" اعضای جامعه باشد.


لیبرالیسم بازنگری‌شده: تاکید بر شرایط اجتماعی، مشارکت دموکراتیک و آموزش و پرورش

در قلب روایت مورد پسند دیویی از لیبرالیسم، به نوعی از لیبرالیسم بر‌می‌خوریم که با تعهدش به عمل اجتماعی احیا شده است. این لیبرالیسم بازنگری‌شده از مفهوم گسترده‌تری از آزادی دفاع می‌کند که تعامل آزادی‌های فردی با شرایط اجتماعی را به رسمیت می‌شناسد. دیویی از نقش فعال دولت برای برطرف کردن نابرابری‌های اجتماعی از طریق آموزش و پرورش، قانون‌گذاری، و سیاست‌های رفاهی دفاع می‌کند، و فرضش بر این است که آزادی راستین پیوند جدایی‌ناپذیری با فراهم کردن فرصت‌های آموزشی و مادی برای افراد دارد. نگاه او بر اعتقاد به ظرفیت حکومت دموکراتیک برای آفریدن جامعه‌ای عادلانه‌تر از طریق عمل جمعی و اصلاح اجتماعی بنا شده است.

بازتفسیر فلسفی دیویی از لیبرالیسم نه صرفاً یک پروژۀ انتقادی و سلبی بلکه یک طرح سازنده و ایجابی است. لیبرالیسم بازنگری‌شدۀ او بر این نکته دلالت می‌کند که آزادی راستین نمی‌تواند از شرایط اقتصادی و اجتماعی‌ای که عاملیت جمعی و فردی را محدود یا تقویت می‌کند جدا باشد. مطابق با این بازآفرینی مفهومی لیبرالیسم، آزادی صرفاً حق عمل‌کردن نیست بلکه استفاده از این حق برای مشارکت معنادار در زیست سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یک جامعه است. در مرکز لیبرالیسم بازنگری‌شدۀ دیویی این ادعا قرار دارد که آزادی‌های فردی عمیقاً مشروط به شرایط اجتماعی‌اند، بدین معنا که بدون سطح خاصی از امنیت اقتصادی و دسترسی به آموزش و پرورش، آزادیِ ادعا شده توسط لیبرالیسم کلاسیک در بهترین حالت یک حق صوری است، نه یک واقعیت زیسته‌شده. این دیدگاه، تمرکز را از آزادی کاملا منفی –آزادی از دخالت– به سمت و سوی مفهومی مثبت از آزادی، یعنی آزادی عمل و تحقق ظرفیت فرد می‌برد تا لیبرالیسمی متولد شود که به طور فعال شرایط و فرصت‌ها را برای اِعمال راستین آزادی‌ها فراهم کند.

دیویی نقش دولت در جامعه لیبرال را بازاندیشی می‌کند، و فهم لیبرالیسم کلاسیک از دولت به عنوان پاسبان را که نقش اصلی‌اش محافظت از حقوق و مالکیت فردی است به چالش می‌کشد. او در عوض دولت فعال‌تری را تصور می‌کند که نقشی اساسی در هموار کردن زمین بازی برای همگان دارد. نقش این دولت نه فقط قانون‌گذاری و انجام سیاست‌های بازتوزیعی برای کاهش نابرابری‌های اقتصادی است بلکه فعالانه به آموزش و پرورش و ایجاد فرصت‌ها برای رشد فردی و جمعی میپردازد. دولت مورد نظر دیویی یک دولت آمرانه نیست بلکه تسهیل‌گر شرایطی است که افراد و جوامع می‌توانند در آن رشد کنند.

از یاد نباید برد که ویژگی بارز لیبرالیسم بازنگری‌شده دیویی تاکید بر مشارکت دموکراتیک و آموزش و پرورش به عنوان مولفه‌های اساسی یک جامعه سرزنده است. به نظر او دموکراسی بیش از یک شیوه حکومت است؛ دموکراسی شیوه‌ای از زیستن است که مستلزم مشارکت آگاهانه و فعال تمام شهروندان است. بنابراین آموزش و پرورش تبدیل به ابزاری حیاتی می‌شود تا از آن برای پرورش حس مسئولیت‌پذیری اجتماعی و مجهزکردن افراد به مهارت‌ها و دانش ضروری برای گفتگو و تامل دموکراتیک استفاده کنیم. برای دیویی آموزش و پرورش صرفاً ابزاری برای مقاصد اقتصادی نیست بلکه عنصر اساسیِ پیشرفت اخلاقی و اجتماعی است و از تار و پود لیبرال‌دموکراسی جداشدنی نیست.


