ناگفته‌های قتل مهرگان زحمتکش در زندان لاکان رشت

ناگفته‌های قتل مهرگان زحمتکش در زندان لاکان رشت

.



یکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ در بحبوحه خیزش سراسری مردم ایران، خبری مبنی بر درگیری و آتش‌سوزی در زندان لاکان رشت منتشر شد، برخی خانواده‌ها برای آگاهی از وضعیت سلامتی فرزندان‌شان مقابل ورودی این زندان تجمع کردند. در ادامه نیروهای امنیتی برای جلوگیری از حضور بیشتر خانواده‌ها و معترضان، راه‌های ارتباطی به این زندان را مسدود کردند.

یکی از زندانیان کشته‌شده در این شب هولناک، مهرگان زحمتکش بود. او تقریبا هرروز با خانواده‌اش تماس می‌گرفت. در یکی از آخرین تماس‌هایش با توجه به انقلاب مردمی ایران گفته بود: «من الان باید بیرون می‌بودم، اگر بیرون بودم به این بی‌شرف‌ها که زن و بچه مردم را می‌زنند رحم نمی‌کردم، کاری می‌کردم که هیچ‌وقت پای‌شان را توی خیابان نگذارند.»

مهرگان قبل از ۱۷ مهر هم در گفتگویی با خانواده‌ گفته بود: «دو بند از زندان را خالی کرده‌اند و معترضان بازداشتی را در آنجا نگه می‌دارند. به حدی زندان شلوغ شده که بند هشت را، که محل نگهداری قاتلان و خلافکارهای خطرناک است، خالی کرده‌اند. به طوری که در یک اتاق با ظرفیت ۲۰ نفر بیشتر از ۵۰ نفر نگهداری می‌شوند.»

او اشاره کرده بود همه کسانی که در این بند هستند کم سن و سال‌اند. حتی بعضی به سن قانونی نرسیده‌اند و ماموران زندان، آن‌ها را خیلی اذیت می‌کنند.

در اثبات این خبر مهرگان، مرگ کودک ۱۶ ساله، مزدک مریانه همدانی، است، که طبق قانون می‌باید در کانون اصلاح و تربیت نگهداری می‌شد؛ ولی در لاکان که زندان بزرگسالان است زندانی شده بود.

مهرگان زحمتکش ابتدا با یک حکم کوتاه‌مدت در بند ۴ زندان لاکان رشت محبوس شده بود، حبس قانونی تمام شده بود و فقط جریمه نقدی مانده بود.

طبق گفته یکی از ماموران زندان، یک هفته قبل از ۱۷ مهر، چند نفر از مسئولان به زندان آمده بودند و به کسانی که شجاع و نترس بودند پیشنهاد همکاری با بسیج را می‌دادند. حتی گفته شده بود اگر زندانی‌ها در عملیات سرکوب شرکت کنند حقوق روزمزد تا دو میلیون پرداخت خواهد شد و به آن‌ها وعده استخدام هم داده شده بود.

بر اساس مشاهدات شاهدان عینی از صبح روز ۱۷ مهرماه، پیش از آن‌که خبری از درگیری و اتفاقات زندان باشد، «نیروهای یگان ویژه» به زندان رفته‌ بودند و همه نیروها آماده‌باش بوده‌اند. همچنین ماموران زندان در حال آزار و اذیت معترضان بازداشتی بوده‌اند، به طوری که صدای داد و فریاد از راهروی اصلی زندان به گوش می‌رسیده و سایر زندانیان در حمایت از معترضان بازداشتی شروع به اعتراض و داد و فریاد می‌کنند. در همین زمان نیروهای یگان ویژه به زندانیان هجوم می‌برند و در فضای بسته زندان گاز اشک‌آور پرتاب می‌کنند. گفته شده، تعدادی بر اثر خفگی جان‌شان را از دست داده‌اند. این وضعیت زندانیان را مجبور به آتش‌زدن پتوهای‌شان می‌کند تا اثر گاز اشک‌آور را خنثی کند. با شدت‌گرفتن آتش، دود و ازدحام جمعیت، ماموران مجبور به بازکردن در بندها شده و خود به سمت محلی که «زیر هشت» نامیده می‌شود، فرار می‌کنند. ظاهرا تعدادی از ماموران به دست زندانیان، گروگان گرفته می‌شوند.

مهرگان که با تعدادی دیگر از زندانیان از بند بیرون آمده بود، به سمت در ورودی زندان می‌دود، در همین زمان ماموران زندان از بالای دیوار به آنان شلیک می‌کنند. 

