نامه ای از مجید شریف خطاب به پوران شریعت رضوی

نامه ای از مجید شریف خطاب به پوران شریعت رضوی

@Shariati_SCF بنیاد دکتر علی شریعتی


اول فوریه۸۴(۱۲ بهمن ماه) 

خدمت سرور گرامی، خانم دکتر عزیز و مهربان

از اینکه مدتهاست، نامه‌ای برایتان نفرستاده‌ام پوزش می‌طلبم و از اینکه به یاد ما هستید و الطافتان شامل حال ما می‌شود . بویژه زحمتی که با فرستادن یادداشت‌های درسی من بخود هموار می‌کنید بی‌نهایت شرمنده و سپاسگزارم. نامه‌ی محبت‌آمیزتان را مدتی پیش خواندیم. خوشحالم که نامه‌ی مهشید بدستتان رسیده است، چون با تجربه‌ای که در گم شدن نامه‌ها داریم، رسیدن نامه‌ جای خوشحالی دارد! 

بنظر می‌آید، صرف‌نظر از آن دو مجموعه‌ی طلسم شده، بقیه‌ی کارها، اگرچه بکندی ولی بخوبی پیش می‌رود و ما گاه و بیگاه شاهد نتایج و محصولات آنها هستیم. قسمت‌هایی نیز که فرستاده می‌شود، من به سرعت ترتیب کارش را می‌دهم و امیدوارم پس فرستندگان آنها در بازگرداندنشان با جدیت عمل کنند.

چند روز پیش که نزد بچه‌ها بودم، فرهنگنامه را دیدم و نسخه‌ای را که برای ما فرستاده بودید، دریافت داشتم. در مجموع خیلی خوب شده بود و کار مفید و ارزنده‌ای است. فقط چند اشکال فُرمی و تکنیکی داشت ـ تا آنجا که به چشمم خورد ـ که دلیلش چندان برایم روشن نیست و از این رو برایتان می‌نویسم: 

۱ـ در داخل کتاب، همه جا عنوان «فرهنگ مفاهیم و اصطلاحات» بچشم می‌خورد ـ که درست است ـ ولی بر روی جلد تیتر «فرهنگ لغات» آمده است که نارساست و برخلاف قرار قبلی و نیز برخلاف تیتر بالای صفحات. 

۲ـ چون فرهنگ در مجموع توسط دوستان دیگری تنظیم شده، جا داشت که آنها نیز مقدمه‌ای بر آن بنویسند. 

۳ـ فرم و ظاهر مجموعه بویژه جلد و صفحات اول آن، این تصور را بوجود می‌آورد که «دفتر» مسئولیت همه کار آنرا بعهده داشته و تنظیم و تهیه‌ی آن توسط دفتر صورت گرفته است، و اگرچه در مقدمه باندازه‌ی کافی توضیح داده شده، ولی باز ممکن است این برداشت نادرست پیدا شود. بنظر می‌آید، دوستان اولیه‌ی تهیه‌کننده‌ی فرهنگ، پس از تحویل آن برای چاپ کلّاً هیچ نظر و دخالت دیگری در کار نداشته‌اند.

در هر صورت شاید هم با در نظر گرفتن شرایط، شما چنین صلاح دیده‌اید و چاره‌ی دیگری نبوده است. خود شما بهتر می‌دانید. ولی بنظر من چاپ کتاب بدین شکل، اصولی و منطقی نیست، اگرچه ممکن است منافع ناشر را بیشتر تأمین کند. از این رو بهتر است چاپ‌های بعدی بشکل دیگری درآید.

از اوضاع، بخواهید، کماکان به زندگی و تحصیل ادامه می‌دهیم و همچنان سالن مسافرخانه هستیم. تا این لحظه بعلت اشکالات اداری که در کار خرید خانه برای آقایان وجود داشته، تغییری حاصل نشده است. طبق گفته و قول ایشان، قرار است تا اوایل فوریه یعنی دو سه روز دیگر کار تمام شود. بهرحال اگر بجایی نرسید ناچاریم تلاش برای پیدا کردن خانه را از سر بگیریم، چون بدینگونه زندگی کردن، بویژه برای من که از ساعات و دقایم باید حداکثر استفاده را بکنم، مشکل است. ولی در هر صورت جای نگرانی نیست و بزودی کارها روبراه خواهند شد.