ارتباط لیبرالیسم بازنگری‌شده دیویی با وضعیت ایران معاصر

لیبرالیسم بازنگری‌شدۀ دیویی با تأکیدش بر عدالت اجتماعی، مشارکت جمعی دموکراتیک، و نقش ابزاری آموزش و پرورش راهکار مناسبی برای چالش‌های ایران معاصر به دست می‌دهد، خصوصاً در زمانی که کشور چالش‌های اجتماعی-سیاسی پیچیده‌ای را از سر می‌گذراند. جامعه روشنفکری ایرانی که درگیر مسائلی مثل آزادی سیاسی، نابرابری اقتصادی، و حقوق اجتماعی است، می‌تواند در این کتاب دیویی چارچوبی فلسفی برای تحقق آرمان‌های یک جامعۀ لیبرالِ عادلانه و دموکراتیک پیدا کند. نقد کتاب بر لیبرالیسمی که نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی را نادیده می‌گیرد مشابه نقدهایی است که معمولاً علیه ناکامی‌های اقتصاد سیاسی ایران در رسیدگی به نیازهای آسیب‌پذیرترین اقشار مطرح می‌شوند. تأکید دیویی بر وابستگی متقابل آزادی فردی با رفاه اجتماعی هم‌صدا با مبارزه ایرانیان برای جامعه‌ای فراگیرتر و عادلانه‌تر است. نقد او بر نارسایی‌های لیبرالیسم کلاسیک چارچوبی برای رسیدگی به تنش‌های بین آزادی‌های فردی و عدالت اجتماعی در ایران فراهم می‌کند؛ آن هم در ایرانی که تحریم‌های اقتصادی، محدودیت‌های سیاسی، و نابرابری‌های دینی و اجتماعی مانع تحقق یک جامعه دموکراتیک شده‌‌است.

لیبرالیسم بازنگری‌شدۀ دیویی که بر تعامل پویای حقوق فردی با تکالیف اجتماعی تمرکز دارد، بنیانی فلسفی برای آن دسته از جنبش‌های جامعه مدنی ایرانی فراهم می‌کند که به دنبال توازن میان آزادی‌های فردی و رفاه جمعی‌اند. در کشوری که گفتمان عمومی اغلب درگیر میراث اقتدارگرایی و آرمان‌های اصلاحات دموکراتیک است، اندیشه‌های دیویی می‌تواند نقش شهروندان را در شکل‌دادن به ایرانی دموکراتیک‌تر، عادلانه‌تر، و مرفه‌تر برجسته کند.

دیدگاه دیویی درباره نقش یک دولت فعال در اشاعۀ رفاه اجتماعی و اصلاح آموزشی، می‌تواند چشم‌انداز سازنده‌ای را برای سیاست‌گذاران ایرانی‌ای که از تغییرات سیستماتیک دفاع می‌کنند، فراهم‌کند. در این دیدگاه با سرمایه‌گذاری در نظام‌های آموزش و پرورش، می‌توان شهروندان را مجهز به فرهنگ تفکر انتقادی کرد و ارزش‌های دموکراتیک را پرورش داد. دفاع دیویی از اصلاحات آموزشی به منزلۀ سنگ بنای پیشرفت اجتماعی، می‌تواند نسخه‌ای برای ایرانیان در جهت پرورش آگاهی اجتماعی‌ به دست دهد که هم انتقادی است هم مشارکتی. تأکید بر آموزش و پرورش به عنوان وسیله‌ای برای توانمندسازی و آگاه کردن شهروندان به فرایندهای دموکراتیک، خصوصاً در وضعیت کنونی ایران که نظام‌های آموزشی نقشی حیاتی در شکل‌دهی به گفتمان عمومی و مشارکت سیاسی ایفا می‌کنند، سخت به کار تغییرات اجتماعی می‌آید.

البته ممکن است اشکال شود که در دولت‌های اقتدارگرا (مثل ایران کنونی) که آموزش و پرورش ذیل سلطه دولت قرار دارد و راهی برای اصلاحات آموزشی وجود ندارد، چگونه می‌توان دم از احیا و ترویج فرهنگ دموکراتیک زد؟ بله، درست است که آموزش و پرورش رسمی بر عهده یک دولت غیردموکراتیک است، اما تأکید بر آموزش و پرورش غیررسمی (مثل آموزش در خانه و اجتماعات خصوصی و…) می‌تواند چارۀ کار باشد. با ترویج آموزش و پرورش غیررسمی نه تنها می‌توان به شکل نظری فرهنگ و ارزش‌های دموکراتیک را به نسل آینده آموزش داد بلکه می‌توان به شکل عملی نشان داد که چگونه با طی این مسیر، به عنوان پروژه‌ای ذیل نافرمانی مدنی، تغییرات اجتماعی تدریجاً ظهور می‌کنند.


خلاصۀ سخن

کتاب لیبرالیسم و عمل اجتماعی جان دیویی را باید بیش از یک نقد بر لیبرالیسم کلاسیک دانست؛ این کتاب بازاندیشی نظری ظرفیت لیبرالیسم برای پرورش یک جامعۀ آزاد، عادلانه و دموکراتیک است. تأکید دیویی بر وابستگی متقابل رفاه اجتماعی و رفاه فردی، نقش فعال دولت در تامین شرایط منصفانه، و محوریت آموزش و پرورش و مشارکت دموکراتیک، رهیافتی اخلاقی به لیبرالیسم متناسب با واقعیت‌های پیچیده جهان مدرن به دست می‌دهد.

به خدمت گرفتن روایت دیویی از لیبرالیسم برای وضعیت ایران معاصر نه فقط منحصر در نقد بی‌عدالتی‌های اقتصادی و اجتماعی بلکه در تأکید آن بر قدرت زیر‌و‌زبر کننده آموزش و پرورش و عمل جمعی نهفته است. تأکید بر این آموزش و پرورش (خصوصاً شکل غیررسمی آن) برای جامعۀ در حال گذار ایران حیاتی است. این اثر دیویی با تأکید بر وابستگی متقابل آزادی و عدالت اجتماعی، و لزوم حکومت دموکراتیک، روشنفکران را دعوت می‌کند تا دربارۀ اصولی که می‌تواند جامعه را عادلانه‌تر و مرفه‌تر کند به تأمل دوباره بپردازند.




کانال تلگرامی تعمق

Report Page