شاهدان تاکید می‌کنند دست‌کم ۱۲ نفر آنجا کشته شده‌اند. تیراندازی حدود ساعت ۳ تا ۴ بعدازظهر ۱۷ مهرماه رخ داده، اما ساعت یک و نیم شب به بعد، زندانیان را از زندان خارج می‌کنند و جنازه‌های کشته‌شدگان را بیرون می‌برند، تعدادی از زندانیان از شدت خونریزی جان‌شان را از دست داده بودند. در اثبات این ادعا تاکید می‌کنیم که در گواهی فوت این زندانیان علت مرگ، شوک ناشی از خونریزی عنوان شده است.

یک راننده آمبولانس حاضر در صحنه می‌گوید: «ما پنج ساعت پشت درهای زندان لاکان رشت منتظر بودیم تا بتوانیم وارد شویم، اما رئیس زندان گفته بود تا من اجازه ندهم هیچکس حق ورود به زندان را ندارد.»

به گفته اعضای خانواده زحمتکش، مهرگان سه تیر خورده بود؛ همه از پشت سر، یکی به ران چپ، یکی به طحال و کلیه و دیگری به مچ پای‌اش اصابت کرده بود.

 

در تاریخ ۱۸ مهر یک خانم طی تماس با خانواده زحمتکش می‌گوید: «من تو حیاط بیمارستان پورسینای رشت بودم که یک پرستار با ترس یک تکه کاغذ گذاشت کف دستم و گفت تو را به خدا به شماره‌هایی که تو کاغذ نوشته شده، زنگ بزن و بگو‌ یک جوان خوش‌قیافه و بلندقد را آورده‌اند بیمارستان که این کاغذ در جیبش بوده؛ سریعا خودتان را برسانید بیمارستان.»

به گفته این عضو خانواده مهرگان شماره موبایل پدر، مادر و برادرش را روی کاغذ نوشته و در حیبش گذاشته بود. گویی می‌دانسته اتفاقی خواهد افتاد و نمی‌خواسته به عنوان مجهول‌الهویه دفن شود.

زمانی‌که اعضای خانواده به بیمارستان پورسینا می‌رسند، پاسخی دریافت نمی‌کنند. به آن‌ها گفته می‌شود هیچ شخصی با این مشخصات به بیمارستان


نیاورده‌اند. اعضای خانواده سرگردان و سردرگم به بیمارستان‌های شهر برای پیداکردن مهرگان می‌روند، در صورتی که همان زمان پیکر او در سردخانه «بیمارستان پورسینای رشت» بود.

سرانجام به خانواده اطلاع دادند مهرگان در پزشکی قانونی رشت است. در مراجعه برای انجام مراحل قانونی تحویل پیکر، لیستی شامل نام ۱۲ نفر دیگر، که آن‌ها هم همان شب با تیر جنگی در زندان کشته شده بودند، به خانواده نشان می‌دهند، نام ردیف نهم مهرگان بود. 

آزارواذیت خانواده اینجا تمام نمی‌شود؛ بلکه این بار ماموران امنیتی درخواست برای دفن مهرگان در «گورستان تازه‌آباد رشت» را رد می‌کنند و می‌گویند تنها جایی که اجازه دارید فرزندتان را دفن کنید «باغ رضوان» است، قطعه کرونایی‌ها و یک جای دور از بقیه اموات! سرانجام مهرگان در قطعه ۱۵ ردیف ۲۷ به خاک سپرده شد. 

با نصب سنگ قبر مهرگان که تصویر یک قفس شکسته و دوازده پرنده در حال پرواز بود، هم مخالفت کردند که البته با دردسر و پیگیری فراوان همان سنگ قبر نصب شد.

مهرگان متولد ۲۸ مهر ۱۳۷۱، ده روز پیش از تولد سی سالگیش به قتل رسید. جوانی خنده‌رو، خوش‌قیافه و قدبلند، بسیار شجاع و‌نترس!

او عاشق هیجان و سرعت و خطرکردن بود. همیشه می‌خندید و پرانرژی بود. دکه کبابی داشت، جلوی زور می‌ایستاد چه لات محل باشد چه مامور باج‌گیر حکومت .

حسین زحمتکش، پدر مهرگان، که دوماه پیش‌ از قتل فرزندش، عمل جراحی انجام داده بود و البته حالش رو به بهبود می‌رفت، بعد از شنیدن خبر مرگ پسرش، دچار شوک شد. او سه ماه بعد فوت کرد. حسین زحمتکش از ایثارگران جنگ ایران و عراق بود.

Report Page