چند هفته‌ی پیش که پس از بازگشت آقای «یان» از ایران منزل ایشان بودم، بدنبال نصایحی که در اوایل ورودم به پاریس کرده بودند، گفتند که در ملاقاتی که با شما داشته‌اند، مشترکاً به توافق رسیده‌اید که بهتر بود من در رشته‌ی فیزیک به تحصیل ادامه می‌دادم، چرا که آینده دارد و همچنین زندگی آدم در آینده برای کار و تحقیق، از این طریق بیشتر تأمین است. در نامه‌ای هم که اخیراً از مادرم داشتم، باز همین امر که در تماس تلفنی با شما مورد اشاره قرار گرفته بود، تکرار گردید. از این رو لازم است که بخاطر ارادت و علاقه‌ای که به شما دارم و احترامی که برایتان قائلم، ضمن گله‌ای جدی، چند نکته را، یکبار برای همیشه، روشن کنم. از شما چه پنهان که وقتی‌که آقای «یان» چنین مسأله‌ای را مطرح کرد، در جواب گفتم که از شما که مرا نمی‌شناسید، انتظار چندانی ندارم که چنین قضاوتی نکنید، ولی از خانم دکتر جداً انتظار چنین اظهارنظری را نداشتم. در ضمن به ایشان گفتم که اگر قرار بود که به نصیحت ناصحان گوش دهم، بیش از پانزده سال پیش که تازه دیپلم گرفته بودم، بجای رفتن بدنبال علم و فیزیک و غیره، پس از کسب مقام شاگرد سومی در کنکور بانک مرکزی که برای تحصیل تا دوره‌ی دکترای حسابداری و اقتصاد و ... ، از همان دیپلم مرا به با تقبل تمام مخارج به انگلستان می‌فرستادند، به اندرزهای دلسوزانه که آینده‌ی درخشان مالی و شغلی را برخم می‌کشیدند و از حقوق ماهی صد و پنجاه هزار تومان سخن می‌گفتند، گوش می‌دادم و در اینصورت الآن حداقل شغلی که در ایران داشتم، ریاست کل بانک مرکزی بود، چرا که کسی که به این آسانی با نصیحت برخی از ناصحان دست و پایش شل شود، زیر بار توصیه‌ها یا احیاناً فرامین دیگران هم خواهد رفت. در ضمن بایشان گفتم که من جوان هفده هجده ساله‌ای نیستم که امروزه برای ساختن آینده‌اش دنبال رشته‌ی تحصیلی برود و مثلاً از روی هوا و هوس بخواهد در علوم اجتماعی و انسانی اد امه‌ی تحصیل بدهد. اگر الآن هم آینده و پول و مدرک و غیره برایم اهمیت داشت، در ایران با اندک سکوت و سازش می‌توانستم پست‌های کم خطر بدست بیاورم. قبل از آمدنم بخارج نیز علی‌رغم ابراز صریح عقایدم در مصاحبه، با آغوش باز از استخدام استقبال کردند. بنابراین رشته‌ی تحصیلی فقط برای من بهانه است و کار و هدفم چیز دیگری است. اگر چنین نبود، مرا با داشتن فوق لیسانس در رشته‌ی فیزیک که ظاهراً بکلی از رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی بدور است، برای گذراندن تز دکترا نمی‌پذیرفتند.

امروزه با نیازی که به ادامه‌ی راه دکتر و کلاً به مایه گذاشتن از استعداد و وقت و فکر و انرژی و همه چیز در خدمت آگاهی مردم و بهبود شرایط و تغییر اوضاع و احوال هست، آیا گمان نمی‌کنید که اگر افرادی چون من، روزی هفت هشت ده ساعت وقت فعال خود را در رشته‌ای تلف کند که نه به آن علاقه و کششی دارد و نه مدتهاست که اصولاً فکرش در آن زمینه کار کرده، کاری خیانت‌آمیز و در عین‌حال عبث باشد؟ آری، اگر در حال حاضر موضوع بکری در رشته‌ی فیزیک در نظر داشتم و مطمئن بودم که در ظرف دو سه سال می‌توانم با کار بر روی آن به کشف فرمولی جدید یا راه حلی که در خدمت عمال استعمار هم قرار نگیرد، بشوم و از این طریق برای ملت و عقیده و آرمان و و طنم افتخاری کسب کنم، هم شما و هم آقای «یان» و هم دیگران باید مطمئن می‌بودند که یک لحظه درنگ نمی‌کردم، ولی بی‌تردید در حال حاضر من خودم را، حساسیت‌هایم و توانائی‌هایم را بیش از هر کسی می‌شناسم و علی‌رغم عوامل تضعیف روحیه، چه در ایران و بویژه در اینجا، و علی‌رغم مشکلات گوناگون زیستی و روحی، تلاشم را در این راه بخرج می‌دهم و امیدوارم بالاخره بعد از چند سال این در و آن در زدن و جدی گرفته نشدن و نشناخته ماندن، بالاخره بتوانم در جایگاه طبیعی‌ام قرار گیرم و کاری را بکنم، که باید بکنم. در چنین شرایطی، تکرار می‌کنم، که هر گونه توصیه برای پرداختن به کارهایی غیر از این، بمنزله‌ی «دنبال نخود سیاه فرستادن» است، که بهرحال از دوستان و آشنایان دلسوز و با حسن نیتی مانند شما بعید است. بهرحال اگر در این راه موفق نشوم، بعلت این نیست که مثلاً استعداد و توانم در رشته‌ی فیزیک بیشتر است، بلکه بعلت کم کاری و عدم جدیت خودم و نیز بعلت شرایط روحی نامناسبی است که دیگران برایم فراهم می‌آورند، ولاغیر.

در پایان، با امید اینکه بخاطر این تذکرات، مکدر نشده باشید، نسبت حق‌نشناسی به من ندهید، امیدوارم که لطفتان که همواره شامل حال ما بوده، باز هم باشد، بویژه از الطافتان نسبت به پویا بی‌اندازه سپاسگزاریم. مهشید سلام فراوان می‌رساند. به همه‌ی دوستان و آشنایان بویژه آقای دکتر و خانم‌شان و کاووس و خانمش سلام برسانید.                                        


                 قربان شما مجید

Report Page